هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کافه هاگزهد
پیام زده شده در: ۱۰:۴۸ شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
پیتر که نمی دانست چه بگوید، لبخندی گشاد زد و گفت:
- ما واسه ی... آمممم...

مرد نگاه مشکوکی به پیتر انداخت و چشمانش را باریک کرد. اما پیتر که انگار چیزی به ذهنش رسیده بود، گفت:
-آهان واسه ی چیز اومدیم، اومدیم که دمپایی ها رو ضد عفونی کنیم، میدونین که جدیدا جرونا اومده و خیلی خطرناکه.
- حالا چرا فقط دمپایی ها؟ یعنی جرونا از در و دیوار منتقل نمی شه؟
- آمممم...
پیتر لب و لوچه اش آویزان شد و با پایش، محکم پای سدریک را لگد کرد تا او چیزی بگوید. سدریک فریاد زد:
-آخخخ!
-چی؟
- آخ یعنی اونا رم تمیز می‌کنیم ولی اول باید کار دمپایی ها رو تموم کنیم.
- پس وسایل ضد عفونی کجاست؟
- امممم...
- ؟؟؟

پیتر گفت:
- اونا رو یه گروه دیگه داره برامون میاره.
-آهان. پس من اینجا می‌مونم تا کارتون تموم بشه.

پنج نفری با هم فریاد زدند:
- چی؟
- هان؟
- یعنی برای چی می خواین خودتونو خسته کنید. کار ما ممکنه طول بکشه!
- من مسئول نظافت این دستشویی و خشک کردن دمپایی هام. آخه چند روز پیش از اداره مبارزه با دمپایی‌خیس‌کن‌ها اومدن اینجا و گفتن نظارت کنم که کسی دمپایی‌ها رو خیس نکنه.
- یعنی چی؟
- یعنی وقتی آخرین دمپایی رو خشک کردین، می تونین از اینجا برین.


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#2
مروپ نگاه مادرانه‌ای به مرگخواران انداخت و گفت:
- آفرین عزیزای مامان خوب حالا نوبت سرخ کردن سیب زمینی هاست برید سیب زمینی ها رو بیارید اینجا.

مرگ خواران سیب زمینی ها را پیش بانو آوردند. سدریک درحال جابه جایی بخشی از سیب زمینی ها با انگشت سوخته‌اش بود که انگشتش تاب نیاورد و تیر کشید و ناگهان سیب زمینی ها به تابه‌ ی روغن برخورد کردند. تابه چپه شد و تمام روغن های داغ روی زمین سرد ریخت و سیب زمینی ها درمیان روغن و خاک های روی زمین غلت خوردند.

مروپ جیغ کشید.
- چیکار می کنی سدریک مامان؟

سدریک که نگاه های ترسناک مرگ خواران و مروپ را دید، دوباره دل در گرو عشق ترک دیوار سپرد.
- چه ترک زیبایی!


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: به نظرتون اگه پسر برگزیده،نویل لانگ باتم بود،داستان هری پاتر چجوری پیش میرفت؟
پیام زده شده در: ۱۰:۳۷ چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#3
اون‌وقت اسم رمان می‌شد نویل لانگ باتم
یا توی قسمت یادگاران مرگ، هری می‌مرد، ولدمورت فکر می‌کرد پیروز شده، بعد یهو نویل می‌کشتش


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۸:۱۷ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#4
با کی؟
نویل


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲:۴۵ پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#5
چیکار؟
تخمه میشکوند

یه مشنگ موقع دیدن کلاه قرمزی تو خونه شون با مرلین تخمه میشکوند.


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#6
سلام
درخواست نقد پست شماره 171 زمان برگردان مرگ خواران رو دارم:)


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#7
- دامبلدور، تو چگونه در این سن این همه ریش درآورده ای؟

دامبلدور کوچک با لبخند به ولدمورت خیره شده بود. ولدمورت نگاه ترسناکی به دامبلدور کوچک انداخت تا او را بترساند اما او فقط خندید. ولدمورت که عصبانی شده بود، داد بلندی کشید و چوب دستی اش را درآورد تا همان جا کار را تمام کند. دامبلدور کوچک با شنیدن فریاد ولدمورت، شروع به گریه کرد.
- آخی! چه بچه ی نازی دارید آقا.

لرد سرش را بلند کرد. با دیدن یک خانم سرتاپا صورتی پوش، چوب دستی اش را پنهان کرد و با لحن متعجبی گفت:
- چی؟
- حتما گشنه است که داره گریه میکنه.
- این که بچه ی ما نیست.
- نیست؟
- امم... البته که هست، بچه ی ماست.

و نگاه نفرت انگیزی به دامبلدور انداخت.
- کی غذا خورده؟
- غذا؟ ما چه میدانیم.
- من پرستار بچه ام. می تونم کمکتون کنم که یه غذای مفید براش بخرین.

و لبخند زد. ولدمورت به شدت کلافه شده بود. دلش می خواست آوکداورایی نثار زن فضول کند تا شرش کم شود...


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#8
کجا؟
تو خونه شون


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: اتوبوس شووالیه
پیام زده شده در: ۴:۰۷ چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#9
اتوبوس به سرعت دور شد و از دست همه ی مرگخواران و محفلی ها راحت شد.

کمی آن طرف تر، محفلی ها
- حالا چیکار کنیم پروفسور؟

دامبلدور دستی به ریش هایش کشید و گفت:
- مشکلی نیست باباجان، با پودر پرواز به مسافرخانه ای چیزی میرویم و استراحت می کنیم.

پس تمام محفلی ها با پودر پرواز به مسافر خانه ای چیزی رفتند.

مسافرخانه
محفلی ها که مسافر خانه را دیدند بسیار متعجب شدند، زیرا آن جا پر از مرگخوار بود.

- باباجان، کی ما رو آورد این جا؟
- خودتون پروفسور.
- من؟ ظاهرا اشتباهی پیش اومده. کسی پودر پرواز نداره باباجان؟
- نه پروفسور، همین الان تموم شد.
- پس انگار چاره ای نیست. یک شب که بیشتر نیست باباجان، بریم ببینیم چه می شود.

محفلی ها در مسافر خانه اتاق می خواستند اما یک اتاق کم بود. هیچ یک از محفلی ها و مرگ خوارها نمی توانستند همدیگر را تحمل کنند اما دوتا از آنها باید پیش هم می ماندند.


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲:۱۳ چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#10
کی؟
هاروکا اندو


تو قلبت نگهش دار






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.