او یعنی هری پاتر باز داشت توسط پروفسور اسنیپ سرزنش می شد .
- تا حالا ۲۷ بار معجونت رو ریختی زمین . فکر نمی کردم کار به اینجا بکشه .
او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .
- سوروس ، هری منظوری نداشته . دست رون بهش خورده و معجونش ریخته .
وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد . ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند . مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد .
روز بعد هری به پیش پروفسور دامبلدور رفت و درباره ی چیزی که در قدح اندیشه دیده بود حرف زد . در فکر هری چیز هایی مانند اینکه ولدمورت می خواست دامبلدور را بکشد و خودش مدیر شود و هاگوارتز را با خاک یکسان کند می گذشت .
پاسخ:
خوش اومدی به کارگاه! تصویری که انتخاب کردی رو اسم نبردی، ولی از توصیفاتت پیداست که منظورت تصویریِ که توش هری و پروفسور اسنیپ چهره به چهره شدن. خلاقیتت خوب بود، اما روند جلو رفتن داستان خیلی سریع بود و خواننده گیج میشه. میتونستی با توصیف بیشتر فضای داخل قدح یا دعوای بین اسنیپ و دامبلدور به زیباتر شدن نمایشنامه ت کمک کنی. چندتا نکته ی ریز هم هست که با یه نقل قول از نمایشنامه ت نشونت میدم.
نقل قول:
او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .
- سوروس ، هری منظوری نداشته . دست رون بهش خورده و معجونش ریخته .
وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد . ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند . مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد .
او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .
- سوروس، هری منظوری نداشته. دست رون بهش خورده و معجونش ریخته.
وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد. ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند. مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد . همونطور که دیدی، دیالوگ به شخصی که توی توصیف بالا ازش اسم بردی یعنی "او" یا پروفسور اسنیپ نیست، پس با دوتا اینتر از توصیف جداش میکنیم و بعد از دیالوگ هم دوتا اینتر میزنیم و بعد توصیف هارو میاریم. ازت میخوام به نکاتی که گفتم توجه کنی و با یه نمایشنامه کامل تر پیشمون برگردی. فعلا...تائید نشد.