هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قوی ترین جادوگر بعد از دامبلدور کیه؟
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
گریندل والد


تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۹:۰۰ دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
#2
زیباترین دختر : لونا لاوگود
زیباترین پسر: هری پاتر


تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
#3
به نام خالق جاروی نیمبوس ۲۰۰۰ و چوبدستی رومیلدا

برای گذر از تاریکی ها هیچ راهی غیر از یافتن نور نیست.
پس بدنبالش میگردم تا روزی ک ان را بیابم.
جستجو میکنم و به هاله ای سفید بر میخورم . نوری همانند کشتی نجات.
این طور که بنظر می رسد ، این نور ، توانایی نجات من از تاریکی هارا دارد .
پس
به دنبالش میروم ... هر چقدر دور ...
اما
رسیدن قطعیست .
پس ای نور
مرا به روشنایی بپذیر
که نیازمند اغوش گرمت
بوده
و
هستم


دوستدار تو
رومیلدا وین

کریچر جغد ضدعفونی شده ماسک دار براتون فرستاد.


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۱ ۲۰:۲۸:۵۵

تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#4
تو سایت پاتر مور گفت کفتار ولی دوسش ندارم
بنظرم خودم ک اگه وردو درست بخونم اهو میشه


تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سوال و پاسخ کوتاه
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#5
برام بفرست تا اندازشو درست کنم



پاسخ به: سوال و پاسخ کوتاه
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#6
سلام چجوری می تونم پروفایل بزارم؟


تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#7
یه سطل اب بالای سر جینی ظاهر کردن

هری پاتر در حال نگاه کردن به جینی ویزلی تو اتاق ضروریات با رون ویزلی یه سطل اب بالای سر جینی ظاهر کردن(ابارو ریختن رو جینی)


تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۲۷ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
#8
نام: رومیلدا وین
لقب: افسونگر
نژاد: اصیل زاده
گروه:گریفیندور
سال تولد: 1992
محل تولد:کانادا_ایالت کبک
تحصیلات: سال 7 هاگوارتز
وضعیت تاهل: متاهل
پاترونوس:اهو
چوبدستی:
چوب درخت فندق و موی تک شاخ
مشخصات ظاهری:
موهای فر طلائی و چشمان نقره ای
مشخصات باطنی:
خیال پرداز و کم حرف . متنفر از ادمای دورو و دروغگو

""خب منم یه جادوگر بودم و وقتی ۱۱ سالم شد جغد هاگوارتز یه نامه برام اورد و منم مثل شما شدم یه دانش اموز مدرسه هاگوارتز""




-----
تایید شد!

* معرفی شخصیت شما خیلی کوتاه است. لطفاً تدریجاً تکمیلش کنید بعداً در همینجا ارسال کنید تا جایگزین کنیم.



ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۹ ۹:۲۸:۰۰

تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#9
سلام کلاه جون
من سارا ویزلی ام و فقط یکماه مونده تا ۱۷ سالم بشه.
رنگ موهام قرمزه و چشمام خاکستری روشن .
نویسندگیم خوبه و خیلی دوست دارم پیشرفت کنم.
عاشق رنگای زنده مثل زرد و قرمز.
از بازی های گروهی لذت میبرم و از کسب مقام خوشم میاد.
کم حرفم و این باعث میشه دیر با بقیه جور شم ، در صورتی ک از تنهایی متنفرم .
از رئیس بازی و زور گویی خوشم نمیاد و این باعث شده دوست نداشته باشم برم تو اسلیترین.
اخه یه نفر که عاشق هریه چطپر میتونه اسلیترینی باشه؟؟!
از اون جایی که من یه ویزلی هم و عاشق کارای هری و هرماینی ، ترجیح میدم برم گریفیندور . اگه نشد هم چون لونا رو دوست دارم ، ریونکلاو .
خدانگهدار

-پی نوشت
گریفیندوری بودن ویزلیا یادت نره کلاه جون




------
گریفیندور!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۸ ۲۳:۳۵:۳۴

تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#10

ادامه ی داستان کوچه مرموز دیاگون

پس از اینکه از بانگ گرینگوتز بیرون امدند هری گفت :(خب ، حالا از کجا باید شروع کنیم ؟ )
هاگرید گفت :(قرار نیست مثل بقیه از کوچه دیاگون خرید کنیم . من مغازه های بهتری سراغ دارم ، از این طرف بیا هری .)
دست هری را محکم گرفت و به دنبال خودش به درون کوچه ای باریک کشید .
چند ضربه به سنگفرش زد و را پلکانی ای به سوی اعماق زمین گشوده شد، راهی که هری نمی توانست هیچ انتهایی برای ان متصور باشد . تاریکی همانند اژدهایی سیری ناپذیر انتهای پلکان را بلعیده بود .
هاگرید گفت :(من اول میرم هری ، تو پشت سرم بیا.)
وقتی هاگرید در تاریکی ناپدید شد ، هری به خودش امد و به سرعت به دنبال او از پله ها پایین رفت.
پس از اینکه پایش را روی پله پنجم گذاشت ، ناگهان نوری قرمز رنگ همه جا را فرا گرفت و خیابانی لوکس و خلوت نمایان شد .
نمای تمامی ساختمان ها از جنس مرمر سفید بود و شیشه مغازه ها به رنگ شربت انگور استوایی .
هری محو تماشای زیبایی چشم نواز ان خیابان شده بود؛ در تمامی عمرش چنین مکانی را در خواب هم متصور نشده بود .
هاگرید به هری که غرق در تصوراتش بود نگاهی انداخت و گفت:(خیلی قشنگه، مگه نه ؟ ولی یادت نره! اینجا دنیای جادوگراس.)
هری منظور او را متوجه نشد و لبخندی مصنوعی به لب اورد .
هاگرید گفت:( قیافت شبیه علامت سوال شده پسر ، تا چند دقیقه دیگه خودت منظورمو میفهمی.)
هاگرید وارد مغازه ای شد که روی سر در ان با خط نا خوانایی نوشته شده بود [خرو پرت فروشی اقاقیا]
هری پشت سر هاگرید وارد مغازه شد . سرش را بالاگرفت و دهنش تعجب باز ماند .
درون مغازه انقدر قدیمی بود که کم مانده بود بخاطر پوسیدگی چوب هایش ، بر سر صاحبش اوار شود.
این تضاد زیبایی نمای بیرون ساختمان و پوسیدگی درون ساختمان ، برای هری غیر قابل درک بود .
هاگرید که سرد درگمی او را دید گفت:( نمای بیرون فقط یک جادوی سادس هری . اگه پسر خوبی باشی خودم یادت میدم.)
صاحب مغازه که مردی پیر و خمیده بود گفت:(انگار یه سال اولی اینجا داریم!)
هاگرید گفت:(لطفا بهترین جنساتو براش بیار استیفن ، اون یه سال اولیه خاصه.)
استیفن نگاهی به هری کرد و گفت :(خاص؟چرا خاص ؟)
همانطور که به هری نگاه میکرد متوجه زخم روی پیشانی اش شد. چشمانش برقی زد و گفت :(معلومه که بهترین اجناسمو برای شما میارم اقای پاتر ، از دیدنت خوشبختم مرد جوان.)
هری گفت :(منم همینطور اقا.)
پس از گذشت یکساعت هری موفق شد تمامی وسایل لیست شده را تهیه کند.
هاگرید گفت:(دیگه باید بریم هری . هرچی لازم بود خریدیم .) سپس دست هری را گرفت و از مغازه خرت و پرت فروشی اقاقیا بیرون رفت.
تصویر10
***

پاسخ:
خوش برگشتی به کارگاه داستان نویسی! خوشحالم که به نکاتی که توی پست قبلی‌ات گفته بودم گوش کردی و با یه نمایشنامه خلاق برگشتی، فقط یه نکته هست که با یه نقل قول از نمایشنامه خودت بهت نشونش میدم:

نقل قول:
هاگرید که سرد درگمی او را دید گفت:( نمای بیرون فقط یک جادوی سادس هری . اگه پسر خوبی باشی خودم یادت میدم.)
صاحب مغازه که مردی پیر و خمیده بود گفت:(انگار یه سال اولی اینجا داریم!)
هاگرید گفت:(لطفا بهترین جنساتو براش بیار استیفن ، اون یه سال اولیه خاصه.)
استیفن نگاهی به هری کرد و گفت :(خاص؟چرا خاص ؟)
همانطور که به هری نگاه میکرد متوجه زخم روی پیشانی اش شد. چشمانش برقی زد و گفت :(معلومه که بهترین اجناسمو برای شما میارم اقای پاتر ، از دیدنت خوشبختم مرد جوان.)


"هاگرید که سردرگمی او را دید گفت:
- نمای بیرون فقط یک جادوی ساده س هری. اگه پسر خوبی باشی خودم یادت میدم.

صاحب مغازه که مردی پیر و خمیده بود به سمت هری اومد.
- انگار یه سال اولی اینجا داریم!
- لطفا بهترین جنساتو براش بیار استیفن ، اون یه سال اولی خاصه.

استیفن نگاهی به هری کرد.
- خاص؟ چرا خاص؟

همانطور که به هری نگاه میکرد متوجه زخم روی پیشانی اش شد. چشمانش برق زد.
- معلومه که بهترین اجناسمو برای شما میارم اقای پاتر ، از دیدنت خوشبختم مرد جوان."


همین‎طور که دیدی، چندتا نکته ای که تصحیح شد، اول بحث دیالوگ ها بودن، که لازم نیست قبل هر دیالوگ "فلانی گفت" رو بیاریم؛ بلکه می‌تونیم با یه توصیف از فرد گوینده دیالوگ رو بهش نسبت بدیم، البته این یه نکته ی سلیقه ایه و برای روان تر شدن نمایشنامه ت برای خواننده س. نکته ی دوم هم اینکه بین دیالوگ و توصیف بعدی همیشه دوتا اینتر بزن که خواننده تفاوتشون رو متوجه شه. در کل نمایشنامه ی خوبی بود و بیشتر از این منتظرت نمی‌ذارم.

تائید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی!


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۸ ۱۴:۰۱:۲۶
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۸ ۱۴:۰۲:۱۲

تیکو ، گربه سفید و بازیگوش من
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.