تصویر شماره هشت
به اطراف نگاه کرد
هیچ چیز کنارش نبود
دوباره نگاهی به نامه انداخت
باید هرطور شده بازش میکرد
اما نامه باز نمیشد
او حتی از قدرت مند ترین جادو ها کمک گرفته بود
اما انگار پاکت نامه با او لج کرده بود و باز نمیشد تا او از وسیله ماگل ها، کارد! استفاده کند
حال باید چنین وسیله ای را از کجا بیاورد آن هم در قلعه ای که کلش جادوست و وسیله ماگل ها در جایی قرار داشت که فعلا دسترسی به آنجا ناممکن بود
از جا بلند شد
داخل کمد
زیر تخت خواب
روی میز
زیر فرش
همه جا را گشت
اما دست از پا درازتر سرجایش برگشت و روی صندلی نشست
سرش را میان دستانش قرار داد و زیر ل*ب گفت:
حالا از کجا کارد بیاورم
این نامه بسیار مهم است هرچه زودتر باید آن را باز کنم.
همانطور که داشت با خود حرف میزد و چشمش را در جا به جای اتاق میچرخاند ناگهان نگاهش به چیزی برخورد کرد
شمشیر گریفیندور بود
با خوشحالی از جای برخاست و به سمتش رفت
اورا دردست گرفت و نگاهش کرد
با خود گفت:
درست است که این یک شمشیر جادویی است اما بالاخره هرچه باشد نوعی کارد حساب میشود
شمشیر را بالا آورد و نوک تیز اورا روی طول پاکت نامه قرار داد و کشید
حال پاکت پاره شده بود
شمشیر را پایین گذاشت و فورا نامه را بیرون آورد و مشغول خواندن نوشته های درونش شد...
--------------
پاسخ:
اولین نکته اینکه بعد از تموم شدن هر جمله انگار بجای نقطه گذاشتن، اینتر زدی! نیازی نیست واقعا...اینتر زدن پی در پی صرفا باعث نامتناسب شدن رول میشه...اصولا استفاده نادرست از اینتر و فاصله باعث سخت خونده شدن نوشته میشه!
یه سری نکات ریز دیگه هم بود، مثل رعایت نکردن منطق در داستان (طرف بزرگترین جادوگر زمان هست، یه نامه رو نمیتونه باز کنه؟ نامه با کارد باز میشه مثلا، با انگشتاش باز نمیشع که پاکت رو پاره کنه؟) که باید به اون هم توجه کنی...کمی کوتاه بود، ولی خب...
تایید شد.
مرحلهی بعد: کلاه گروهبندی