بعد از این که بلتریکس لسترنج سیریوس بلک را به قتل رساند هری به دنبال لسترنج رفت اما قبل از این که کاری بکند ولدمورت ظاهر شد.
ولدمورت گفت : انجامش بده هری.
-چشم
بعد هری گفت :آداورا کاداورا
و بعد بلتریکس جلوی چشم ولدمورت پودر شد
ولدمورت گفت :نه بابا جدی کشتیش فکر نمی کردم بکشیش.آفرین کارت بد نیست می خوای بیای تو تیم...
در این لحظه دامبلدور ظاهر شد
ولدمورت گفت :بیا بکشیمش هری
-باشه
دامبلدور چوب دستی اش را بالا برد و هری را پودر کرد
و بعد ولدمورت فرار کرد و گفت خدا حافظ
http://www.jadoogaran.org/uploads/images/img578a30172d0d9.jpg
عکس شماره ۱ کارگاه داستان نویسی
آممم... خیلی خیلی بیش از حد سریع پیش بردیش. علائم نگارشی رو هم کلا رعایت نکردی. داستان رو باید طوری با جزئیات بنویسی که خواننده بتونه خودش رو با محیط و شخصیتا همراه کنه و کاملا متوجه بشه. و خب... نکردی اینکارو. در نتیجه منتظر یه داستان بهتر ازت هستم.
فعلا تایید نشد!