هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۰۴ شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸
#1
اسم شخصيت انتخابي:ریگولوس ارکتروس بلک

گروه:اسلیترین

ویژگی های ظاهری و اخلاقی:یک اصیل زاده به تمام معنا...با موهایی قهوه ای روشن و ریش و سیبیلی مانند سیریوس و نگاهی متکبر ؛اون شباهت بسیار زیادی به سیریوس داره.

چوبدستی: چوبدستی او تنها چوبدستی در دنیا بود که از چوب تمام درختان دنیا و مغزی با تکه هایی از تمام حیوانات درست شده بود آن چوبدستی بسیار زیبا بود.

جارو: به دلیل گرفتن تمام جارو هایی که در دنیا موجود بود نامعلوم.

معرفی کوتاه:اون برادر کوچکتر سیریوسه، درست در نقطه مقابلش قرار داره و به اصالت خانوادگیش پایبنده. جستوجوگر تیم کوییدیچ اسلیترین بوده.وقتی شانزده سالش بود به لرد سیاه می پیونده . یک سال بعد...اون کریچر جن خونگیشون رو همراه لرد سیاه میفرسته تا ولدمورت بتونه گردنبندش(جان پیچ) رو توی غاری وسط دریا پنهان کنه...ولدمورت کریچر رو توی غار مجبور میکنه که از یه شربت طلسم شده بخوره. شربت باعث شکنجه روحی و تشنگی شدید کریچر میشه و سعی میکنه از اب دریاچه بنوشه تا تشنگیش رفع شه اما یه دفعه اینفری ها اون رو به زیر اب میکشن. ولدمورت هم کریچر رو با اینفری ها تنها میذاره تا بمیره اما ریگولوس کریچر رو قبل از اینکه اینفری ها تو دریاچه غرقش کنن صدا میکنه و ازش می خواد برگرده خونه...از اونجا که بالاترین چیز برای یه جن خونگی دستور اربابشه کریچر به خونه بر میگرده.چند وقت بعد ریگولوس از کریچر میخواد که اونو به غار ولدمورت ببره.اونا به غار میرن. ریگولوس یه گردنبند قلابی اما دقیقا شبیه جان پیچ رو به کریچر میده و ازش میخواد که اون رو جای گردنبند اصلی بذاره و جان پیچو نابود کنه. ریگولوس تمام شربت توی قدح رو مینوشه و بعد...توسط اینفری ها تو دریاچه غرق...غرق میشه .

یه چیزه دیگه؛ریگولوس تو گردنبند قلابی یه نامه میذاره که هری و دامبلدور تو جلد ششم پیداش میکنن.متن نامه این بود:
به لرد تاریکی
من میدانم که مدتها قبل از اینکه تو این متن را بخوانی من مرده ام.
ولی من میخواستم بدانی که این من بودم که راز تو را کشف نمودم
من هورکراکس حقیقی را ربوده ام و قصد دارم در اولین فرصتی که برای من ممکن باشد. آن را نابود کنم
من با این آرزو به دیدار مرگ میروم که تو زمانی که با حریفت رودر رو میشوی
دوباره یک موجود فانی خواهی بود.
ر.آ.ب.
(البته که ریگولوس همون آر.ای.بی مرموز بود!)


تایید شد!
به ایفای نقش خوش اومدی.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۴ ۴:۲۸:۳۷


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ جمعه ۳ آبان ۱۳۹۸
#2
سلام بر گلاه گروه بندی بنده آدم مغروری هستم و به خودم می بالم و از هر سو نگاه کنی به اسلایترین می خورم بندازم توش.



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲:۵۹ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۸
#3
تصویر شماره 7
هری احساس درد شدیدی در تمام بدنش می کرد . مثل اینکه دست و پاهایش بسته بود . چشمانش را باز کرد . دید در یک اتاق نسبتا کوچک روی یک صندلی چوبی نشسته او به دست و پاهایش نگاه کرد چیزی به آنها وصل نبود بعد از کلی تلاش برای بلند شدن تازه فهمید که با طلسم طناب نامرئی بسته شده، جلویش یک میز چوبی بود که روی آن یک فانوس روشن بود و تنها منبع نور اتاق بود . یک در آهنی در اتاق وجود داشت. ناگهان یک فرد با یک ردای سیاه که با ابریشم خالص دوخته شده بود و صورتش را با یک پارچه پوشانده بود وارد اتاق شد.پشت میز و روبه روی هری ایستاد.

هری گفت :
- تو کی هستی ؟ اینجا کجاست ؟ برای چی منو به اینجا آورده اید ؟

آن فرد گفت :
-اینجا زندان مخفی مورتیاناکوییچ است .

هری که کمی ترسیده بود پرسید:
- من چرا اینجام ؟

فرد با آرامی و صدایی کلفت گفت:
- واقعا هیچی یادت نیست ؟ چیزی از شب گذشته یادت نیست ؟

هری هم بیشتر ترسید و گفت:
- چرا یادمه . دیشب کار خواستی نکردم . شب بعد از خوردن شام رفتم خوابیدم چون ظهرش با تیم ریونکلاو بازی داشتیم، بازی سختی بود ولی پس از تلاش های زیاد تونستیم برنده بشیم.

آن فرد که در عرض اتاق قدم می زد گفت : بعدش چی ؟

هری آرام شد و با خونسردی گفت :
من چیزی یادم نیست .

صدای آن فرد به نظر آشنا می رسید. هری کمی فکر کرد. بعد گفت:
من تو رو می شناسم . تو اسنیپ هستی . درسته خودتی .

آن فرد که اسنیپ بود پوشش را از روی صورتش برداشت و گفت:
درسته .

در حالی که دستانش را روی میز گذاشته بود به سمت هری خم شد و گفت :
فکر کردی خیلی زرنگی پاتر . زود بگو دیشب توی تالار اشباح سیاه چه کار می کردی ؟

هری گفت :
من هیچی نمی دونم و از اون تالار هم خبری ندارم و تو هاگوارتز کسی رو به خاطر ورود به یک تالار زندانی نمی کنند.

اسنیپ کمی اصبانیت گفت:
- باشه من برات تعریف می کنم .

اسنیپ چیزی را که شبیه یک جام بود و رویش یک مروارید سیاه بزرگ بود را از زیر ردایش در آورد و روی میز گذاشت و با خشم گفت :
چیزی از این نمی دونی ؟

هری گفت :
نه من تا حالا چنین چیزی ندیدم .

اسنیپ با عصبانیت بیشتر گفت:
- باشه من برات تعریف می کنم . این اسمش جام زمانه که با این میشه در زمان و مکان سفر کرد. تو دیشب مثل بعضی از شب ها تو خوابگاه نبودی و داشتی تو هاگوارتز می گشتی و اتفاقی تونستی راه تالار اشباح سیاه را پیدا کنی. و به ته تالار رفتی و این جامو برداشتی و پس از خوندن راهنماش سعی کردی امتحانش کنی . اما ما سر رسیدیم و جلوتو گرفتیم . ورود افرادی که جواز ورود را ندارن ممنوعه و جادوگر یا بهتر بگم دانش آموزی که تو هاگوارتز درس می خونه باعث میشه که چوبدستیش نابود بشه و تمام قدرت های جادوگری اش غیر فعال بشه چون این یک میراث گرانبهاست . و کسی بلد نباشه با اون کار کنه می تونه جون خیلی از آدم ها رو به خطر بندازه چون در مکان های مختلف دریچه های ناپایدار ایجاد می شه . حالا تو مجرم هستی ومجازاتت هم فردا اعمال میشه و تا آخر عمرت حق دست زدن به هیچ چوبدستی را نداری .
هری که مهبوت مانده بود گفت :
ولی من چیزی یادم نیست .

اسنیپ گفت :
نبایدم باشه چون کسی که دستور العمل این جام زمان را که پدر اشباح سیاه ساخته رو بلد نباشه حافظه اشپاک میشه ، خیلی شانس آوردی که کل حافظه ات پاک نشد.

بعد در حالی که جام را زیر ردایش مخفی کرد بلند گفت :
بیایید ببرینش .
ناگهان در باز شد و افرادی که ردا های خاصی به تن داشتند وارد شدند و پس از باز کردن هری از صندلی او را به بیرون بردند. ناگهان هری از خواب بلند شد و دید که سر شب است .


داستان جالب و متفاوتی بود. فقط یادت باشه همیشه قبل از شروع دیالوگ "-" رو بذاری قبلش.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۳ ۱۱:۵۳:۵۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.