هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹
#1
نام: چارلز ماچین

گروه: اسلایترین

چوب دستی: چوب سرو کهنسال با هسته ایی از موی قلب اژدها

ویژگی ظاهری: قدی معمول با موهای مشکی و کمی اضافه وزن

ویژگی اخلاقی: کم حرف و اهل عمل، وفادار به ارباب و دوستانش


خلاصه زندگی: اون طوری که به من گفتن از جایی دور اومدیم که عاشق گاوبازین.چهارمین فرزند ماچین پیر.

اولی کت و شلوار پوشیده و نوکری خوب برای وزارت خونس.دومی هم کت شلوار داره ولی برا خودشه. همش یه سریا دنبالشن ولی هیچ وقت حریفش نمیشن فقط میدونم چیز میز میاره میبره. پسر خوبیه.

آخریم هر بار یه جایی میره یه حیون میاره میبره تو انباریش نمیدونم چی کار داره میکنه.

چنبار شیطنت کردم زیاد مهم نبود ولی بابامو عصبانی کرد. آخه آتیش زدن ساختمون ماگلا مگه مشکلی داره نه واقعا چراااا چه ایرادی داره. به خاطر همین کارا بود نمیخاستن منو بفرستن ولی خوب راضیشون کردم یعنی راضی شدن چون میموندم معلوم نبود دیگه کجا آتیش بگیره.



-----
تایید شد!


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۲۰:۳۳:۵۱


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹
#2
از یک اصیل زاده چیزی جز پایبندی به سنت ها رو نباید انتظار داشت.لرد عزیزمون هم نمونه ایی از احیاگران بود.
وفاداری به ارباب، وفاداری به اصالت و ارزش گم شده ی خودمون تو این دنیای مشنگ پرستیه.
پس هر کاری که میشه انجام داد تا به خواسته ی والا که همون حکومت کردن بر هر دو دنیاس برسیم.

خب. عرضم به خدمتت که کمی هوش و شجاعت برای خدمت کردن به ارباب در من هست.

پس فک کنم منظورمو کامل رسوندم کلاه عزیز....


---

اسلیترین

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۱۶:۰۲:۳۵


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹
#3
تصویر شماره 3 کارگاه داستان نویسی

آهی کشید از نهان. چشم ها را باز کرد و دستان لیلی را که دور گردنش حلقه زده بود را دید. خواست که لمسش کند ولی چیزی برای لمس کردن نبود.

دوباره نگاهی به آن انداخت و دید که به او تکیه کرده و پیشانی را به بازوی سوروس میفشارد.
سوروس خود را سرزنش کرد وگفت:

_ میدونم مقصرم. برات پافشاری نکردم به آب و آتیش نزدم فقط نگاه کردم و تا آخر هم باید حسرت این کارو بخورم.

در آینه نوری سفید دید که هر لحظه به او نزدیک میشود. جیمز با چوب دستی اش آمد و دستان لیلی را گرفت و به سمت خود کشاند.
لیلی دستانش را به سمت سوروس دراز کرد ٬ در چشمانش التماسی برای ماندن موج میزد ولی سوروس به آرامی دستش رها کرد و انگار که روح از بدنش جدا شد بی اختیار به زمین افتاد. هق هق های ضعیفی درون اتاق پیچید ک با صدای پیرمردی قطع شد.

_ انگار شکارچی ما شکار بزرگی رو گرفته. سوروس تو بهتر از من ...


سوروس که ب میان حرفش پریده بود از جای خود بلند شد.

_ نمیخاد منو نصیحت کنی دامبلدور.

_ اگه نمخاد پس چرا رو زمین ولو شده بودی.

سوروس از عصبانیت نگاهی به آینه انداخت؛ خود را برانداز کرد و چوب دستی در دست به سمت دامبلدور ایستاد .

_ اشتباه کار کجاس. اون کلاه خرفت احمق، جیمز، ولدمورت یا تو

_ سوروس من نه٬ تو .بله خود تو. دنبال مقصر نباش خودتو ببین و به کارات فکر کن.

انگشتان دامبلدور که به سمتش اشاره رفته بود بیشتر او را ناراحت کرد و او هم با دستان لرزانش چوب را به سمتش نشانه گرفت و جلو رفت.

_من به تو سپردمش، همه چیو به تو گفتم. جونمو براش ب خطر انداختم ولی بی فایده بود.

_ تمنا میکنم سوروس، منطقی باش. به خاطر این فداکاریه که من به تو اطمینان کامل دارم.


با اشک هایی که از گوشه صورتش به پایین سرازیر میشد با صوت غمناکی دست به سمت آینه برد و گفت:


_ من اطمینان تورو نمیخام من فقط....

_ میدونم سوروس میدونم. ولی نزار این آینه به تو مسلط بشه فعلا به هدفمون فکر کن .

در حالی که آلبوس دست های سوروس را پایین آورد قاب آویزی را به سوروس داد و سمت آینه رفت.

_ این دیگه جاش اینجا نیس. تو هم برگرد شاگردهایت منتظرتن پروفسور.

دامبلدور پارچه ای بر روی آینه کشید و با پایین آمدن پارچه آینه هم کوچک تر میشد تا اینکه جز پارچه ایی کهنه چیزی روی زمین نماند.

دامبلدور با لبخنده ملیحی ناپدید شد و سوروس ماند با قاب آویزی کهنه.

آن را باز کرد و عکس هری و لیلی را دید که در کنار هم به او لبخند میزنند.



----
پاسخ:

ممنونم. خوب نوشتید. به جای آندرلاین قبل از شروع دیالوگ ها، از خط تیره استفاده کنید. کمی اگر روی برخی علائم نگارشی و املای کلمات دقت داشته باشید دیگه عالیه. موفق باشید.

مرحله بعدی: کلاه گروهبندی

تایید شد!


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۶:۳۹:۰۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.