تصویر شماره 10 کارگاه داستان نویسیدر یک روز آفتابی هری به همراه هدویگ در کوچه دیاگون قدم میزند.
پس از چند دقیقه یک نفر به پشت هری میزند و میگوید:
-آه هری تو اینجا چه میکنی؟
-اوه سلام هاگرید من اومدم ردا بخرم و هدویگ هم با خودم آوردم.
-آفرین هری کار خوبی میکنی بیا با هم بریم.
-باشه هاگرید.
هری و هاگرید و هدویگ وارد ردا فروشی میشوند و هری یک ردا را قبول میکند.
ناگهان صدای یک خنده شنیده میشود و هری به پشت خود نگاه کرده و میفهمد آن شخص ولدمورت است.
ولدمورت میگوید:
-هاهاهاها پیدات کردم هری.
ناگهان هاگرید ولدمورت را بغل کرده و او را به بالای سر خود میبرد و محکم به زمین میزند و چوبدستی ولدمورت را گرفته و میشکند و میگوید:
-ولدمورت احمق آخرین بارت باشه اینطوری با هری حرف میزنی.
و بعد ولدمورت بلند شده و سوت میزند و لوسیوس مالفوی از در وارد شده و به ولدمورت کمک میکند تا بلند شود.
ناگهان دابی وارد شده و به لوسیوس لگد میزند و لوسیوس بر روی ولدمورت میفتد.
بعد از این واقعه هری به همراه هاگرید و دابی و هدویگ به هاگوارتز برگشته و این داستان را در سراسر هاگوارتز پخش میکنند و اینگونه آبروی ولدمورت و لوسیوس میرود.
------پاسخ:سلام. خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی.
خلاقیتت خوب بود اما همه شخصیت ها یه سری چارچوب ها دارند که ما مکلفیم تا جایی که امکانش باشه رعایتشون کنیم.
مثلا لرد ولدمورت یکی از قوی ترین جادوگر های تمام اعصار هست و اینکه انقدر ساده با هری رو به رو بشه و شکست بخوره با چارچوب این شخصیت جور در نمیاد چه برسه به اینکه هاگرید انقدر ساده بخواد بهش ضربه بزنه و به ولدمورتی که توی کتاب حتی اسمش هم به زبون نمی آورد بگه احمق! تازه از اون طرف هم لرد رو می بینیم که هیچ واکنشی نشون نمیده و فقط بهش نگاه می کنه!
اینا نکاتی هستن که با شناخت بیشتر شخصیت ها و دقت بیشتر به اخلاقیاتشون بدست میان.
یه نکته در مورد دیالوگات:
نقل قول:
ولدمورت میگوید:
-هاهاهاها پیدات کردم هری.
ناگهان هاگرید ولدمورت را بغل کرده و او را به بالای سر خود میبرد و محکم به زمین میزند و چوبدستی ولدمورت را گرفته و میشکند
همیشه بعد از پایان دیالوگ و قبل از شروع توصیفات، با دوتا اینتر بینشون فاصله ایجاد می کنیم تا دیالوگ ها برجسته تر به چشم بیان و پستت هم مرتب تر بشه. به این شکل:
"ولدمورت میگوید:
-هاهاهاها پیدات کردم هری.
ناگهان هاگرید ولدمورت را بغل کرده و او را به بالای سر خود میبرد و محکم به زمین میزند و چوبدستی ولدمورت را گرفته و میشکند."با ورودت به ایفای نقش، نوشتن بیشتر و نقد گرفتن کم کم بهتر میشی.
تایید شد!مرحله بعد:
گروهبندی