خلاصه: لرد، به سالن ورزشی دیاگون رفته و بخاطر چسبای کریس، با رابستن به تخته وزنه بردای چسبیدن؛ هکتور یکی از معجوناشو نثارشون می کنه و باعث تغییر شخصیت اون سه نفر می شه.

لینی، کمی اطراف سر آن سه نفر گشت و گفت:
-چیکار کنیم حالا؟

رابستن، با حالتی شق و رق رو به لینی کرد و گفت:
-لازم نیست کاری کنی، لن.

لینی، با ناراحتی چرخی زد و سپس نیشش را به حالتی تهدید آمیز تکان داد.
-تو ارباب من نیستی.
-چه گفتی؟ آوادا برویم؟

رابستن، دیگر واقعا شبیه لرد رفتار می کرد.
-یاران ما...ما را آزاد کنید.

مرگخواران با حالتی ناامید و پکر، به رابستن نگاه می کردند که اکنون داشت شبیه اربابشان هم صحبت می کرد...آیا آنان ساکت می ماندند؟

1-هرگونه عضویت سابق در گروه های محفل ققنوس/مرگخواران را با زبان خوش شرح دهید!
ارباب...یعنی خادمتون رو به همین زودیا یادتون رفت؟
من همون ایگنولیوسم

2-مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟
لرد به انفجار علاقه داشت که نشون دهنده قدرتش بود، اما دامبلدور نسبت به هنر من بی اهمیت بود.

3-مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟
منفجر کردن هاگوارتز با عنکبوت های بمبی!

4-به دلخواه روی یکی از محفلی ها لقبی بگذارید!
رون ویزلی: هویج فقیر

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به پر کردن شکم ویزلی هاست؟
پول ندارن بهشون غذا بدن که...گوشت خودشون رو کباب کنن بدن به ویزلی ها.

6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
ارباب، به عنکبوت های من دستور بدید تا برن منفجرشون کنن.

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب) دارید؟
برای پرنسس نجینی پیتزای انفجاری درست می کنم.

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و دماغ ارباب افتاده است؟
دماغ و مو نشونه ضعف هستن، پس افراد قدرتمند نیازی به دماغ و مو ندارن.

9-یک کاربرد استفاده از ریش دامبلدور را نام ببرید!
شنیدم خونه های خوشکلی داخل ریشش هستن...الان عنکبوتامو می فرستم اونجا تا زندگی کنن.
***************************************
ارباب جان....شاید پستی نزده باشم با این شناسه ام، ولی الان دارم یه پست طولانی خاطرات مرگخواران می نویسم.

دیدارا!
همونطور که گفتین، پست ایفای نقش ندارین. با یک پست هم نمی‌تونم تصمیم بگیرم.
فعالیت کنین. بذارین من هم با شخصیتتون و ایفای نقشتون آشنا شم، شما هم جا بیوفتین و بعد مجددا می‌بینمتون.

موفق باشین.

سلام.
حالا که لینک شناسه هافلمو دادم می تونم برم هافل؟

نقل قول:

ولی من شناسه ی قبلی دارم.


تایید شد.

باید نآمیدت کنم که من هرگز به اسلیترین نمی رم؛ چون اونقد وفادار و شجاع هستم که به هافلپاف برم. سابقه قبلیم یه هافلپافی مرگخوار بوده، اونوقت تو می گی من برم اسلیترین؟

1 هفته هست منتظرما.
چطور همه رو تایید کردین؟
حدی داره انتظار.

نام: دیدارا گیبن

گروه: هافلپاف

سن:19

چوبدستی: چوب درخت گردو و مغز بمب اتمی

توانایی: انفجار

ویژگیهای ظاهری: موهای زرد و قد بلند، چشم آبی

ویژگیهای اخلاقی: پر هیجان، دقیق، با پشتکار، وفادار

شعار: هنر یعنی انفجار!

جانورنما: عنکبوتی سفید و بزرگ

پاتروناس: عنکبوت

توضیح: دیدارا یک ژاپنی بود که به هاگوارتز آمد و در ابتدا در اسلیترین گروهبندی شد؛ اما با اصرار فراوان به هافلپاف رفت.

پدر او، یک مرگخوار و مادرش نیز یک مرگخوار هست. او، در سال پنجم هاگوارتز، یک مرگخوار شد.

پس از آن، به جنگ هاگوارتز رفت و هنگامی که توسط تعدادی از محفلی ها محاصره شد، خودش را منفجر کرد و ضمن کشتن آنها، خودش نیز کشته شد.

انفجار او، موجب ویران شدن قسمت زیادی از هاگوارتز هم شد و آتش سوزی مخوفی را نیز به دنبال داشت.

******************************

میدونم کلاه منو انداخته تو اسلیترین، اما باهاش هماهنگ کردم برم هافلپاف

یه گیبن وسط لیست بودا، من اسمشو گذاشتم دیدارا. امیدوارم بشه اینکارو کرد.


با توجه به صحبت های تاپیک گروهبندی، فعلا تایید نشد.
می تونین یه شخصیت برای گروه اسلیترین معرفی کنین یا برای صحبت با مدیرا، بلیت بفرستین.

سلام کلاه

تو به وفاداری و شجاعت من نگاه نکردی.
من می خوام یه هافلپافی مرگخوار باشم آخه زرد رو دوست دارم.
نو بنداز هافلپاف

من عاشق انفجارم. کشتن مخالفان لرد ولدمورت رو دوست دارم. چندان باهوش نیستم؛ اصیل زاده ام و اگه کسی کاری در حقم انجام بده، تا آخر عمرم بهش مدیونم، شاید در نگاه اول فکر کنی من فقط اسلیترین رو دوست دارم، اما هافلپاف هم هست.

اول هافلپاف
بعدش اسلیترین