-خب بچه های خوب هرکی یک حریف برای خودش انتخاب کنه.
همه یه حریف به سرعت جت برای خودشون انتخاب کردن. سپتیموس هم که بلاخره استخارش رو کرده بود تکیه از دیوار گرفت که دید همه یه حریف برای خودشون انتخاب کردن.
-اممم...پروفسور انگار کسی نمونده که با من دوئل کنه پس من می تونم رفع زحمت کنم؟
پروفسور دهنش را برای گفتن چیزی باز کرد که صدایی که از بین جمعیت شنیده شد دهن او را بست.
-کجا؟....نکنه ترسیدی؟
حدس سپتیموس درست بود او کسی نبود جز جیمز سیریوس پاتر که با اقتدار از پشت صف جلو می اومد.
-تو انگار اون دفعه ادب نشدی نه؟
-فرزندانم دعوا را در کناری بگذارید و دوئل را آغاز کنید.
هر دو نفر گارد گرفتن.
-اکسپلیار...
-اکسپلیارموس.
چوب دستی جیمز به عقب پرت شد .
-خیلی کندی جیمز.
-ممم....یه لحظه استپ یه لحظه.
-مگه پلی استیشن مشنگیه که استپ استپ میکنی.
-انقد سخت نگیر به من آخه دلت میاد؟
-
جیمز همینطور که حرف میزد آرام آرام به چوب دستی نزدیک شد و در یک حرکت چوب رو از زمین قاپید.
-براکیابیندو.
پاهای سپتیموس بسته شد و در اثر نداشتن تعادل محکم با زمین برخورد کرد و آخش بر هوا رفت.
-چی شد کم آوردی...
زمانی که جیمز داشت حرف های چرت میزد اون پاهاش رو با ورد امانسپیر باز کرد و آماده حمله شد.
-موبیلاربوس.
و بعد میز کنار دیوار رو به سمت جیمز روانه کرد. میز با دست جیمز برخورد کرد و آخ جیمز به هوا رفت و این پوزخندی روی لب های سپتیموس نشاند. جیمز که خشمگین تر از همیشه بود به سمت او یک قدم برداشت.
-فیلی....
-پتریفیکوس توتالوس.
جیمز خشک زده بر روی زمین افتاد و همه چشم ها خیره او بود.
-چه بش کردی فرزندم؟؟
-هیچی کاری کردم تا یه مدت حرکت کردن یادش بره.
دامبلدور خودش رو جمع جور کرد.
-جیمز رو ببرید به درمانگاه تا منم فکر کنم جواب هری و جینی رو چی باید بدم.
چند تا از محفلی ها هم با برانکارد جیمز رو به درمانگاه منتقل کردند و دامبلدور دست به ریش کشان و در فکر فرو رفته به سمت اتاق خویش شتافت.
-خب دیگه...برگردید سر کار خودتون دوئلتون رو انجام بدین.
-پروفسور من دوئلم رو انجام دادم با اجازه بقیه کلاس رو میپیچونم.
بعد غیب شد و منتظر واکنش پروفسور هم نموند.(پرو تر از این آدم اصلا نیست که نیست
)