هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
تصویر ۱۶جیمز و سیریوس منتظر بودن قطار حرکت کنه. ناگهان پسری با بند کفش باز زمین خورد. سیریوس دستش را به سمت پسر دراز کرد.
نقل قول:
به نظز من بهتره بند کفشاتو ببندی

پسر با لپ ها یه سرخ شده گفت:
نقل قول:
فکر کنم آره

جیمز هم به پیش سیریوس و پسر آمدن و گفت:
نقل قول:
به جایه حرف بگو اسمت چیه؟😁

پسر با دستپاچه ای گفت:
نقل قول:
ریموس..ریموس لوپین!

نقل قول:
خب حالا!😞😫

بعد دست پسر را گرفت.
نقل قول:
بیا بریم!لوپین!ریموس لوپین!

نقل قول:
بعد تا آخر عمر با هم دوست بودن.... حتی بعد از مرگ جیمز... یادش گرامی باد


سلام و خوش برگشتی به کارگاه نمایشنامه نویسی. ببخشید که انقدر رک میگم اما اصلا به هیچ کدوم از راهنمایی هایی که توی پست قبلیت نوشته شده بود گوش نکردی و صرفا چندتا دیالوگ به روشی غیرمعمول می‌بینیم که خیلی هم گُنگن. ازت میخوام یبار دیگه به دقت راهنمایی های پست قبلیت رو بخونی و با توجه بهشون با یه پست کامل تر پیشمون برگردی. تا اون زمان...
تائید نشد.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۸ ۲۲:۳۲:۲۸

𝐋𝐚𝐯𝐠𝐨𝐝


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#2
[url=تصاویر کارگاه داستان نویسی]
هری داشت قدم میزد کم کم خسته میشد. من که تا یک ساعت پیش برید بودم. بگذریم،بلاخره بعد از سه ساعت دویدن اجازه داشتیم وارد کلاس بشیم.تا رسیدم تو نزدیک بود رون غش کنه😫هرمیون لنگان لنگان اومد تو😞نمیدونم چرا ولی خودمو کشیدم وسط بحث اسنیپ و هری 🗣️قبلش میشنیدم میگفتن
-پاتر تو داری گند میزنی به کلاس!
_ولی پرفسور من که هنوز نیومدم تو کلا.....
-ولی اما نداریم پاتر!
بعد یهو رون و هرمیون وارد شدن. اوضاع قاراشمیش شد. نمیدونم چرا ولی یهو جوش آوردم و ریونکلاو رو بردم ته جدول. یهویی پاشدم....
_همه خفه شیییییدددد!
و اینگونه خودم را نابود کردیدم


------
پاسخ:

سلام. به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

کاشکی شماره عکسی رو که انتخاب کردی اینجا برامون می ذاشتی. بالای هرکدوم از تصاویر کارگاه یه شماره ذکر شده. همین که در آغاز داستانت به ما بگی عکس شماره چند رو انتخاب کردی کافیه.
ولی برای یادگیری روش لینک دادن هم میتونی به اینجا مراجعه کنی.

راستش من خیلی تلاش کردم متوجه بشم که دقیقا چه اتفاقی توی داستانت افتاد ولی به قدری سریع تموم شد که نتونستم نتیجه ای بگیرم.

اما نکاتی که متوجه شدم رو برات توضیح میدم.

یک داستان از سه تا بخش تشکیل میشه که شامل بخش مقدمه، بدنه و نتیجه گیری میشن. توی داستانت این سه تا بخش به قدری کوتاه بودن که میشه گفت اصلا شکل نگرفتن.

برای اینکه بتونی به این سه بخش شکل بدی باید روی توصیفات زمان، مکان و شخصیتات کار کنی. من که خواننده این پستم میخوام ببینم این منی که ازش یاد می کنی:
نقل قول:
من که تا یک ساعت پیش برید بودم. 

دقیقا کی هست؟ چرا توی اون صحنه هست؟ یا احساسات و حال و هوای بقیه شخصیت هات رو متوجه بشم...مثلا چه بلایی سر رون و هرمیون اومده؟ مکانی که توش قرار دارند چه شکلیه و چرا اونجان؟ اینا مسائلی هست که توی هر داستان باید بهشون پرداخته بشه تا خواننده داستان بتونه با اون نوشته همراه بشه و مثل نویسنده، اونو توی ذهنش تجسم کنه.

با پرسش سوالات بالا از خودت و جواب دادنشون به صورت توصیف، میتونی کلی کمک به بهتر تجسم شدن داستانت کنی و بهش شاخ و برگ بدی.

توی یه داستان به دیالوگ هم نیاز داریم.
نقل قول:
-ولی اما نداریم پاتر! 
بعد یهو رون و هرمیون وارد شدن.

یا
نقل قول:
_همه خفه شیییییدددد! 
و اینگونه خودم را نابود کردیدم

شیوه صحیح نوشتن دیالوگ ها اینطوریه که اگر بعدشون توصیف داشته باشی باید دیالوگ رو با دوتا اینتر از توصیف زیرش جدا کنی. اینطوری ظاهر داستانت از فشردگی خارج میشه و نظم می گیره.

"-ولی اما نداریم پاتر! 

بعد یهو رون و هرمیون وارد شدن."


یا

"_همه خفه شید! 

و اینگونه خودم را نابود کردم."


ما توی سایت از این شکلک ها برای داستان های طنز استفاده می کنیم ولی نکته مهم اینه که شکلک ها آخر دیالوگ ها قرار بگیرن نه وسط توصیفات.


نقل قول:
تا رسیدم تو نزدیک بود رون غش کنه��هرمیون لنگان لنگان اومد تو��نمیدونم چرا ولی خودمو کشیدم وسط بحث اسنیپ و هری ��️قبلش میشنیدم میگفتن
-پاتر تو داری گند میزنی به کلاس! 

علائم نگارشی توی یه نوشته خیلی مهمن. یک جمله هم نباید بدون علامت باقی بمونه حتی اگر با شکلک ها تموم شده باشه.

"تا رسیدم تو نزدیک بود رون غش کنه. هرمیون لنگان لنگان اومد تو. نمیدونم چرا ولی خودمو کشیدم وسط بحث اسنیپ و هری!

قبلش می شنیدم می گفتن:
-پاتر تو داری گند میزنی به کلاس!"



نقل قول:
بگذریم،بلاخره بعد از سه ساعت دویدن اجازه داشتیم وارد کلاس بشیم.تا رسیدم تو نزدیک بود رون غش کنه

شیوه صحیح علامت گذاری هم به این شکل هست که بعد از قرار دادن علامت یه فاصله میزنی و بعدش جمله بعدی رو شروع میکنی.

"بگذریم، بلاخره بعد از سه ساعت دویدن اجازه داشتیم وارد کلاس بشیم. تا رسیدم تو نزدیک بود رون غش کنه."

و در آخر اینکه اشکالات تایپی مثل کم و زیاد شدن حروف و کلمات و... خیلی روی لحن پستت تاثیر میذارن ولی به راحتی هم قابل حل هستن. فقط کافیه یکی دو بار قبل ارسال پستت بخونیش.

لطفا یه داستان دیگه با رعایت نکاتی که بهت گفتم برامون بنویس. منتظرت هستیم.

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۸ ۲۰:۲۰:۳۹
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۸ ۲۰:۲۲:۱۸

𝐋𝐚𝐯𝐠𝐨𝐝


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۰:۵۵ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
#3
من شجاعت زیادی دارم. مامان بابام مامان ماگلن. پاترونوسم سگه.غرغرو ام ولی نمیخوام دیگرانو ناراحت کنم. زود میرنجم. از هافلپاف متنفرم. منتظر جواب شما هم هستم. لطفا منو بنداز اسلایترین



—————
پاسخ:
شما هنوز در گارگاه داستان نویسی شرکت نکرده و تایید نشده اید.

مراحل ورود به ایفای نقش


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۸ ۲:۵۲:۲۰

𝐋𝐚𝐯𝐠𝐨𝐝






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.