هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰
#1
نام:دورا ویلیامز
گروه:هافلپاف
نژاد:اصیل زاده
چوبدستی:ترکیبی از عاج فیل و چوب درخت افرا. با انعطاف پذیری بالا و استحکام بسیار بالا
جارو:نیمبوس ۲۰۰۰
ویژگی های ظاهری:موهای مشکی با رگه های نقره ای در انتهایش، چشمان سیاه با رگه های خاکستری، لبخند زیبایی دارد که تاکنون کمتر کسی موفق به مشاهده آن شده است.ظاهرش بسیار دلنشین است ولی همیشه صورتش حالتی سرد و بی روح دارد.
ویژگی های اخلاقی:در اولین برخورد با هر کس او را مورد بررسی قرار می دهد و هر کسی را به جمع دوستانش راه نمیدهد.
در جمع های صمیمی بسیار شوخ طبع، گرم و صمیمی ظاهر می شود؛ به طوری که از مصاحبت با او خسته نمی شوید...

داستانی از زندگی دورا:مادرش در خاندانی اصیل ولی مغرور و سرد تربیت شده بود، دختری از جنس یخ...
پدرش متعلق به خاندانی اصیل بود که در فضایی گرم و دوست داشتنی رشد کرده بود و با خلق و خوی آنها در هم آمیخته بود...
بگذارید اینکه چگونه این دو به هم رسیدند و عشق بینشان صورت گرفت، همچنان یک راز باقی بماند...
مهم دورا است که با ملحق شدن به خانواده اش انرژی و شور و شوق خاصی به زندگی شان تزریق کرد.
اما این خوشبختی تنها هفت سال دوام آورد و پدر مادر دورا به دست لرد سیاه لرد ولدمورت کشته شدند.
دورا به خانواده مادریش سپرده شد؛چون خاندان پدری دورا نیز کشته شده بودند و تنها دلیل این کشتار ها مخالفت آشکارای آنها با ولدمورت و تاریکی بود...
دورا تنها بازمانده خاندان ویلیامز بود و تحت تربیت خاندان مادریش پوسته سرد و بی روح داشت ولی درونش همچنان گرم و دوست داشتنی باقی مانده بود...
و این دورا است با ظاهری سرد که از مادرش به ارث برده، درونش که با شوخ طبعی و گرمی درونش یاد آور پدرش است، و کینه ای از لرد تاریکی که از دوران کودکی در او شکل گرفته و با او رشد کرده است...

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی دورا‌‌.



ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۰:۵۹:۳۸


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹
#2
سلام !
من بیش از اندازه به کتاب علاقه دارم و خیلی کتاب می خونم و صد البته که زیاد می نویسم.
شوخ طبع ام.
شخصیت های منفی رو خیلی دوست دارم و با اینکه می دونم ربطی نداره ولی چون شخصیتم بیشتر به اسلایترین می خوره ...
منو توی اسلایترین قرار بدید.
ممنون!



------
هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۲۱:۴۴:۳۱


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۴ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹
#3
تصویر شماره ی 8
همه ی دانش آموزان جمع شده بودند تا سال جدیدی را در هاگوارتز شروع کنند. در این میان چیزی که بیشتر از همه به چشم میخورد از هم پاشیده گروه سه نفره هری، رون و هرمیون بود...
هرمیون در میان آنها نبود!

- هری، ولی هرمیون که در قطار که با ما بود..

-راست میگی ولی الان کجا رفته؟

پس ازنجام مراسم های سخنرانی، گروهبندی سال اولی ها و پذیرائی ؛پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:

-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است.


در این هنگام سکوتی رعب آور در بین دانش آموزان حاکم شد.
هری سوزش خفیفی در پیشانی اش احساس کرد.
دامبلدورادامه داد:

وآنجا جایی نیست جز...
خانه ی جیمز و لی لی پاتر!


بعصی ها "هی" بلندی کشیدند.
بعضی ها به هری خیره شدند و بعضی ها...
در این هنگام هرمیون با عجله وارد سرسرا شد و سوال ها را بیش تر کرد، زیرا در دست بسته ای را محتاطانه در دست گرفته بود.
سوزش زخم هری بیشتر شد.
او بسته را نزد دامبلدور گذاشت و خود سر میز گریفیندور در کنار هری و رون نشست:

- سلام بچه ها! گفتنی ها خیلی زیاده ...
توی سالن اجتماعات برای شما تعریف می کنم.

درهمین لحظه همه متوجه بسته ای که دردست دامبلدور بود شدند؛جان پیچ مخفی ولد مورت...
دامبلدور با شمشیر گریفیندور پاکتی را که در آن بسته بود باز کرد و درآن جز یک جمله چیزی نیافت:

_ارباب! من به وظیفه ام عمل کردم.

دامبلدور خواست که نامه رااز بین ببرد؛ ولی فریاد هری کار او را متوقف کرد.
هری از درد به خود می پیچید، ولی ناگهان سردردش از بین رفت!

دامبلدور بسته را از بین برده بود...

------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

هوووم. دامبلدور توی مراسم آغاز سال تحصیلی هاگوارتز به همه ملت لو داد که هورکراکس لرد سیاه رو پیدا کرده؟! بعدش وسط همین مراسم هرمیون رفته بود یه سر خونه جیمز و لیلی و هورکراکس رو برداشته بود آورده بود؟! بعدم جلوی اون همه دانش آموز عملیات نابود کردن هورکراکس رو انجام دادن؟! راستشو بخوای خوشحالم که اونجا نبودم...مراسم آغاز سال ترسناکیه!

راستش یکم دور از ذهن بود و انتظار داشتم تهش هری از خواب بیدار بشه ولی خب...نشد ظاهرا! همه شخصیت ها یه سری چارچوب دارن که ما سعی می کنیم در عین حال که خلاقیت داریم مراقب چارچوبشون هم باشیم. مثلا دامبلدور که خیلی محافظه کار بود و هر حرفی رو به هر کسی نمیزد خیلی بعید به نظر میرسه وسط مراسم گروهبندی و جلوی این همه آدم این حرکت رو انجام بده.

اما در کل خلاقیتت خوب بود. فقط یک نکته مربوط به ظاهر پستت:
نقل قول:
پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:

-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است.

وقتی داریم در مورد یه شخصی صحبت می کنیم و بعدش هم قرار هست در مورد همون شخص دیالوگ بنویسیم نیازی به فاصله گذاری نیست. اینجا توضیحاتت مربوط به دامبلدوره که گلوی خودشو صاف کرده پس طبیعتا نیازی نیست دیالوگ بعدشو که از زبون خودشه ازش جدا کنی.

"پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:
-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است."


خوب بود. وارد ایفای نقش که بشی و تمرین کنی بهترم میشی.

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۱۳:۰۱:۴۱
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۱۳:۰۳:۰۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.