هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹
#1
نام: رکسان ویزلی.

گروه: هافلپاف

نژاد: اصیل زاده

مدرسه: هاگوارتز

سپر مدافع: گربه منکس

جارو: نیمبوس2019

چوبدستی: چوب درخت روآن. هسته: موی تک شاخ،
انعطاف پذیری کم. ۱۴/۱ س.م

ویژگی های اخلاقی: وفادار، مهربان، سختکوش.

قدرت های ویژه: متامورف‌ماگوس (دگرگون‌نما)

ویژگی های ظاهری اصلی: موهای قرمز، چشم های مشکی، صورتی بدون کک و مک، قد ۱۷۰.

معرفی: رکسان ویزلی فرزند آنجلینا جانسون و جرج ویزلی.
او توانایی اختراع کردن چیز هارا از پدر و عموی خود فرد به ارث برده. او یکی از اصیل زادگان است. وی در ارامش و ثروت بزرگ شد.
از انجا که مغازه شوخی های ویزلی رونق گرفته بود و با ارثی که به انجلینا رسیده بود آنها اکنون جزو خانواده های ثروت مند به حساب میامدند.
او اولین شخص از خانواده ویزلی است که به گروه هافلپاف رفته و به گروهش افتخار میکند.
همچنین او از سمت خانواده مادری خود ویژگی متامورف ماگوس را به ارث برده



متاسفانه این شخصیت گرفته شده. لطفا یه شخصیت دیگه انتخاب کنین که گرفته نشده باشه.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۱۷:۵۰:۲۴
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۱۸:۵۱:۳۱


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹
#2
سلام!
من یه دختر شوخ طبع و مهربونم
به خاطر دوستام هرکاری میکنم.
خیلی وفادارم و همچنین سختکوش
علاقه خاصی به رقابت در مسابقه های مختلف دارم.
زیاد با کسی دمخور نمیشم ولی وقتی دوست پیدا کنم تمام تلاشمو براش میکنم.
به کوییدیچ علاقه دارم و ی نمه زیادی فعالم.
گروه هافلپاف برام تو صدره ولی گریفندور هم دوس دارم


-----

هافلپاف!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۱۲:۰۰:۳۰


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۴:۴۲ دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹
#3
**تصویر شماره ۹**

طبق معمول سه تفنگدار و نصفی، مشغول قدم زدن تو حیاط هاگوارتز بودن.
اها شما هنوز اون هارو نمیشناسید.
جیمز پاتر، سیریوس بلک، ریموس لوپین، و اون نصفی هم پیترپتی گرو بود که همه به خاطر دست و پا چلفتی بودن اینجوری خطابش میکردن.
پیتر با اون وزن زیادش همیشه از سه تفنگدار عقب میموند و در نتیجه همش در حال دویدن بود!؟
امروز هم قرار بود برن زیر درخت همیشگی بشینن. جایی که چندمتر اون طرف ترش یک رودخونه خروشان و زیبا بود. و البته دلیل اصلی رفتن به اونجا دختر زیبایی به اسم سامانتا نیکلسون... یک دختر هافلپافی.
که سیریوس جدیدا شیفته اش شده بود.
به محض اینکه رسیدن پیتر و ریموس خودشونو پرت کردن رو زمین و زیر درخت دراز کشیدن
سیریوس به محض دیدن سامانتا سیخ ایستاد. دستی به موهاش کشید و رداش رو صاف کرد. جیمز چپ چپ نگاهش کرد ولی باکمی کندوکاو در اطراف خیلی سریع فهمید که موضوع سامانتاست.
رفت بغل سیریوس وایساد و یه پس گردنی محکم بهش زد که باعث شد چنتا تلو تلو بخوره ولی بتونه تعادل خودشو حفظ کنه.
سیریوس با عصبانیت برگشت:
_هی!!!؟ چته. چرا میزنی؟ لامصب دستم نیست گرزه. آخ مادرجان کجایی که پسرتو نفله کردن!
جیمز قیافه جدی به خودش گرفت:
_ ی جوری میگی نفله انگار بهت اودا زدم پسره ی لوس بعدشم تو عاشق یه دختره میشی بعد به من نمیگی؟ اینه رسم رفاقت چهارسال دوستی؟؟ ای بشکنه این دست که نمک نداره.
سیریوس به وضوح هول کرد.
_چیزه کی گفته من عاشق شدم؟ اونم کی سامانتا نیکلسون. هرکی به گوشت رسونده اشتب زده داداش. منو چه به این حرفا؟
بعد از اینکه حرفای سیریوس تموم شد جیمز بلند بلند خندید که باعث شد حواس چند نفر بهشون جمع بشه. یکم با گوی ذرین تو دستش بازی کرد و دوباره ذل زد به سیریوس.
از اون ور لوپین که دلیل خنده های جیمز رو کاملا متوجه شده بود اومد جلو
_هعی، پسره ی حول. خودت خودتو لو دادی. اخه جیمز کی گفت نیکلسون. هعی دست توام رو شد. پیتر بیا، بیا که سینگل به گور موندیم هنوز.
سیریوس مات مونده بود و حرفی برای گفتن نداشت.
میخواست یه جوری قضیه رو بپیچونه ولی هیچ جوره نمیتونست. خیلی زیرکانه به دور و بر نگاه کرد که یه بهونه جور کنه.
همون لحظه بود که چشمش به اسنیپ افتاد. با یه پسر ریونکلاوی دعواش شده بود البته با یدونه نه یه اکیپ پنج شش نفره بودن. از شانس بد اسنیپ همیشه اکیپی میریختن سرش.
بهترین گزینه برای خلاص شدن از وضعیت الان همین بود.
برگشت سمت جیمز صداش کرد و به اون سمت اشاره کرد.
جیمز سوالی نگاهش کرد که گفت:
_بهترین موقع است که دل لیلی رو بدست بیاری؟
و جیمز با کمی نگاه با دقت تر فهمید لیلی هم چند متر اون طرف تر هست و داره میره سمت اسنیپ.
سیریوس دستشو سمت جیمز که نشسته بود دراز کرد که بلند بشه.
به محض بلند شدن اون ریموس هم بلند شد. هر سه نفر منتظر پیتر بودن که داشت با ترس نگاهشون میکرد و سرشو به معنی نه تکون میداد.
سیریوس پوفی کرد و دستشو دراز کرد. اون وسطا ی نگاه معنی داریم به پیتر کرد که میگفت اگه بلند نشی ما میدونیمو تو.
بالاخره پیتر هم بلند شد و با هم به سمت محل دعوا راه افتادن.
سیریوس داد زد:
_چه خبره؟ برای چی معرکه گرفتید؟
و همه ی سر ها برگشت سمت این چهار نفر پیتر به خودش لرزید. ریموس خیلی پوکر داشت نگاه میکرد. و جیمز با غرور خاص خودش منتظر جواب بود.
یکی از پسرای ریونکلاوی که وزن بالایی داشت با ذوق از فکر اینکه اون چهار نفر هم ک با سوروس مشکل دارن با آب و تاب گفت:
_امروز سر کلاس معجون سازی خیلی منم منم میکرد، ماهم اومدیم ی حالی بهش بدیم تا بفهمه دنیا دست کیه.
الان دیگه تقریبا نصف اعضای مدرسه دور این ها جمع شده بودند که شامل لیلی، و سامانتا هم میشد.
جیمز با دیدن لیلی چشم هاش برق زد یه قدم رفت جلو.
دستشو به سمت سوروس که افتاده بود رو زمین دراز کرد.
سوروس تو ذهنش بود که دست جیمز رو پس بزنه و خودش بلند شه ولی با حساب سرانگشتی هم میشد فهمید که، به تنهایی نمیتونه از پس ۹ نفر آدم بر بیاد پس بالاجبار دست جیمز رو گرفت و بلند شد.
ریموس اومد جلو تر و با چوب دستیش خاک ردای سوروسو بلند کرد و پیشش وایساد.
اکیپ ریونکلاوی ها نصفی با تعجب و نصفی با عصبانیت داشتن نگاه میکردن.
یکیشون اومد جلو و گفت: هعی چیکار میکنی این تا کتکشو نوش جون نکنه هیچ جا نمیره.
سیریوس یه چشم غره به پسره رفت که با نگاه جذابش، پسره خیلی نامحسوس به خودش لرزید همه داشتن با تعجب به این سه نگاه میکردن که چرا با کسی که همیشه باهاش دشمنی داشتن اینجوری رفتار میکنن.
سیریوس که الان با دیدن سامانتا یکم بیشتر شیر شده بود😂.
دوباره داد زد: ایهاالناس. این اسنیپ رو فقط ما حق داریم بهش زور بگیم اونم بر پایه رفاقتمونه. کسی چپ بهش نگاه کنه با ما طرفه. هواستون باشه که با ما در نیوفتید چون میدونید چی میشه.
ریونکلاوی ها که الان جلوی این همه آدم تحقیر شده بودند آروم ننشستن و چوب دستی هاشون رو بیرون کشیدن.
با این حرکت چهار

نفر این اکیپ هم چوبدستی هاشون رو دراوردن و اسنیپ هم دوشادوششون ایستاد و چوبدستیشو به دست گرفت.
بقیه انقد تو شوک بودن که هیچ کدوم عکس العملی نشون نمیدادن.
سیریوس آروم دم گوش سوروس گفت: درسته اونا ۵ نفرن ما چهار نفر و نیم ولی میتونیم از پسشون بربیایم نگران نباش.
با این حرف لبخند پررنگی روی لب سوروس ظاهر شد‌.
جیمز که دیگه داشت عصبانی میشد صبر رو جایز ندونست و داد زد
_اکسپلیارموس.
و یه نفر افتاد زمین و این شروع دوئل بود.
سوروس هم بلند فریاد زد
_براکیابیندو
و یکی از ریونی ها افتاد زمین و شروع کرد به تقلا کردن انگار که با طنابی بسته شده بود
سیریوس هم دید که داره کم میاره داد زد
_ریکتو سِمپیا
و بعدش بلند گفت
_لعنتی عاشق این وردم
و به قهقهه زدن پسر روبه روش قاه قاه خندید
یکی از ریونکلاوی ها که خیلی خوب میدونست پیتر چه دست و پا چلفتیه از ورد "پِتریفیکوس توتالوس" استفاده کرد که پیتر تلپی افتاد رو زمین دوئل بین سه نفر از گریفندور یک نفر از اسلیترین و دو نفر از ریونکلاو بود
چوبدستی ها آماده بودند که دوباره ورد اجرا کنن که ناگهان صدای بلند دامبلدور اومد که بلند داد زد اینجا چه خبره؟


پاسخ:
سلام و خیلی خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی. خوبی داستانت این بود که اصلا محدود به اتفاقات کتاب یا فیلم‌ها نکردی خودت رو و از تخیلت برامون نوشتی که دقیقا چیزیه که انتظار داریم. اول از هرچیز، درمورد ظاهر و نگارش پست یه مسئله ای رو با یه مثال برات توضیح بدم:

جیمز که دیگه داشت عصبانی میشد، صبر رو جایز ندونست و داد زد:
_اکسپلیارموس.

و یه نفر افتاد زمین و این شروع دوئل بود.
سوروس هم بلند فریاد زد:
_براکیابیندو

و یکی از ریونی ها افتاد زمین و شروع کرد به تقلا کردن. انگار که با طنابی بسته شده بود.


همونطور که دیدی، اولین نکته ای که اصلاح شد اینه که بعد از آوردن دیالوگ اگه قراره توصیف داشته باشیم حتما دوتا اینتر می‌زنیم تا خواننده راحت‌تر بتونه پستمون رو بخونه. نکته ی دیگه درباره علائم نگارشیه که وجودشون الزامیه. یسری ایرادات تایپی و املایی هم توی پستت بود، از قبیل "ذرین" و "ذل" که با یکبار روخوانیِ پست قبل از ارسال این نکات به راحتی قابل حل شدن هستن.
در آخر، ایرادات کوچیک دیگه ای مثل یسری دیالوگ ها که به شخصیت ها ربط خاصی نداشت و یسری توضیحات اضافه توی پست وجود داشت، اما مشخصه که با الفبای نوشتن آشنایی داری و می‌تونی که توی فضای ایفای نقش بهتر هم بشی.
پس بیشتر از این منتظرت نمی‌ذارم...


تائید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی!


ویرایش شده توسط selenaswift*_* در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۴:۴۶:۳۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۵:۱۳:۴۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲ ۵:۱۵:۰۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.