تصویر شماره ۱۰
روز و روزگاری بود. هری به همراه هاگرید در حال عبور از کوچه دیاگون بودند. هری در یکی از تمرین های مدرسه جارو خودش رو اتفاقی در اثر یک ورد نابود کرد.
هری و هاگرید به دنبال مغازه ای بودند که جارو های خیلی خوبی داشته باشه، و البته قیمت هاش هم مناسب باشه. در همون کوچه یک زن عجوزه بود که مشغول دید زدن هری و هاگرید بود.
هری مغازه ای پیدا کرد که جارویی داشت به نام نیمبوس ۲۰۲۰ که خیلی از شاگردها و آدم ها آرزوی داشتن اون جارو رو داشتن. از اونجایی که هری هم بچه مایه دار بود، هیچ غم و غصه ای نداشت. هری وارد مغازه شد و قیمت جارو رو پرسید که قیمت نسبتا گرانی داشت.
هری خواست که پول رو بدهد که یک زنی عجوزه و پیر اومد، دست کرد داخل جیب هری و پول های هری رو دزدید.
ولی هری به کمک هاگرید سوار بر جارو شد که سریع بزن و پول رو پس بگیرن جارو شکست چون تحمل وزن هاگرید رو نداشت. و مغازه دار هم شروع به داد بیداد زدن کرد. هری با پاهای پیاده شروع به دویدن به دنبال اون زن عجوزه کرد که زن به بن بست خورد. هری هم کم نیاورد و چوب دستی عجوزه رو با یک ورد جادویی پخش زمین کرد. زن پول هری رو روی زمین انداخت ولی بعد از اینکه این کار رو کرد ناگهان اون زن گفت:
- هری سلام تو رو رو به پدر و مادرت می رسانم...
بعد این اتفاق هری خیلی شوکه شد که اون زن کی میتوانست باشد ولی هیچوقت نفهمید و این راز رو همیشه پنهان کرد.
----
پاسخ:سلام. به کارگاه داستان نویسی خوش اومدین.
خلاقیتتون خیلی بامزه بود. یه چندتا اشکال املایی دیدم که با بیشتر خوندن و تمرین کردن حل میشن.
نقل قول:
لحن توضیحات نوشته ها باید یکدست باشه. یعنی اگر قراره محاوره باشه و توش از "رو" استفاده بشه باید تمام پست به این شکل باشه. اگر قراره نوشته مون به صورت ادبی باشه و توش از "بدهد" استفاده کنیم پس کل توضیحات نوشته مون باید به صورت ادبی باشه.
خوب بود. می تونید با یادگیری نکات جدید توی بخش ایفای نقش و تمرینشون خیلی خوب تر هم بشین. پس...
تایید شد!مرحله بعد:
گروهبندی