هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹
#1
اگه جادوگر می شدم مطمئنا همیشه یه ردا ی زرد با رگه های قرمز و سیاه می پوشیدم و به محفل ققنوس می رفتم


Only me


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹
#2
یه بار خواب دیدم تو دخمه ی اسنیپم بعد اسنیپ میاد میزنه توسرم بعدش یه دفعه ای مامانم صدام زد و گفت بچه پا شو ساعت هفته


Only me


پاسخ به: دوست داری تو دنیای جادوگری چه کار مهمی کنی و به کجا برسی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹
#3
اممم‌‌‌...آهان !
من میخوام جانورای جادویی کمیاب رو پرورش بدم و یک کتاب در این باره بنویسم


Only me


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹
#4
۱-اممم...جونور ...اهان ! گربه !
اگه تو خیابون با ماشین بذاری دنبال یه گربه اگه جانور نما باشه دستشو میگره بالا و میگه میو میو میو میو خرررر!
( آقا حان مگه مریضی میذاری دنبال من )
اورجینال باشه می پره رو درخت و کلی به زبون گربه ای میگه این ادما هم روانه شدن میذارن دنبالم
۲- من گربه ام دیگه و چون گربه همه جا جاش می شه ( آره ! گربه استخونای نرم داره!)
۳- آره! و هستم
گربه ها همه جا می رن وتو هی چیزی جا می شن و برای این من دوس دارم


Only me


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
#5
الستور
میشه بیام تو
-بیا تو ،کندرا
-الستور ،کله پاچه می خوری
-نه
- اگه کله پاچه بخوری بهت یک چشم سحر آمیز نو میدما
مودی بلند گفت :
- نه کندرا ! دیگه اصرار نکن
- باشه .یعنی یه چشم نو نمی خوای الستور
مودی این بار داد زد:
-نه کندرا !من کله ای که در پاچه پخته نمی خوام
این بار کندرا داد بلندی زد و گفت :
- پس باشه الستور ، حالا گه این را نمی خوری پس می زنمش روی صورتت


Only me


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
#6
نام:
کندرا دامبلدور
گروه:
هافلپاف
ویژگی های اخلاقی:
خیلی آرومه و به این راحتی ها نمی تونید عصبانیش کنید ولی اگر عصبانیش کردید...
توانایی ها:
جانورنما به شکل گربه ای سفید سفید که که پنجه های تییزی داره.
ویژگی های ظاهری:
مو های خرمایی نسبتا بلندی داره ولی معمولا در حالت انسانیش نیست که بتونید ببینیدش. همیشه لباس های گرون قیمت می پوشه و دامن های خیلی زیادی داره.
پاترونوس:
گربه پرشین
توضیحات:
اون تو فرانسه بدنیا اومد. پدر و مادرش که هر دو جادوگر بودند، او را به لندن فرستادند تا در هاگوارتز اصول جادوگری را بیاموزد. او در هاگوارتز با همه مهربان بود. آن موقع لرد ولدمورت تازه قدرتمند شده بود و او مشکل نگرانی ای در تحصیل نداشت. او همیشه به دومین بچه اش(آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور) علاقه ی بیشتری داشت و به او توجه بیشتری می کرد.



بهتر بود اشاره می‌کردی که فرزندانش دقیقا کیا هستن. به هر حال بعدا می‌تونی برای تکمیل معرفی شخصیتت برگردی.

تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۹ ۱۶:۴۸:۴۱

Only me


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۰:۴۸ یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۹
#7
من برای گروهبنده دوباره اومده بودم .
من همون کندرا دامبلدورم



----

بله بلیتتون رو ندیده بودم. ازونجایی که قبلا در ایفای نقش بودین نیازی به گروهبندی دوباره توسط کلاه ندارین. لطفا به پاسخی که برای بلیتتون ارسال شده مراجعه کنین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۱۲:۱۴:۵۵
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۱۲:۱۵:۲۲

Only me


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۹
#8
سلام کلاه برای گروهبندی دوباره میام
این بار لطفا بندازم گریفندور یا اگه نشد ریون
لطفا بذارم توی گریف



سلام. شما هنوز تو مرحله اول، یعنی کارگاه داستان‌نویسی تایید نشدین. لطفا اول داستانتون رو داخل اون تاپیک ارسال کنین و بعد از گرفتن تاییدیه ازونجا، برای گروهبندی برگردین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۳۱ ۲۰:۰۳:۲۴

Only me


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
#9
او یعنی هری پاتر باز داشت توسط پروفسور اسنیپ سرزنش می شد .
- تا حالا ۲۷ بار معجونت رو ریختی زمین . فکر نمی کردم کار به اینجا بکشه .
او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .
- سوروس ، هری منظوری نداشته . دست رون بهش خورده و معجونش ریخته .
وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد . ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند . مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد .
روز بعد هری به پیش پروفسور دامبلدور رفت و درباره ی چیزی که در قدح اندیشه دیده بود حرف زد . در فکر هری چیز هایی مانند اینکه ولدمورت می خواست دامبلدور را بکشد و خودش مدیر شود و هاگوارتز را با خاک یکسان کند می گذشت .
پاسخ:
خوش اومدی به کارگاه! تصویری که انتخاب کردی رو اسم نبردی، ولی از توصیفاتت پیداست که منظورت تصویریِ که توش هری و پروفسور اسنیپ چهره به چهره شدن. خلاقیتت خوب بود، اما روند جلو رفتن داستان خیلی سریع بود و خواننده گیج میشه. میتونستی با توصیف بیشتر فضای داخل قدح یا دعوای بین اسنیپ و دامبلدور به زیباتر شدن نمایشنامه ت کمک کنی. چندتا نکته ی ریز هم هست که با یه نقل قول از نمایشنامه ت نشونت میدم.

نقل قول:
او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .
- سوروس ، هری منظوری نداشته . دست رون بهش خورده و معجونش ریخته .
وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد . ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند . مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد .

او و هری پاتر به دفتر پروفسور دامبلدور رفتند .

- سوروس، هری منظوری نداشته. دست رون بهش خورده و معجونش ریخته.

وقتی که پروفسور دامبلدور و پروفسور اسنیپ با هم بحث می کردند ، هری سرش را در قدح اندیشه فرو برد. ولدمورت را دید که دارد طرفدارانش را احضار می کند. مرگخواران آمدند و ولدمورت مثل همیشه در باره ی کشتن هری حرف می زد .


همونطور که دیدی، دیالوگ به شخصی که توی توصیف بالا ازش اسم بردی یعنی "او" یا پروفسور اسنیپ نیست، پس با دوتا اینتر از توصیف جداش میکنیم و بعد از دیالوگ هم دوتا اینتر میزنیم و بعد توصیف هارو میاریم. ازت میخوام به نکاتی که گفتم توجه کنی و با یه نمایشنامه کامل تر پیشمون برگردی. فعلا...
تائید نشد.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۵ ۱۵:۵۵:۴۴

Only me






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.