هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۰:۰۷ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹
#1
پاسخ به عکس شماره 7 هری و اسنیپ:

(اولین کلاس معجون سازی):

با عجله از خوابگاه زدم بیرون و همون طوری که سعی میکردم ردام رو به سختی و شتاب تنم کنم به سمت کلاس معجون سازی دویدم، بلاخره به نزدیک در کلاس رسیدم که از چوبی رنگ پریده و پوسیده ساخته شده بود. بدون توجه به اون با عجله و دلهره وارد کلاس شدم و کم کم داشتم خودمو واسه یه تنبیه درست و حسابی به دلیل دیر اومدن به سر کلاس اماده میکردم که تا به وسط کلاس رسیدم و از دویدن دست برداشتم تازه فهمیدم که پروفسور سر کلاس نیست و با تمام وجودم نفس راحتی کشیدم که متوجه نگاه های خیره همه بچه ها به سمت خودم شدم. اول کمی خجالت کشیدم ولی کم کم احساس راحتی بیشتری با همکلاسیام کردم. کلاس معجون سازی توی زیر زمین بودوهواحسابی سرد بود چون توی فصل پاییز هم بودیم سردی هوا بیشتر بهمون اثر میکرد. من تا روی یه صندلی که تقریبا چند تا صندلی بیشتر با میز معلم فاصله نداشت نشستم و دقیقا همون لحظه که به زور روی میز بین اون همه شیشه ی معجون جا باز کردمو کتابامو روش صف دادم اسنیپ در رو بهم کوبید و وارد کلاس شد جلسه اول کلاس معجون سازیم بود و منم تا به حال با اسنیپ کلاس نداشتم. هیچی از نوع برخوردش با دانش اموزا و نوع تدریس و اخلاقش نمیدونستم! فقط از اولین باری که باهاش روبه رو شدم فهمیدم که از من بدش میاد. سعی کردم به این موضوع فکر نکنم پس بلافاصله دفترمو باز کردم و شروع کردم به کشیدن نقاشی.، اسنیپ توی کلاس راه میرفت و مدام نکته میگفت یا کسی رو بخواطر انتخواب مواد اولیه نامناسب یا عصاره گرفتن بد سرزنش میکرد. من اصلا حواسم به اسنیپ و رفتاراش نبود فقط به طور نامنظم نکته ها و بعضی حرفاشو مینوشتم ولی هنوز دست به کار نشده بودم و مواد اولیه معجونی که اون خواسته بود رو تهیه نکرده بودم، داشتم یه نقاشی در قالب طراحی از اسنیپ میکشیدم، زیاد بد نشده بود و داشتم کم کم تمومش میکردم با این حال حواسم کاملا به کلاس بود و اگه همون موقه مثلا اسنیپ سر میرسید و میگفت چی به چی شد هری و طرز ساخت معجون چیه و از این جور حرفا میتونستم براش کاملا توضیح بدم. ولی خوب سر گرم طراحی بودم! (با خودم گفتم خب دیگه چیزی نمونده یه ذره سایه اینجا بخوره دیگه تقریبا تمومه. اوخ!) با ضربه تقریبا محکم کتابی که اسنیپ به کله م زد نزدیک بود از ترس غش کنم چون خیلی غیر منتظره بود. تنها کاری که اون لحظه میتونستم انجام بدم این بود که در دفترمو ببندم که اسنیپ نقاشیمو از خودش نبینه. خدارو شکر چیزی ندید ولی فهمید که داشتم نقاشی میکشیدم واسه همین سرم کلی داد زد و نزدیک بود از کلاس پرتم کنه بیرون اما این کارو نکرد،بجاش مجبورم کرد که معجون جدیدی رو که الان تازه طرز تهیه شو گفته بود درست کنم. بدبخت شده بودم ولی خونسردی خودمو حفظ کردم و توی فهرست کتاب اسم معجونی رو که خواسته بود پیدا کردم و صفحه مربوط به اونو باز کردم، دفترم رو باز کردم و با خودم گفتم شاید اون نکات در هم و بر همی که نوشتم هم کارساز باشه. حالا بچه ها هم به اسنیپ پیوسته بودن و همگی داشتن منو نگاه میکردن که چطور میخوام توی جلسه اول اون معجون به این سختی رو بسازم! من نفسی کشیدم و شروع کردم به عصاره گیری از مواد اولیه و انتخواب مواد لازم. نوشته های کتاب داشت عصبیم میکرد چون هر چند ثانیه مجبور بودم بهشون نگاه کنم!اخر سر طاقت نیاوردم و کتاب رو گرفتم توی دستم و کل دستور تهیه و مواد لازم و همه چیز اونو با هم خوندم و کتاب رو به گوشه ای پرت کردم. سعی میکردم این معجون رو به روش خودم درست کنم که اتفاقا موفق هم شدم بعد از دو ساعت که اسنیپ مثل چوب بالای سرم ایستاده بود و تک تک کارامو زیر نظر داشت و کلامی حرف نمیزد معجون اماده شد و من با دلهره و اعتماد بنفس عجیبی مقداری از اونو از توی پاتل توی ظرف شیشه ای در داری ریختم و بهش دادم. اسنیپ ظرف حاوی معجون منو اول برد بالا و توی نور گرفت، بعد در اونو باز کرد و بویید،از حالت چهرش معلوم بود که از کارم راضیه ولی اصلا دوست نداره به روی خودش بیاره. اون معجون رو روی میز گذاشت و رو به من گفت:(دلیل نمیشه به خودت مغرور بشی،حالا که شانسی اونم بدون عمل کردن به حتی یه دستور ساخت کتاب این معجون رو ساختی فکر نکن توی این درس استعداد داری.) اون خیلی سعی کرد که بهانه ای پیدا کنه و از من ایراد بگیره ولی چیزی پیدا نکرد. من نفس راحتی کشیدم و خوشحال بودم چون از بچه های ترم های بالاتر شنیده بودم که اون رفتار خوبی با بقیه به خصوص سال اولی ها و همین طور اونایی که بدش میاد ازشون نداره و من خیلی خوش شانس بودم که ازش این جمله رو شنیدم چون میتونست خیلی بد تر از این باشه! بعد از چند دقیقه که همگی دوباره روی صندلی هامون نشستیم و تکلیف رو یادداشت کردیم اسنیپ گفت که کلاس تمومه و مرخصید. من کتابامو برداشتم و از کلاس بیرون رفتم. از اولین کلاسی که با پروفسور اسنیپ داشتم فهمیدم که اون ازم بدش نمیاد بلکه بشدت متنفره! نمیدونم چرا تا این حد از من متنفره؟ اخه من چیکار کردم؟ شایدم اون با هر بار نگاه کردن به من یاد چیزی یا کسی میافته! بهر حال من بر خلاف بقیه بچه ها که ازش متنفر بودن و دنبال بهونه ای میگشتن که با اون رو در رو نشن دوست داشتم توی همه کلاساش شرکت کنم و از هر فرصتی برای در کنار اون بودن استفاده کنم! چون خیلی دوست داشتم دلیل تنفر اون از خودمو بفهمم.


پاسخ:
سلام و خیلی خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی.
پستت تماماً توصیفه و این ایراد نیست، اما به دلیل پشت سرهم نوشته شدنش خواننده رو گیج می‌کنه، من خودم به شخصه یکی دوجا گم کردم خط رو و این چیز خوبی نیست. دید اول شخص چیز جالبی بود که پستت رو کمی خاص می‌کرد، اما اون فشرده بودن باعث میشد این هم به چشم نیاد و صرفا یه روند معمولی رو ببینیم. می‌تونی برای خوانا تر شدنش به این شکل بنویسی:


" بعد از دو ساعت که اسنیپ مثل چوب بالای سرم ایستاده بود و تک تک کارامو زیر نظر داشت و کلامی حرف نمیزد معجون اماده شد و من با دلهره و اعتماد بنفس عجیبی مقداری از اونو از توی پاتیل توی ظرف شیشه ای در داری ریختم و بهش دادم.

اسنیپ، ظرف حاوی معجون منو اول برد بالا و توی نور گرفت، بعد در اونو باز کرد و بویید.
از حالت چهره‌ش معلوم بود که از کارم راضیه ولی اصلا دوست نداره به روی خودش بیاره. معجون رو روی میز گذاشت و رو به من گفت:
- دلیل نمیشه به خودت مغرور بشی،حالا که شانسی اونم بدون عمل کردن به حتی یه دستور ساخت کتاب این معجون رو ساختی فکر نکن توی این درس استعداد داری. "


بخاطر توصیف های پشت سر همی که اینجا داریم، راهی که می‌تونیم از ناخوانا شدن پست برای خواننده جلوگیری کنیم، جدا کردن بند ها با دوتا اینتره. علامت های نگارشی هم توی پست های بلند شدیدا مهمه.
برای نوشتن دیالوگ ها هم، توی جادوگران ما به همین شکلی که بالاتر دیدی، یه اینتر می‌زنیم و با - شروع دیالوگ رو مشخص می‌کنیم.
در آخر، ایراداتی که داری قابل حل شدنن. اما اونقدر ها هم کوچیک نیستن که بشه چشم پوشی کرد ازشون.
پس ازت می‌خوام توضیحاتم رو بخونی، یه داستان جذاب تر با اتفاقات جالب تر و توجه به فشرده نشدنش بنویسی و برامون ارسال کنی. با دیالوگ هم قهر نباش! توی دیالوگ می‌تونی احساسات رو بهتر نشون بدی.
تا اونموقع...

تائید نشد.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۲ ۱۷:۰۶:۵۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۲ ۱۷:۲۲:۴۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
#2
نام:هانا اسپیرت
گروه:گریفیندور
نژاد:دورگه
مدرسه :هاگوارتز
ویژگی های اخلاقی:مهربان، سخت کوش، شجاع
ویژگی های ظاهری شخصیت:موی بلوند، چشمانی سبز، قد متوسط
چوب دستی:چوب درخت انگور با هسته ریسه قلب اژدها
پاترونوس:گوزن
جارو:نیمبوس 200
علاقه مندی:خواندن کتاب ها، تمرین انواع ورد های سفید و سیاه و خاکستری، معجون سازی، دفاع در برابر جادوی سیاه
معرفی کوتاه:دانش اموزی مهربان، شجاع،سختکوش و قابل اعتماد و راز دار است در کلاس های ورد های جادویی ، معجون سازی و دفاع در برابر جادوی سیاه عملکردی خوب نسبت به سایر دوستانش دارد. دختری شوخ است ولی در مواقعی میتواند جدی و خشک رفتار کند، با دوستان گرم میگیرد، شوخی و خنده میکند و همیشه هوای انها را دارد ولی مبادا کسی دوستان یا اطرافیانش را تحدید کند یا برنجاند! در این حال او تمام تلاشش را میکند که ان افراد به اشتباهشان پی ببرند یا اگر نشد با انها بسیار تند و خشک و محافظه کارانه برخورد میکند. چون هانا در درس ورد های جادویی مهارت خوبی دارد و بیشتر ورد های خاکستری و سفید و تا حدودی هم سیاه را بلد است در بیشتر دوئل ها او برنده میشود و این باعث شده که هر دانش اموزی هم فکر سراسری و دعوا با او را از سر بیرون کند زیرا احتمال برنده شدن انها در مقابل هانا یک به صد است. همچنین او علاقه مند به پیوستن به محفل ققنوس میباشد.



شما برای ورود به ایفای نقش باید مراحل زیرو به ترتیب طی کنین:

1. خواندن قوانین ورود به ایفای نقش.
2. شرکت در تاپیک کارگاه داستان نویسی. (مرتبط با یکی از تصاویر کارگاه)
3. مطالعه‌ی بیوگرافی گروه‌های چهارگانه هاگوارتز و مراجعه به تاپیک گروهبندی.
4. انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک معرفی شخصیت.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۱ ۲۰:۱۹:۳۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.