هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: عضویت در تیم ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹
#1
سلام ایگناتیا ویلد اسمیت هستم.
البته من مذکر هستم ولی خب شخصیتم مونثه.
می خوام تویه ترجمه کمکتون کنم. ایکاباگ را هم می توانم ترجمه کنم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹
#2
نام:ایگناتیا ویلد اسمیت
گروه: ریونکلا
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: قد 180 سانتی متر و ظاهری خوب . خوش اخلاق . دوستان بسیاری دارم. به پدر و مادرم احترام زیادی می گذارم
خون: اصیل زاده
چوبدستی: چوب چوب‌دستی شاه بلوط . مغز چوب‌دستی اژدها .
انعطاف پذیر و 20 سانتی متر
جارو: نیمبوس 2020
معرفی کوتاه: مخترع پودر پرواز و همچنین وارث ریونکلا
سن: 20
مو: خرمایی
رنگ چشم: قهوه ای
مهارت ها: معجون سازی و اختراعات، ساخت ضد طلسم، ساخت طلسم های بسیار قوی




-----
تایید شد!




ویرایش شده توسط wizamir در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۴ ۱۹:۱۴:۱۲
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۵ ۶:۰۲:۲۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹
#3
من بسیار به دوست هایم وفادارم.
اما هیچ وقت با دشمنانم خوب نیستم. هیچ وقت اشتباهاتمو پنهان نمی کنم و با شجاعت می گم. . من هم شجاع هستم و هم نترس. همیشه در درسهایم بهترینم . البته یکی دیگر از ویژگی هایم هوش است که بسیار در کارها بهم کمک می کنه.
اولویت های من
گریفیندور . ریونکلاو.اسلیترین



--------

ریونکلاو

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط wizamir در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۲ ۱۵:۳۶:۳۵
ویرایش شده توسط wizamir در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۲ ۱۵:۳۷:۴۰
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۳ ۲:۱۶:۳۲


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹
#4
تصویر کوچک شده

هری مثل همیشه بر روی تخت خود مشغول خواندن کتاب هایی بود که دزدکی از کتابخانه هاگوارتز کش رفته بود و برای شروع ترم آنها به کتابخانه باز می گرداند. البته پروفسور دامبلدور خودش این اجازه را به او داده اما مسئول کتابخانه این چیزها را قبول نمی کند و هری مجبور است دزدکی کتاب بیاورد.
همینطور که مشغول خواندن کتاب زندگینامه گریندل والد بود ناگهان صدایی از زیر تخت توجه هری را به خود جلب کرد. هری رفت تا ببیند صدای چیست اما ناگهان برگشت و دید که پنجره باز است. سریع اطراف خود را وارسی کرد و ناگهان موجودی کوتاه قد با گوش هایی دراز جلوی هری ظاهرشد.
هری با دستپاچگی گفت: ببب....بخشید ..... شما... تو اتاق من چی کار می کنی؟!
موجود عجیب کوتاه قد با صدای نازک گفت: من دابی هستم. یک جن.
هری که از شنیدن کلمه جن بیشتر ترسیده بود با صدای لرزان گفت: از اون جن های گرینگوتز؟!
جن که نامش دابی بود با لبخندی کمرنگ گفت: نه! خیالتان راحت. من از اون نوع جن ها نیستم.
هری بار دیگر با نگرانی پرسید: پس برای چی بدون اجازه وارد اتاق من شدی؟
- به خاظر اینکه من از آینده اومدم و چیزهایی را می دونم که می تواند تو را از شر اتفاقات ناگواری که سال های بعد برایت رخ می دهد خلاص کنم.
هری که بیشتر از قبل ترسیده بود با صدایی بسیار لرزان که ترس در آن آشکار بود گفت: چه چیزی می دونی زود باش بگو!
جن گفت: تو جادوگر بزرگی میشی ولی خطراتی در پیش داری که خیلی بسیار هستند. خطراتی بسیار هولناک. تو در این سال تحصیلی....
ناگهان دابی دردی بزرگ در خود حس کرد و با فریادی بلند آن را به همه آشکار کرد. ثانیه بعد دابی در اتاق نبود و خاکستر هایش در اتاق هری پخش شده بود.
خاله پتونیا با عصبانیت سر هری داد زد و گفت: هری چرا داد زدی؟ دیوانه شدی؟!
هری عذر خواهی کرد و خاله پتونیا رفت اما هری هنوز در فکر دابی بود. آیا چه اتفاقاتی قرار بود برای هری رخ دهد.

------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

جالب بود. سعی کرده بودی ترتیب اتفاقات رو تغییر بدی که اینم خیلی خوب بود. علامت گذاری ها رو هم حدودا خوب رعایت کرده بودی.

نقل قول:
هری که بیشتر از قبل ترسیده بود با صدایی بسیار لرزان که ترس در آن آشکار بود گفت: چه چیزی می دونی زود باش بگو!
جن گفت: تو جادوگر بزرگی میشی ولی خطراتی در پیش داری که خیلی بسیار هستند. خطراتی بسیار هولناک. تو در این سال تحصیلی....
ناگهان دابی دردی بزرگ در خود حس کرد و با فریادی بلند آن را به همه آشکار کرد.


فقط بهتر بود دیالوگ هارو به این شیوه بنویسی:

"هری که بیشتر از قبل ترسیده بود با صدایی بسیار لرزان که ترس در آن آشکار بود گفت:
- چه چیزی می دونی زود باش بگو!

جن گفت:
تو جادوگر بزرگی میشی ولی خطراتی در پیش داری که خیلی بسیار هستند. خطراتی بسیار هولناک. تو در این سال تحصیلی....

ناگهان دابی دردی بزرگ در خود حس کرد و با فریادی بلند آن را به همه آشکار کرد.


همونطوری که میبینی بعد از دیالوگ ها با دوتا اینتر، توصیفات زیرشو ازش جدا کردم تا پست منظم تر به چشم بیاد و دیالوگ ها هم مشخص تر بشن.

یه سری اشکالات ریز دیگم توی لحن پست و استفاده از افعالت می بینم که مطمئنم با ورودت به بخش ایفای نقش و تمرین حل میشن.

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۱ ۱۹:۳۶:۰۷
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۱ ۱۹:۳۶:۴۱


پاسخ به: کلاه گروه بندی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#5
کلاه گروهبندی من وارث یک مرگ خوارم. جادوی سیاه تو خون منه. من می تونم با مارها حرف بزنم.ولی خیلی زیاد از ولدمورت بدم میاد. من رو در اسلیترین یا گریفیندور بنداز.
در ضمن من می تونم پرواز کنم


-----
پاسخ:
شما هنوز در کارگاه داستان نویسی شرکت نکرده و تایید نشده اید. جهت آشنایی با مراحل ورود به بخش ایفای نقش، لطفاً اینجا رو بخونید.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۶ ۲۳:۱۳:۰۳


پاسخ به: کلاه گروه بندی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#6
کلاه گروه بندی من شخصی هستم که همه فکر می کنند فردی عادی هستم ولی اشتباه بزرگی میکنند من اصیل زاده ای هستم که اجدادم مر گ خوار ولی خودم دوست دارم در گریفیندور و اسلیترین انتخاب شوم.
من دنیا رو تغییر می دم.



-----
پاسخ:
شما هنوز در کارگاه داستان نویسی شرکت نکرده و تایید نشده اید. جهت آشنایی با مراحل ورود به بخش ایفای نقش، لطفاً اینجا رو بخونید.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۶ ۲۳:۱۲:۲۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.