هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
#1
سلام کلاه عزیز
میخوام یه چیز بگم خوشحال شی که منو گروهبندی میکنی
حالا حالا حالا همه دستا به بالا
خلاقیت زیادی دارم دوست همیشه شعر بگم و همه رو مسخره کنم کلاه حالا حالا پیر و فرتوت شده حالا شجاع نیستم در حدی که توی گریفیندر بیفتم یا اونقدر مغرور که اسلایترینی باشم صبور نیستم اما مهربون اره همیشه دوست دارم از همه ایراد بگیرم و غر بزنم .

در کل دلم میخواد توی ریون و هافل بیفتم و قصد گروه های دیگه ای رو ندارم .

اولویت هام
اولی
ریون
دومی هافل

ویرایشش : اینو اول تایید بکن قبل گروهبندی که دیگه لنگ و نمونم گفتم صبور نیستم لطفا


تصویر کوچک شده

چهره ای جذاب و دل ربا


تصویر کوچک شده

گروه جذاب و دل ربا


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
#2
ا


تصویر کوچک شده

چهره ای جذاب و دل ربا


تصویر کوچک شده

گروه جذاب و دل ربا


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۱ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
#3
چطور ممکن بود که یکی از اعضای فهرست بیست هشت مقدس عاشق یکی از مو قرمز های بی اصالت بشود ؟ خود دراکو هم از این موضوع در تعجب بود قلبش خیلی وقت پیش تصرف او شود .
تازه اگر او به خانواده اش می گفت خانواده اش درباره اش چه فکر می کردند ؟ ایا ممکن بود مانند خاندان بلک اسم او را هم از شجرنامه خط بزنند ؟ به هر حال این عشق بود و نمی توان جلویش را گرفت .
دراکو همیشه از هر فرصتی برای دید زدن جینی مو قرمز استفاده می کرد .
برای او اهمیتی نداشت که دیگران چه فکری درباره اش می کنند ولی آن لحضه را به یاد می آورد .


فلش بک

همه ی سال اولی ها با هیجان وارد سالن می شدند بعضی از شدت هیجان گریه خنده و سکوت را پیش گرفته بودند.
دراکوی همیشه در پشت میز های گروه اسلایترین با نوچه هایش کراب و گویل مشغول حرف زدن و دستور دادن بود .اینبار مسخره کردن اعضای هافلپاف رو در نظر گرفته بود .
موقع گروهبندی سال اولی ها به نوبت به پیش کلاه گروه بندی می آمدند و گروهبندی می شدند .
بله چهره جینی را دید و قلبش درلحضه به تصرف او در آمد ولی خودش این را نمی دانست .

بعد گروهبندی موقع تبریک گفتن گروه او برادرش چیزی در گوش او زمزمه مرد و او بی تفاوت از کنار دراکو گذشت و دراکو فهمید عاشق چه دختر لجبازی شده است .

پایان فلش بک

دراکو این را میدانست جینی هر روز ساعت چهار به کتابخانه می امد و همیشه پشت میز پایین کتابخانه می نشست .

امروز بهترین موقع بود نه ادم های مزاحم بودند نه ادم هایی که مزاحمت ایجاد کنند .
با قدم های نا مطمعن به پیش جینی نزدیک اما قبل به زبان اوردن کلمه ای کسی او را صدا زد .

- سلام دراکو ! گفتم میخوای با کی به جشن بیای ؟ من که گفتم میخوام با تو برم تا باهم تو جمع اسلایترینی ها باشیم .

- نه نمیام ولم کن !
و سپس با سرعت از پیش پانسی دور میشود.

در همین هنگام دین هم وارد کتابخانه شد و جینی را با خود برد.

همه چیز بر سر دراکو خراب خراب شد امروز شروع خوبی داشت اما پایان خوبی نه ...به لطف ادم هلی مزاحم




تصویر کوچک شده

چهره ای جذاب و دل ربا


تصویر کوچک شده

گروه جذاب و دل ربا


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹
#4
چطور ممکن بود که یکی از اعضای فهرست بیست هشت مقدس عاشق یکی از مو قرمز های بی اصالت بشود ؟ خود دراکو هم از این موضوع در تعجب بود قلبش خیلی وقت پیش تصرف دختر مو قرمز شده بود دقیقا یادش می امد .
فلش بک


همه ی سال اولی ها با هیجان وارد سالن می شدند بعضی از شدت هیجان گریه خنده و سکوت را پیش گرفته بودند دراکوی معروف مثل همیشه با نوچه هاش کراب و گویل مشغول حرف زدن و دستور دادن بود .
موقع گروهبندی سال اولی به نوبت به پیش کلاه گروه بندی می آمدند و گروهبندی می شدند .
بله چهره جینی را دید و قلبش در ل۹سه به تصرف او در آمد ولی خودش این را نمی دانست .

پایان فلش بک

دراکو این را میدانست جینی هر روز ساعت چهار به کتابخانه می امد و همیشه پشت میز پایین کتابخانه می نشست .

امروز بهترین موقع بود نه ادم های مزاحم بودند نه ادم هایی که مزاحمت ایجاد کنند .
با قدم های نا مطمعن به پیش جینی نزدیک اما قبل به زبان اوردن کلمه ای کسی او را صدا زد .

- سلام دراکو ! گفتم میخوای با کی به جشن بیای ؟ من که گفتم میخوام با تو برم تا باهم تو جمع اسلایترینی ها باشیم .

رد همین هنگام دین هم وارد کتابخانه شد و جینی را با خود برو.

همه چیز بر سر دراکو خراب خراب شد امروز شروع خوبی داشت اما پایان خوبی نه ...


------------------


پاسخ:
بهتر شد، ولی بهت پیشنهاد می‌کنم یه داستان دیگه بنویسی و قشنگ‌تر از این داستان رو پردازش کنی...

تایید نشد!




ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۲۳:۰۹:۰۹

تصویر کوچک شده

چهره ای جذاب و دل ربا


تصویر کوچک شده

گروه جذاب و دل ربا


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹
#5
چطور میشد یکی اعضای از خانواده فهرست بیست هشت عاشق یکی از مو قرمز های بی اصالت بشود ؟

اصلا اگر این را به خانواده اش می گفت خانواده اش درباره ی او چه فکری می کردند !
چطوری حرف را با با جینی باز می کرد و چه زمانی ؟
دراکو این را میدانست جینی هر روز ساعت چهار به کتابخانه می امد و همیشه پشت میز پایین کتابخانه می نشست .

امروز بهترین موقع بود نه ادم های مزاحم بودند نه ادم هایی که مزاحمت ایجاد کنند .
با قدم های نا مطمعن به پیش جینی نزدیک اما قبل به زبان اوردن کلمه ای کسی او را صدا زد .

- سلام دراکو ! گفتم میخوای با کی به جشن بیای ؟ من که گفتم میخوام با تو برم تا باهم تو جمع اسلایترینی ها باشیم .

رد همین هنگام دین هم وارد کتابخانه شد و جینی را با خود برو.

همه چیز بر سر دراکو خراب خراب شد امروز شروع خوبی داشت اما پایان خوبی نه ...



------------------


پاسخ:
کمه!

تایید نشد!




ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۲۲:۱۵:۲۹

تصویر کوچک شده

چهره ای جذاب و دل ربا


تصویر کوچک شده

گروه جذاب و دل ربا






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.