۱. توی یه رول، تفاوت یا کاربرد دیگه ای از تلسکوپ جادویی رو شرح بدین. ۲۰یولا مانند همیشه با بی تفاوتی از کلاس استاد خالی بیرون آمد.
البته حالا که فکر میکرد ، میدید هنوز هم در بیابان است اما تنها!
اگر استاد خالی بود ، میترسید...(سپس به یاد آورد که باید از این درس نمره بگیرد.) یعنی چندشش میشد!
حرف های استاد در مغزش زنگ میزد!
-
تلسکوپ جادویی، خیلی قابلیتها داره که تلسکوپ عادی نداره. مثلا ظاهرشون کمی فرق داره. یا حتی، قدرت دیدش، خیلی بیشتره. میخوام قدرت دید تلسکوپتون رو امتحان کنین. تلسکوپاتون رو در بیارین و...
اگر این تلسکوپ انقدر خوب بود ، یعنی ارزش زیادی هم داشت!
تلسکوپ جادویی را از هودی از بیرون کشید و با دقت آن را برسی کرد.
تلسکوپ ، بیشتر شبیه لوله ی دستمال توالت بود تا تلسکوپ!
فقط رنگش خردلیه متمایل به آبی چمنی بود!
یولا تلسکوپ جادویی را بر روی چشمانش گذاشت و به آسمان نگاه کرد.
-وایی واقعا راست میگفتن جادوییه ها!..آسمونو مشکیه؟ وایی اون نقطه هارو نگاه! ستارن؟
عه ماه هم که هست!
یولا سعی کرد تلسکوپ را کمی دقیق تر کند ، اما تلسکوپ چیزی برای دستکاری نداشت و ساده بود!
با این حال یولا تصمیم گرفت وقتی از بیابان خارج شد ، تلسکوپ را در انبار وسایل با ارزشش پنهان کند.
غافل از اینکه شئ در دستش واقعا یک لوله ی دستمال توالتی بود که از دستشویی وزارت خانه دزدیده بود ، نه تلسکوپ جادویی!
سر تعمیر کار چه بلایی اومد؟ توی یه رول کوتاه شرح بدین. ۵تعمیر کار در حالی که در بیابان برای خود قدم میزد ، تلسکوپ جادویی را از جیبش درآورد!
او تلسکوپ را از یک دزد ، دزدیده بود و حالا شاه دزد شده بود!
تلسکوپ را روی چشمش گرفت و به آسمان خیره شد.
وی پس از آنچه در تلسکوپ جادویی دید ، متحول شده و بسیاری ستاره را کشف کرد!
سپس پیشگو شد و به نوستراداموس شهرت یافت و زندگی پر بار خود را گذرانید!
.
الان پروفسور خالی کجا قایم شده و چی به سرش میاد؟ توی یه رول بنویسین! ۵
رکسان بسیار سعی کرد تا در بیابان خودرا قایم کند اما بیابان جایی برای پنهان شدن نداشت!
رکسان تنها بود.رکسان از تنهایی میترس...چندشش میشد!
پس خود را در زیر شن های بیابان مدفون کرد.
اما دقیقه ای نگذشته بود که باد تندی وزید و ذره های شن هم از او فرار کردند!
و رکسان باز هم ترس..چندشش شد!
سپس دستی را روی شانه اش احساس کرد.
تعمیرکار بود،
که حالا نوستراداموس شده بود!
تعمیر کار لبخندی زد.
-منو تو تنها نیستیم چون کههههه...خدا با ما نشسته ، چای مینوشه!(قسمتی از آهنگ ابی راموس)