هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۸:۵۲ پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
اسم:ایلیا

سن:14

جنسیت: پسر

شهر تولد و محل زندگی: اصفهان

علایق:بازی کردن مخصوصا کالاف دیوتی موبایل،سریال دیدن،کیک بوکسینگ،کانر مک گرگور ورزشکار مورد علاقه منه، با دوستام ول بگردم،فوتبال،پرسپولیس،و خیلی چیزای دیگهکه حال ندارم همشو بنویسم

چگونه اشنا شدن با هری پاتر:مگه اصلا مهمه که چه جور باهاش اشنا شدم؟

کتابایی که خوندم:

مجموعه ویچر

بازی تاج و تخت

پارک وحشت ار ال استاین

نبرد با شیاطین

سرزمین اشباح

زامبی دارن شان

بازی مردگان

کاراموز رنجر

گوژ پشت نتردام

رابین سون کروزو

مجموعه ترس و لرز و تالار وحشت

اگه بس نیست بازم بگم


زنده باد هافلپاف

زنده باد ولدمورت


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۴:۵۲ پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#2
نام:مایکل مک مانوس

گروه:هافلپاف

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:موهای مشکی و صاف با چشمان قرمز بد اخلاق و گوشه گیر زیاد اهل دوستی نیست تمام دستانش با کلمات جادویی خالکوبی شده.میشه گفت قد بلندی داره و به جادوی سیاه علاقه بسیاری دارد.و اینم بگم که زیر بار حرف زور نمیره.

چوب دستی:چوب اکاسیا با مغز قلب اژدهای سیاه و 24 سانتی

جارو:بلک اسکای

پاترونوس:گرگ سفید

نژاد:دو رگه

معرفی:تمام خانواده اش جادوگر بودند ولی به خاطر مرگ خوار بودن همشون زیاد بین دیگران محبوب نبودند و نیستند،پدر و مادرش را از کودکی از دست داد و پیش عمویش که او هم یک مرگ خوار بود زندگی میکرد.در سن 5 سالگی عمویش توسط دامبلدور کشته شد و تنها ماند.در همین لحظه بود که لرد ولدمورت به او سرپناه داد و از سن 6 سالگی به او اموزش جادوی سیاه را داد به خاطر همین در استفاده از جادوی سیاه را خیلی خوب بلده.ولدمورت به او یاد داده است که باید انتقام خانواده اش را از دامبلدور بگیرد و بعد از ان به گروه مرگ خواران بپیوندد.او با تمام وجودش از لرد ولدمورت اطاعت میکند و حتی برای ان جان هم میدهد.ولی حالا به مدرسه هاگوارتز امده تا انقامش را از دامبلدور بگیرد.


-----
تایید شد!


ویرایش شده توسط لرد.لاس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۱ ۴:۵۷:۴۴
ویرایش شده توسط لرد.لاس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۱ ۴:۵۸:۴۰
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۱ ۶:۲۷:۴۹

زنده باد هافلپاف

زنده باد ولدمورت


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#3
سلام نمیکنم چون از این سوسول بازی بدم میاد زیاد هم به حاشیه نمیرم من عاشق تنهایی ام و دوست دارم تنها باشم کم حرفم و به شب علاقه زیادی دارم من هدفی دارم و هدفم اینه که قدرت مند بشم و اصلا خوبی و این حرفا برام مهم نیست و برای قدرت هر کاری میکنم حتی برای به دست آوردن قدرت آدم هم میکشم و دوست دارم تو گروه اسلیترین یا هافلپاف باشم


ویرایش شده توسط لرد.لاس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۹ ۱۶:۵۰:۲۴

زنده باد هافلپاف

زنده باد ولدمورت


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#4
تصویر شماره 6

نمیدونم باید از کجا شروع کنم ! دوست ندارم زیاد به عقب برگردم،مثلا اون جایی که یه نامه به

دستت میرسه و این حرفا !دوست دارم از همین الان شروع کنم !همین الان ! الان ! که یه کلاه

سخن گو روی سرم هست ! البته من این اسم را روش گذاشتم،چون این اسم واقعا بهش

میاد.برای من مهم نیست که این کلاه منو توی چه گروهی قرار بده ! البته این هم بگم که اگه

گروهم برای من مهم باشه از خانواده ای نیستم که برای کسی مهم باشه تو چه گروهی بیفتم !

ـ پس برات مهم نیست که توی په گروهی بیفتی ! هان ؟

ای کلاه بی خاصیت اخه تو چی میگه دیگه .

ـ فکر کنم خوابت برده اره ؟ جواب من رو بده !

به دروغ به کلاه گفتم : چرا ! چرا ! برای من خیلی مهمه !

البته اگه خجالت را کنار بگذارم یه جوری دروغ گفتم که فکر میکنم اسنیپ هم خنده اش گرفته باشه !

ـ مگه من بهت گفتم حرف بزنی ؟

با من و من جواب دادم:خوب آر......

ـ حرف نزن ببینم !

انگار این کلاهه دیونه است ! از این به بعد باید صداش بزنم کلاه سخنگو دیوانه ! سه ساعته داره روی کله من حرف میزنه !

ـ خب بزار ببینم تو چه گروهی بندازمت ؟ هافلپاف ! گریفیندور ! هافلپاف ! گریفیندور ! میتونی توی هافلپاف پیشرفت کنی !

نه نمیتونی،ولی شاید هم بتونی ! گریفیندور به درد تو نمیخوره ! نه اصلا به درد تو نمیخوره ! پس تو میری تو گروه ......

درسته گفتم گروه برای من مهم نیست ولی حالا دوست داشتم برم ت گروه هافلپاف ! یعنی من واقعا میتونم برم تو گروه هافلپاف؟

ـ پس تو میری تو گروه اسلیترین ! اره اون جا میتونی واسه خودت کسی بشی !

یکم پوستم سرخ شده بود،کلاه را از سرم در اوردم و رفتم تا سرنوشتم را توی گروه اسلیترین بسازم.


تصویر کوچک شده


------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

خلاقیت و نوع نگاهت به داستان رو دوست داشتم.

فقط یکم نکات ظاهری در مورد علامت گذاری ها و پاراگراف بندی هات هست. مثلا نیازی نیست بین علامت ها و پایان جمله ت فاصله بذاری. مثل اینجا...

نقل قول:
ـ پس برات مهم نیست که توی په گروهی بیفتی ! هان ؟

بهتر بود این شکلی بشه:

"ـ پس برات مهم نیست که توی چه گروهی بیفتی! هان؟"

یکمم زیاد با اینتر آشتی!
مثلا جاهایی توی پستت هست که هنوز جمله ت تموم نشده ولی اینتر زدی. مثل:

نقل قول:
البته من این اسم را روش گذاشتم،چون این اسم واقعا بهش 

میاد.برای من مهم نیست که این کلاه منو توی چه گروهی قرار بده !

اینتر رو زمان هایی می زنیم که مثلا یه موضوع تموم شده و می خوایم یه موضوع دیگه رو مطرح کنیم یا می خوایم یه دیالوگ رو از توصیفات زیرش جدا کنیم. در حالت عادی و مخصوصا وقتی جملاتت هنوز کامل نشده بهتره اینتر نزنی.

"البته من این اسم را روش گذاشتم، چون این اسم واقعا بهش میاد.

برای من مهم نیست که این کلاه منو توی چه گروهی قرار بده!"


چون مطمئنم با ورودت به ایفا این اشکالات ظاهری هم حل میشن. پس...

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لرد.لاس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۸ ۲۳:۴۳:۳۵
ویرایش شده توسط لرد.لاس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۸ ۲۳:۴۵:۲۶
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۹ ۰:۱۶:۱۲

زنده باد هافلپاف

زنده باد ولدمورت






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.