تصویر شماره ی پنجتصویر:شماره ی پنج
موضوع:گروهبندی لونا لاوگود
لونا با لبخندی ساختگی بر لبش به دوستش جینی نگاه کرد،لبش را گزید:
-میدونی چیه جینی روا
جینی-جینی!،اگه میخوای اسممو کامل بگی بگو جینیروا نه جی نی رو عا !
لونا با نیشخندی گفت:
-دوست دارم اینطوری بگم!
جینی نفسی صدا دار کشید،لونا گفت:
-من خیلی دوست دارم بیام گریفندور ولی ما لاوگودها جد در جد روونکلویی بودیم
جینی تصحیح کرد:
-رونکلاوی!؟
لونا-نه نه روونکلویی ... اره دیگه ولی گریفندورم دوست دارم
پرفسور مک گونکال فریاد زد:
-جینی رووعا ما لوو ویز لیی!!!!
جینی زانوهایش از استرس سس شده بود ولی بازهم زیر لب غرغر کرد:
-جینیروا مالی ویزلی!
انگار زمان و زمین اسمان و زمین حالا هرچی دست رو دست هم دیگه گذاشته بودند که اسم جینی را اشتباه بگویند.
لونا دوباره شیطنتش گل کرد و گوش پوش های صدای روح خوان را بر روی گوش هایش گذاشت:
-که اینطور...نیروی عشق خیلی زیاده! ... تو در هافلپاف میتونی به موفقیت برسی چونکه سخت کوشی،خیلی خب خیلی خب! باشه باشه داشتم میگفتم نیروی عشق خیلی قویه و تو میتونی بری به ...
لونا گوش پوش های صدای روح خوان را از گوشش در اورد کلاه فریاد زد:
-گریفندور!!!!!!!
اعضای گروه گریفندور شروع به دست زدن کردند،حالا نوعبت لونا بود،بر روی صندلی نشست صدای کلاه در سرش پیچید:
-در گریفندور میتونی به موفقیت های زیادی برسی!،ولی...دوست داری که برای دنیای سفید جادوگری کاری کرده باشی؟دوست داری که کاری کرده باشی که دنیای جادوگری در امنیت باشه؟
لونا-با گروهبندی من؟دنیای جادوگری میتونه تغیر کنه؟
کلاه-سالهاست که منتظر گروهبندی تو و هری جیمز پاتر بودم!کسانی که میتوانند راه دنیای جادوگری را مشخص کنند.
لونا-اره دوست دارم که به دنیای جادوگریم کمکی کرده باشم
کلاه-پس باید به ریونکلاو بری
لونا-چرا؟
کلاه-خودت متوجه میشی چند سال بعد ... چند سالی که مثل یک چشم به هم زدن نزدیکه! ... برو به ....
کلاه فریاد زد:
-ریونکلاو!!!!!!!!!!!!!!
لونا با لبخندی واقعی به سمت میز گروه ریونکلاو رفت،
او میدانست که با تصمیمش جان دنیای جادوگری را نجات داده است،او خوش حال بود که حتی کلا گروهبندی اعلام کرده بود که او یک گریفندوری واقعیست،می دانست که به زودی به خودش افتخار خواهد کرد.
با کمک لونا هری تونست تاج رو پیدا کنه
درمورد گوش پوش صدای روح خان
صدای ذهن خوان اسم واقعیشه
و مخترعش لونا پاتر یعنی من هستم :)
***
پاسخ:
خیلی خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی.از لحاظ خلاقیت و پرداختن به یه سوژه ی جدید چیز جالبی بود ولی چندتا نکته که لازمه بهشون اشاره کنم رو توی این تیکه ای که ازت ادیت میکنم بهت نشون میدم.نقل قول:
جینی تصحیح کرد:
-رونکلاوی!؟
لونا-نه نه روونکلویی ... اره دیگه ولی گریفندورم دوست دارم
پرفسور مک گونکال فریاد زد:
-جینی رووعا ما لوو ویز لیی!!!!
جینی زانوهایش از استرس سس شده بود ولی بازهم زیر لب غرغر کرد:
-جینیروا مالی ویزلی!
انگار زمان و زمین اسمان و زمین حالا هرچی دست رو دست هم دیگه گذاشته بودند که اسم جینی را اشتباه بگویند.
"جینی تصحیح کرد:
-ریونکلاوی؟!
- نه نه روونکلویی... آره دیگه، ولی گریفندورم دوست دارم.
پرفسور مک گونکال فریاد زد:
-جینی روعا ما لو ویز لی!
جینی زانوهایش از استرس سست شده بود ولی بازهم زیر لب غرغر کرد:
-جینیروا مالی ویزلی!
انگار زمان و زمین، آسمان و زمین حالا هرچی که هست دست رو دست هم دیگه گذاشته بودند که اسم جینی را اشتباه بگویند."همینطور که دیدی، چندتا نکته ای که تصحیح شد، اول علائم نگارشی بودن که بهتره فقط از یکیشون استفاده بشه و فلسفه ی اون شکلک رو داخل توصیف درک نکردم چون حتی به توصیفتم ربط خاصی نداشت، و اینکه بعد از دیالوگ دوتا اینتر میزنیم و از توصیف جداش میکنیم؛ در آخر، این مشکلات با ورود به ایفای نقش حل میشن، پس...
تائید شد!
مرحله بعدی:
گروهبندی!