هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
#1
تصویر شماره 5
وقتی پروفسور مگ گوناگال گفت {هریانا اسنیپ} همه با نفرت و تعجب به او نگاه کردند به جز اسلیترین ها که تعجب نکرده بودند .البته .....بار ها انها را دیده بود سال بالایی های قلدر اسلیترین .با اینکه دختر {سوروس اسنیپ }معلم معجون سازی بود اما استثنائی برای او هیچ کس قبول نکرد به جز دراکو مالفوی ....معلوم بود او دوستش بود. دوستان هم را مسخره...... شاید باید از این یک میگذشت . تا حالا هم شخصیت پدرش را نشان داده بود : یک بار با یک پوسته موز دم در با سر روی زمین فرود امد .یک بار هم برای نشستن روی صندلی لیز خورده و باعث چپ شدن صندلی شده بود. ولی باز هم داشت سعیش را میکرد نه کاملا ولی به خیال خود میکرد هنوز حرف پدرش در ذهنش روان بود : اروم .ملایم .با وقار .زیبا .... البته از زیبایی چیزی کم نداشت .اخرین توصیه پدرش این بود : اگر میخواهی سر گروهت باشم وقتی سخنی در ذهنت امد کدام گروه را میخواهی بگو : اسلیترین ..... او ارام روی صندلی نشست .البته نه خیلی ارام ارام در حد پریدن او خیلی پر جنب و جوش بود نمیتوانست هیچ گاه ارام بنشیند ...... پوروفسور مگ گوناگال گفت: ارام بانوی جوان ...... ای وای بببخشید ... وقتی کلاه روی سرش قرار گرفت حس عجیبی داشت دوستش داشت. نگهان صدایی در سرش گفت :میدانستی تو یک اصیل زاده ای؟ او اصلا از اینکه کسی در سرش سخن میگوید تعجب نکرد اما تعجبش این بود که به گفته شد او یک اصیل زاده است .با تعجب و وحشت به دراکو نگاه کرد ولی او چیزی نفهمید گفت :واقعا؟ باز هم صدا گفت :بله تو یکی از قدرتمند ترین ادم هایی هستی که گروهبندیشون کردم از قدرتت به نحو شایسته استفاده کن. حالا چه گروهی را دوست داری؟ او با اینکه فقط پدرش به او گفته بود بگو {اسلیترین} ولی صدایی در قلبش به او نحی میزد اسلیترین چشمانش را بست و منتظر ماند کلاه با صدایی فریاد مانند که هریانا را شوکه کرد گفت اسلیترین........................


ویرایش شده توسط 12752897381 در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۸ ۱۶:۱۱:۰۷

Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
#2
تصویر شماره 7
اسنیپ / هری پاتر تو باید سعیت رو بکنی که بد ترین دانش اموز من نباشی وگرنه در امتحان جغد رد میشی پسره ی لوس / هری / ولی من که هر دفعه سعیم رو میکنم تو خرابش می....... خفه شو ای گستاخ با استادت اینجوری حرف نزن کاملا مثل جیمز شدی مغرور و بی ادب / خفه شو اسنیپ درباره پدرم اینجوری حرف .......... اسنیپ سیلی کشیده ای روی لپ هری خواباند / که توی پرو باشی که اینجوری دیگه با استادت حرف نزنی بی ادب گستاخ ..... پروفسور اسنیپ اتفاقی افتاده؟... اسنیپ / نه چیزی نیست پوروفسر مگ گوناگال داشتم به هری توصیه هایی میکردم ....... هری/ ولی تو .......... برو هری در اتاقت و بیشتر کار کن دانش اموز تنبل بی ابرو ...........هری زیر لب زمزمه کرد / بالا خره انتقامم رو ازت میگیرم شکی نیست که تو پدر و مادرم رو کشته باشی.......................



------------------


پاسخ:
فرزندم..خوب دقت کن که چی میگم...ببین..برای تایید شدن در کارگاه باید "یک پست" بفرستی و تا وقتی به اون پستت رسیدگی نشده، پست دیگه‌ای نزنی...حالا این "یک پست"، دقت کن، "یک پست" باید چی باشه؟ یه نمایشنامه کوتاه...یک رول...یک نوشته...در مورد چی؟ در مورد یکی از عکس‌های کارگاه که دقیقا شبیه کتاب نباشه و از خلاقیت خودت استفاده کنی. این از این...پس دقت کن که فقط و فقط باید یک پست بفرستی و در مورد "یک عکس" از عکس های کارگاه نمایشنامه نویسی باشه اون پستت!
حالا نمایشنماه کوتاه، رول یا هر چی که اسمش رو میذاری، چجوری باید باشه؟ دارم بهت تقلب میرسونم..پستای بقیه رو بخون همینجا، اونایی که تایید شدن...پست اون‌ها رو کپی نکنی، بلکه منظورم این هست که ببینی قالب این نمایشنامه، نحوه‌ی داستان پردازی ، دیالوگ نویسی و حتی ظاهر پست چطوری باید باشه...و تو به اون صورت بنویسی!

تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۸ ۱۵:۲۱:۴۸

Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۹:۴۵ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
#3
تصویر 5
سلام من هریانا هستم دختری ریز نقش بسیار باهوش و همچنین زیبا پدرم سوروس اسنیپ معلم معجون سازی هاگوارتز خودم رویای رفتن به هاگوارتز رو توی سرم میپرورونم با تمام وجودم دوست دارم اون کلاه قدیمی گروهبندی رو ببینم من تمام عمرم رو با دراکو زندگی کردم / همبازی بچگی هایم / پس اون دوست و همیار من در هاگوارتز خواهد بود پدرم من رو مثل یک بلور شیشه ای میبینه که واقعا طریف / خودم از این حرفش متنفرم دختری چابکم با باهایی لاغر و فرز / زبونی تیز دارم حتی بزرگ تر هاهم نمیتونند رو حرفم حرف بزنند روزی که با دراکو سوار قطار نه و سه چهارم شدیم / با تمام وجود تعجب کردم و پدرم رو دیوانه فرض کردم چون اخه کی تا حالا سکوی نه و سه چهارم دیده ؟/ وقتی که رسیدیم از دراکو جغدم رو خواستم اون هم با پوزخند گفت نترس اونجا میبینیش . تمام سعیم رو کردم دختری باوقار بنظر بیایم و شخصیت پدرم رو زیر سوال نبرم اخرش هم دم تالار با سر روی زمین فرود امدم که باعث خنده بعضی ها شد / دراکو حسابشان را رسید / دراکو داشت اسمان ریسمان به هم میبافت ^ما خانداد مالفوی همه در اسلیترین هستیم با خونی اصیل / میدانست پدرم دورگه است ولی باز هم من را روده بر کرد / ان غذا های هیجان انگیز .سال بالایی های باحال و کلی چیز دیگه من رو به وجد اورده بود .وقتی پروفسور مگ گوناگال من رو صدا کرد نشستن روی اون صندلی چوبی حس جالبی داشت دوستش داشتم. وقتی کلاه روی سرم قرار گرفت صدایی در سرم گفت تو یک اصیلی میدونستی ؟ با وحشت و تعجب به دراکو نگاه کردم ولی چیزی نفهمید .در سرم گفتم واقعا؟ گفت تو یک اصیل زاده ای قدرتت بی نهایت از اون ها به نحو شایسته استفاده کن حالا چه گروهی رو میخوای؟ با تمام وجود جوابش رو میدونستم گفتم /اسلیترین /کلاه هم بلند اعلام کرد هریانا اسنیپ در گروه ......اسلیترین با هیجان و تعجب به سمت دراکو دویدم اومرا در هوا بلند کرد ....آن لحظه یکی از بهترین لحظات زندگی هریانا بود اما هنوز داستانی طولانی پشت انتخاب هریانا بود چرا این گروه را پذیرفته بود ؟ دختری شجاع و نترس و کسی مثل شیردر اسلیترین؟ این تازه اول راه بود هریانا راه درازی پیش رو داشت ................


Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹
#4
تصویر 5
سلام من هریانا هستم دختری ریز نقش بسیار باهوش و همچنین زیبا پدرم سوروس اسنیپ معلم معجون سازی هاگوارتز خودم رویای رفتن به هاگوارتز رو توی سرم میپرورونم با تمام وجودم دوست دارم اون کلاه قدیمی گروهبندی رو ببینم من تمام عمرم رو با دراکو زندگی کردم / همبازی بچگی هایم / پس اون دوست و همیار من در هاگوارتز خواهد بود پدرم من رو مثل یک بلور شیشه ای میبینه که واقعا طریف / خودم از این حرفش متنفرم دختری چابکم با باهایی لاغر و فرز / زبونی تیز دارم حتی بزرگ تر هاهم نمیتونند رو حرفم حرف بزنند روزی که با دراکو سوار قطار نه و سه چهارم شدیم / با تمام وجود تعجب کردم و پدرم رو دیوانه فرض کردم چون اخه کی تا حالا سکوی نه و سه چهارم دیده ؟/ وقتی که رسیدیم از دراکو جغدم رو خواستم اون هم با پوزخند گفت نترس اونجا میبینیش . تمام سعیم رو کردم دختری باوقار بنظر بیایم و شخصیت پدرم رو زیر سوال نبرم اخرش هم دم تالار با سر روی زمین فرود امدم که باعث خنده بعضی ها شد / دراکو حسابشان را رسید / دراکو داشت اسمان ریسمان به هم میبافت ^ما خانداد مالفوی همه در اسلیترین هستیم با خونی اصیل / میدانست پدرم دورگه است ولی باز هم من را روده بر کرد / ان غذا های هیجان انگیز .سال بالایی های باحال و کلی چیز دیگه من رو به وجد اورده بود .وقتی پروفسور مگ گوناگال من رو صدا کرد نشستن روی اون صندلی چوبی حس جالبی داشت دوستش داشتم. وقتی کلاه روی سرم قرار گرفت صدایی در سرم گفت تو یک اصیلی میدونستی ؟ با وحشت و تعجب به دراکو نگاه کردم ولی چیزی نفهمید .در سرم گفتم واقعا؟ گفت تو یک اصیل زاده ای قدرتت بی نهایت از اون ها به نحو شایسته استفاده کن حالا چه گروهی رو میخوای؟ با تمام وجود جوابش رو میدونستم گفتم /اسلیترین /کلاه هم بلند اعلام کرد هریانا اسنیپ در گروه ......اسلیترین با هیجان و تعجب به سمت دراکو دویدم اومرا در هوا بلند کرد ....آن لحظه یکی از بهترین لحظات زندگی هریانا بود اما هنوز داستانی طولانی پشت انتخاب هریانا بود چرا این گروه را پذیرفته بود ؟ دختری شجاع و نترس و کسی مثل شیردر اسلیترین؟ این تازه اول راه بود هریانا راه درازی پیش رو داشت ................


ویرایش شده توسط 12752897381 در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۸ ۹:۴۴:۴۳

Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹
#5
اصیل نباشی به درد نمیخوری زبانی تند زیبا و دل نشین نقطه ضعفت رو بدونم زنده نخواهی ماند دورگه به درد نخور /اسلیترین / باهوش بسیار
گروهم ضعیفم باشه میکشمش بالا با چنگ و دندون مطمئن باش اسلیترین تنها اتناخابم

---

لطفا اول تاییدیه کارگاه داستان‌نویسی رو بگیرین و بعد برای گروهبندی به اینجا برگردین.


ویرایش شده توسط 12752897381 در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۷ ۱۷:۴۵:۲۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۸ ۱۳:۲۶:۰۶

Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹
#6
تصویر 5
سلام من هریانا هستم دختری ریز نقش بسیار باهوش و همچنین زیبا پدرم سوروس اسنیپ معلم معجون سازی هاگوارتز خودم رویای رفتن به هاگوارتز رو توی سرم میپرورونم با تمام وجودم دوست دارم اون کلاه قدیمی گروهبندی رو ببینم من تمام عمرم رو با دراکو زندگی کردم / همبازی بچگی هایم / پس اون دوست و همیار من در هاگوارتز خواهد بود پدرم من رو مثل یک بلور شیشه ای میبینه که واقعا طریف / خودم از این حرفش متنفرم دختری چابکم با باهایی لاغر و فرز / زبونی تیز دارم حتی بزرگ تر هاهم نمیتونند رو حرفم حرف بزنند روزی که با دراکو سوار قطار نه و سه چهارم شدیم / با تمام وجود تعجب کردم و پدرم رو دیوانه فرض کردم چون اخه کی تا حالا سکوی نه و سه چهارم دیده ؟/ وقتی که رسیدیم از دراکو جغدم رو خواستم اون هم با پوزخند گفت نترس اونجا میبینیش . تمام سعیم رو کردم دختری باوقار بنظر بیایم و شخصیت پدرم رو زیر سوال نبرم اخرش هم دم تالار با سر روی زمین فرود امدم که باعث خنده یعضی ها شد / دراکو حسابشان را رسید / دراکو داشت اسمان ریسمان به هم میبافت ما خانداد مالفوی همه در اسلیترین هستیم با خونی اصیل / میدانست پدرم دورگس ولی باز هم من را روده بر کرد / ان غذا های هیجان انگیز سال بالایی های باحال و کلی چیز دیگه من رو به وجد اورده بود وقتی پروفسور مگ گوناگال من رو صدا کرد نشستن روی اون صندلی چوبی حس جالبی داشت دوستش داشتم وقتی کلاه روی سرم قرار گرفت صدایی در سرم گفت تو یک اصیلی میدونستی ؟ با وحشت و تعجب به دراکو نگاه کردم ولی چیزی نفهمید در سرم گفتم واقعا؟ گفت تو یک اصیل زاده ای قدرتت بی نهایت از اون ها به نحو شایسته استفاده کن حالا چه گروهی؟ با تمام وجود جوابش رو میدونستم گفتم اسلیترین کلاه هم بلند اعلام کرد هریانا اسنیپ در گروه ..............................


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۷ ۱۵:۲۵:۴۵
ویرایش شده توسط 12752897381 در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۷ ۱۷:۳۷:۵۱

Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear me to pieces, skin to bone
Hello, welcome home






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.