هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹
#1
فوری!
در گزارشی از منبعی مطمئن، اعلام شد: "مرلین بزرگ مرحوم شد. وی در وصیعت نامه اش نوشته است:
نقل قول:
حس میکنم عزرائیل نزدیک است. البته او چند روزی میشود که در خانه ماست. او به ما می گوید: "نمی خواهی که اموالت روی دستت بماند؛ میخواهی؟"
بنابراین کتاب هایم را به کتابخانه هاگوارتز میبخشم و می گویم:"بقیه اش را خودت تقسیم کن."
امضا: مرلین


آهای! کتابم رو ندیدی؟


پاسخ به: اگه قرار باشه يك نفر كه تو هري پاتر مرده برگرده شما ميگيد كي بر گرده؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۹
#2
سوروس اسنیپ،سیریوس بلک، ریموس لوپین و نیمفادورا تانکس
همینطور هدویگ بیچاره


آهای! کتابم رو ندیدی؟


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۴۳ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹
#3
نام : املاین ونس (emlyn wens)
گروه : هافلپاف
ویژگی ها (ظاهری): پوست رنگ پریده، هیکلی ریزه میزه، موهای قهوه ای صاف و کوتاه و چشمانی نقره ای متمایل به آبی.
ویژگی ها (اخلاقی): گوشه گیر و درون گرا، خجالتی، در کل تنهاست.
چوبدستی: چوب درخت افرا و موی یال تک شاخ،13.4 اینچ
پاترونوس: روباه
جارو : ماه نورد
اسم ها: امیلی، امی، اما.
سن: فعلا ده ساله
محل تولد: لیون، فرانسه.
محل زندگی: آکسفورد، بریتانیا.
علاقه مندی ها: ساز زدن و آهنگ گوش دادن، نقاشی کردن و جادو (از نوع معمولی!)
مهارت های جادویی: جسم یابی، تغییر شکل.
او در روز 4 دسامبر 1968 بدنیا آمد. پدر املاین یک جادوگر بود و مادرش یک ماگل. مدتی بعد از تولد املاین مادرش از پدرش جدا شد و پدرش چند سال بعد مرد. تنها عضو خانواده اش دختر خاله اش بود بنابراین مجبور شد به بریتانیا برود.رزالیند(دختر خاله املاین) ساحره نبود و این باعث شده بود امی نداند چطوری جادویش را کنترل کند. او در هفده سالگی به محفل ققنوس پیوست و بعد از مرگ ولدمورت از آن خارج شد. او تحصیلات جادوییش را ادامه داد و بعد از آن، تحصیلات مشنگی اش را تا فوق لیسانس ادامه داد. او در سی سالگی اش معلم علوم مشنگی هاگوارتز شد.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۴۸:۴۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹
#4
نام: املاین ونس ( emlyn wens )
گروه : هافلپاف
ویژگی ها (ظاهری): پوست رنگ پریده، هیکلی ریزه میزه، موهای قهوه ای صاف و کوتاه و چشمانی نقره ای متمایل به آبی.
ویژگی ها (اخلاقی): گوشه گیر و درون گرا، خجالتی، در کل تنهاست.
چوبدستی: چوب درخت افرا و موی یال تک شاخ،13.4 اینچ
جارو : ماه نورد
او در روز 4 دسامبر 1968 بدنیا آمد. پدر املاین یک جادوگر بود و مادرش یک ماگل. مدتی بعد از تولد املاین مادرش از پدرش جدا شد و پدرش چند سال بعد مرد. املاین به هاگوارتز رفت و در هفده سالگی عضو محفل ققنوس شد.



معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه. نمی‌خوام مثلا یه زندگینامه طولانی و کامل و بی‌نقص بری براش بیاری، اما انتظارم دارم حداقل یکم بیشتر در موردش توضیح بدی تا بیشتر از گذشته یا شخصیت املاین بدونیم.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۲ ۰:۳۵:۰۹


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#5
دوباره سلام!
اول یه سوال داشتم: می تونیم اگه یه شخصیت باشه که هیچ اطلاعاتی ازش پیدا نکردیم؛ خودمون درباره اش بنویسیم؟
حالا گروهبندی : هوشم متوسطه، خلاقیتم خوبه و سخت کوشم.
اولویت هام اول ریونکلاست بعد هافلپاف.

----

هافلپاف

در مورد سوالت هم بله. می‌‌تونی تو چارچوب دنیای جادویی هری پاتر، هر ویژگی ظاهری، شخصیتی و... که خودت خواستی به شخصیت انتخابیت بدی.

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۹ ۲۳:۰۴:۰۸
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۰ ۱۱:۵۶:۱۵


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۹ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#6
تصویر شماره پنج
ناگهان صدایی بلند از ورودی تالار آمد. همه سرها برگشتند تا ببینند چه شده. پیتر فرصت را غنیمت دید و به سمت آن صندلی که رویش کلاهی بزرگ بود راهی شد. سقف لرزید و همه بیرون رفتند.
پیتر صدا های را شنید که فریاد می زدند:"همه آروم باشین. به سمت حیاط برید."
فقط چند قدم دیگر و..... کلاه را بر سرش گذاشت. ناگهان کلاه از کله کوچکش را رد شد و تا گردنش پایین آمد. صدایی در کلاه گفت :"پیتر براون. برای تعطیلات آمده بودی به لندن. اما ناگهان پدرت را گم کردی و وارد قطاری قرمز رنگ شدی."
پیتر فکر کرد:" از کجا می داند! "
کلاه گفت:"من کلاه گروهبندی هستم. استعداد هایت را کشف می کنم و ذهنت را میخوانم."
پیتر شگفت زده از روی چهارپایه بلند شد و چون کلاه جلوی چشمش را گرفته بود؛ به میزی برخورد کرد. سپس، از پله ها سرخورد و افتاد.
ناگهان پسری فریاد زد:" آهای! تو کی هستی ؟"
دست هایی ردایِ پیتر را که از چمدان یکی از دانش آموزان برداشته بود، گرفت و کلاه را از سرش در آورد.
پسری با مو های بور بود که پانزده شانزده ساله به نظر می رسید.
_تو کی هستی؟
_ پیتر براون. 10 سالمه و از آمریکا اومدم.
_جادوگری؟
_ نه. با من شوخی میکنی؟ جادو واقعی نیست،هست؟
پسر جوابش را نداد. بلند شد و دست پیتر را گرفت و به سمت جایی شبیه کلیسا رفتند. آنجا پر بود از گیاهان دارویی و چیزهای عجیب.حدس زد"اینجا باید درمانگاه یا عطاری باشه."
پسر مو بور شخصی را به اسم مادام پامفری صدا کرد و به آن زن گفت:" خانم پامفری! این بچه یه ماگله! {به پیتر اشاره کرد} باید حافظه اش رو پاک کنید."
مادام پامفری گفت:"آقای مالفوی ! اجازه بدید ازش بپرسیم چجوری وارد هاگوارتز شده. پسر جون، در مورد خودت بگو."
پیتر شروع کرد:" من پیتر براونم. آمریکایی ام. برای تعطیلات اومد بودیم بریتانیا. میخواستیم با قطار بریم شهر های اطراف لندن رو ببینیم. اما من پدرم رو گم کردم. توی جمعیت گم شدم و یه قطار قرمز دیدم. خواهرم گفته بود قطاری که ما سوارش میشیم قرمز رنگه. برای همین سوار شدم."
_ اوهوم..... مادر یا پدرت درمورد جادو هیچی بهت نگفتن؟
_ چرا. مامانم می گفت یه افسانه درباره خاندان ما هستش که میگه جد ِ جدِ جدِ مادربزرگم ساحره بوده اما بیشتر بچه هایش بدون جادو بدنیا اومدن.
خانم پامفری یک معجون به پیتر داد و گفت:" این را بخور. برمیگردی پیش......"
اما پیتر بقیه صحبت او را نشنید چون بیهوش شد.
*******
پیتر بیدار شد و پدرش را دید.بعد از بغل کردن ها و "خدا را شکر که پیدا شدی" ها او فهمید هیچ چیزی از خاطرات چند ساعت قبل یادش نیست.فکر کرد :"شاید بیهوش بودم"
اما وی نمی دانست که با جادوگرها رو به رو شده است و با فکر همیشگی ماگل ها که "جادو وجود ندارد" به زندگی اش ادامه داد.


----------


پاسخ:
خیلی داستان خلاقانه ای بود...آفرین..خوب نوشته بودی..فقط به یک نکته دقت کن...توی یک پست و رول، ما باید لحن و ساختارِ ظاهری نوشتار یکدستی داشته باشیم...در مورد لحن این نکته رو رعایت کردی. ولی در مورد ساختار و ظاهر، مثلا در قسمت دیالوگ ها دوگانه عمل کردی...جاهایی از خط تیره استفاده کردی برای دیالوگ های پشت سر هم (دیالوگ کوتاه پیتر و دراکو، و دیالوگ های پیتر و مادام پمفری) و در جاهایی مثل دیالوگ های کلاه یا باقی جاها این کار رو نکردی...نحوه روایت ما باید یک دست باشه، بهتره برای تمام دیالوگ‌هایی که به زبون میاد از خط تیره استفاده کنی...یه سری نکات ریز دیگه در مورد ظاهر پست (استفاده از دو اینتر و فاصله ها) و منطق داستان داشتی که مطمئنا با ورودت به ایفا حل میشه!

تایید شد.

مرحله‌ی بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط Shadow_princess در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۹ ۱۳:۲۱:۰۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۹ ۱۶:۵۰:۰۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.