هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹
#1
نام:* لینا تانده
گروه هاگوارتز:هافلپاف
شخصیت: وفادار و مهربان
چوب دستی: چوب درخت گنجشک سفید کهن سال
سپر دفاعی: گرگ سیاه



————
تایید شد.

* تدریجا تکمیل کن معرفی شخصیتت رو با ایده های خودت و با ارسال یک پست در همینجا جایگزین کن بعدا.


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۵ ۱۹:۰۹:۰۲


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹
#2
سلام خب من یه دختر آروم و ساکت هستم توی کار های گروهی هم تمام تلاشم رو میکنم تا بهترین کارمو ارائه بدم.
بقیه میگن اولش سرد و دیر جوشی ( بعضی وقتا مغرور) ولی خب بعد یه مدت میگن از زمین تا آسمون فرق میکنی.
اگه پیمان دوستی با کسی ببندم هیچ وقت پایمالش نمیکنم.
توی رقابت ها تمام سعیمو میکنم مخصوصا اگه گروهی در میون باشه.
۴ ساله که به صورت جدی به علوم ماورا علاقه پیدا کردم و دارم دانشمو افزایش میدم. سعی میکنم از علوم متون قدیمی ،کتاب ها و سایتهای ممنوعه افزایش بدم.
از شخصیت های هری پاتر هم به طور اتفاقی اونا رو میگم چون واقعا هیچ کدوم رو نمیشناسم.

و خب هر گروهی که خودت میدونی.




------
هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط elham._.sol در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۴ ۱۹:۳۰:۴۷
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۴ ۲۱:۲۶:۳۹


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹
#3
تصویر شماره ۱۲
دریچه ی انتقال باز میشود و پسری مانند سوسکی که پیف پاف خورده است از ارتفاع یک و نیم متری بر زمین میافتد. دریچه ی انتقال دیگری چند متر آن طرف تر از پسرک گشوده میشود و پسری دیگر مانند همان سوسک پیف پاف خورده با عربده ای نه چندان گوش نواز بر زمین سقوط میکند. هری و رون!
هر دوی آنها صورتشان را از گل داخل جنگل بیرون می آورند و به یکدیگر نگاه میکنند. آه این هم یکی از همان امتحان های جادوگریست که مثل همیشه فقط رون و هری شامل آن شده اند.
از زمین بر میخیزند و سعی میکنند که از میزان گل و لای روی بدنشان کم کنند.

رون_ هی، لعنت اینجا دیگه کجاس؟

هری_نمیدونم ولی به احتمال توی جنگل های اطراف هاگوارتزیم.

رون_ اوه، نه، الان چجور برگردیم من از شبای این جنگل نفرت دارم.

بعد از پاک کردن گل های روی بدنشان، هری دو چوب به نسبت قطور را برمیدارد و بر سر آنها تیکه ای پارچه میبندد و با استفاده از چوب جادویش آتشی بر سر آنها درست میکند و به این ترتیب ظلمات قسمتی از جنگل از بین میرود. هر کدام یکی را به دست میگیرند و اطراف را برای پیدا کردن نشانه ای جست و جو میکنند.

رون_ هی هری، بیا اینجا.

هری با دیدن چیزی که رون آن را پیدا کرده است ابرویش را بالا می اندازد. تا کنون آزمونی به آسانی این به پستشان نخورده بود. یک ماشین پرنده!ولی چه کسی میداند که در پشت این چهره ی بی روح ماشین چه چیزی پنهان شده است!؟
بر اساس سنگ کاغذی که می آورند، رون در پشت فرمان مینشیند و هری نیز در جایگاه سرنشین.

رون_ خب حالا چجوری اینو روشن کنیم. هیچ نوع سوئیچی نداره؟

به محض شروع برای جست و جوی سوئیچ ماشین خود به خود روشن میشود. هری و رون نیم نگاهی به یکدیگر می اندازند و آب دهانشان را با صدا قورت میدهند و رون ماشین را به حرکت در می آورد.
در بالای جنگل های هاگوارتز، رون و هری پرواز کنان و در حال لذت بردن از منظره زیبای زیر پایشان هستند و در حال تماشای پرندگانی که سعی دارند چیزی به آنها بگویند ولی رون و هری اصلا به آنها توجه نمیکنند. به راستی پرندگان چه چیزی را میخواهند که به آنها بگویند؟
برج های مدرسه ی هاگوارتز که از پشت ابرهای کم ارتفاع مشخص میشود لب های هر دویشان به لبخندی گشوده میشود ولی هر دوی آنها میدانند که هیچ آزمونی به آسانی نیست.
ناگهان اتومبیل شروع به تکان های شدیدی میکند! آری این همان ماشینی است که به گاو وحشی مشهور است. همان ماشینی که هیچ کس از درون آن زنده بیرون نیامده!
رون سعی میکند که فرمان را به کنترل خود در بیاورد اما قدرتی که فرمان را کنترل میکرد بسیار بیشتر است.
اینبار هر دویشان سعی میکنند که فرمان را به دست بگیرند اما ماشین با سرعت زیادی به طرف یکی از برج های مدرسه حرکت میکند و از همه بدتر اینکه درب ها قفل است و شیشه باز نمیشود! آنها میدانند که اگر حالا کاری انجام ندهند همه چیز تمام میشود.
هری و رون دستان خود را بر روی سینه ی ماشین قرار میدهند و هردو وردی یکسان را زیر لب زمزمه میکنند. ناگهان صدای جیغی از درون موتور ماشین برمیخیزد و روحی سیاه از درون آن بیرون می آید. روح خبیث یک زن! که آن هم قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد مانند دودی باد آنرا می برد.
بلافاصله رون فرمان را میچرخاند و ماشین را به آرامی بر روی زمین مینشاند.
هر دوی آنها از ماشین پیاده میشوند و وقتی که برمیگردند تا ماشین را تماشا کنند به جای آن دو عدد سکه ی مشکی رنگ یک شکل به جای ماشین میبینند و هر کدام یکی از آنهارا بر میدارد. آری ماشین به پاس کمک رون و هری که آن را از دست آن روح خبیث نجات دادند کلیدهای اصلی خود را برای آن دو گذاشت تا در مواقع لازم او را احضار کنند.
هر دوی آنها لباس هایشان را بو میکنند و چهره ی هردو در هم میرود. آری حال وقت یک دوش و خوابیدن در تخت خواب است!...

------
پاسخ:

سلام، خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی.

جالب و خلاقانه بود. از یه زاویه دیگه به عکس نگاه کردی و به خوبی گسترشش دادی.

فقط یه نکته در مورد ظاهر پستت:
نقل قول:
از زمین بر میخیزند و سعی میکنند که از میزان گل و لای روی بدنشان کم کنند.

رون_ هی، لعنت اینجا دیگه کجاس؟

هری_نمیدونم ولی به احتمال توی جنگل های اطراف هاگوارتزیم.

رون_ اوه، نه، الان چجور برگردیم من از شبای این جنگل نفرت دارم.

میتونی دیالوگاتو به سبک دیگه ای بنویسی تا اسامی مدام تکرار نشن و توصیفاتت هم از حالت، احساسات و افکار شخصیت ها تکمیل تر بشن.

"از زمین بر میخیزند و سعی میکنند که از میزان گل و لای روی بدنشان کم کنند.

رون نگاهی به اطراف می اندازد.
-هی، لعنت اینجا دیگه کجاس؟

هری رد نگاه های رون را دنبال می کند و با انبوه درختان اطرافشان مواجه می شود.
-نمیدونم ولی به احتمال توی جنگل های اطراف هاگوارتزیم.
-اوه، نه، الان چجور برگردیم؟ من از شبای این جنگل نفرت دارم."


از اونجایی که توی این صحنه دوتا شخصیت داریم، نیازی نیست برای دیالوگ های بین دو نفر مدام اسماشونو بیاریم. اگرم خواستی اسم بیاری سبک بالا رو در پیش گرفتن و بعد توصیفشون دیالوگ آوردن بهتره.

در کل خوب بود. این نکته و نکات بیشتر هم توی بخش ایفای نقش میتونی یاد بگیری و تمرین کنی. پس...

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۴ ۱۳:۵۲:۴۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.