هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۲۶ یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹
#1
نام:لویئس

نام خانوادگی:ویزلی

نژاد:اصیل زاده!(مگه میشه اصیل نباشی بری تو اسلیترین؟)

گروه:اسلیترین

چوبدستی:22 سانت،موی سر تک شاخ، انعطاف پذیر

جارو:نیمبوس 2001(بابا ی دراکو لطف کردن)

پست کوییدیچ: مهاجم

ویژگی های اخلاقی:

لویئس دختری شجاع بر خلاف خواهرش دومینیک است. البته ناگفته نماند که در خاندان ویزلی همه جور شجاعی پیدا میشه، یکی شجاع در پرخوری، یک شجاع در...(مامان نذاشت ادامه بدم. ).

معرفی شخصیت:

لویئس ویزلی فرزند بیل ویزلی و فلور دلاکور هست. لویئس در پنت هاوسی در مرکز لندن بدنیا اومد. در ویلای صدفی که بالای تپه ی مجاور پناهگاه قرار داشت بدنیا اومد.
از همون بدر تولد به خواهرش دومینیک ویزلی حسودی میکرد. با اینکه حسود هست اما بسیار شجاع است و هر وقت لولوخورخوره ای به خانشون حمله میکنه با شجاعت با اون میجنگه!
به زیر پتو میرود! در جشن تولد یازده سالگی نامه ای دریافت نکرد از طرف هاگوارتز به این دلیل که جغد هاگوارتز در وسط راه ساقط گشته بود. حوصله ی ویزلی ای دیگر نداشتند! بنابراین مادربزرگش مالی ویزلی با جادو و جنبل نامه ی هاگوارتزی خودش رو تغییر داد و با ارول به سمت ویلای صدفی فرستاد. پس از ورود به هاگوارتز در گروه اسلیترین افتاد و در انجا ماندگار گشت. تفریح مورد علاقه ی لویئس گیاهشناسی است و در این درس نمرات بالایی دارد؛البته لویئس در معجون سازی هم استعداد فراوانی دارد.

---

تایید شد. خوش اومدی.


ویرایش شده توسط عابدی در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۱۰:۴۳:۱۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۱۰:۴۶:۳۲


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۰۹ یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹
#2
خوندمش.
ولی هنوز سر حرفم هستم!
ولی چون گفتی دو اولویت منم انتخاب کردم:

گیریفیندور
اسلیترین

لطفا بذار برم تو گیریفیندور.

---
درود دوباره.
پافشاری و سماجت برای به ثمر نشوندن حرف، از ویژگی‌های بارزِ فرزندانِ سالازار بوده و هست. ویژگی‌های اخلاقی و درونی که ازت می‌بینم بیشتر از همه چیز نشون دهنده‌ی تعلقت به تالارِ سبزه. پس برای شکفتن و موفقیتت، راهنماییت می‌کنم به...
اسلیترین!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط عابدی در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۹:۱۸:۱۱
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۹:۲۰:۲۷


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۸:۰۴ یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹
#3
درود بر تو ای کلاه عزیز؛
ویژگی های من اینه:

-شجاعم
-لجباز هم هستم
-شب زنده دارم!(بعضی وقتا تا صبح شاد و شنگولم)
-حس کنجکاویم خیلی زیاده
-حسود هم هستم.
-عاشق کوییدیچ

اولویت من گیریفیندوره...لطفا منو بنداز تو گریفیندور.
ممنون.

---

درودی بر تو فرزند.
گروه های هاگوارتز هیچ برتریِ قاطعی نسبت به هم ندارن و گریفیندور، ریونکلا، اسلیترین و هافلپاف؛ توسط اعضاشن که خاص میشن. ازت می‌خوام برای اینکه بهتر حرفم رو بفهمی معرفی گروه‌های چهارگانه هاگوارتز رو مطالعه کنی و بعد، با دو اولویت پیشم بیای تا بهترین تصمیم رو برات بگیرم.


ویرایش شده توسط عابدی در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۸:۱۲:۴۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۶ ۹:۰۲:۲۸


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹
#4
تصویر شماره ی 4

-ایشششش! باز اومد.

دراکو با قدمهای محکم به سمت جینی میومد.

-سلام ویزلی!
-سلام...باز چی میخوای؟
-هیچی!...منظور؟
-تو سرسرا می بینمت.

جینی با بی حوصلگی به سمت در ورودی روانه شد، که ناگهان دراکو نفس زنان به سمتش اومد.

-میدونی؟...ام راستش...میگم اخر هفته وقتت خالیه؟
-اخر هفته!...خودت چی فکر میکنی؟
-خب حتما خالیه.
-چی میخوای؟
-میگم که...گردش هاگزمید داریم، با من میای؟

جینی به اطراف نگاه کرد، زیاد جذاب نبود رون یا پرسی اونو تو این موقعیت پیدا کنن. حتی تصورش هم وحشتناک بود! یقه ردای دراکو رو گرفت و به پشت قفسه ای بردش.

-چیشده که دراکویی که ویزلی هارو اذیت میکنه هوس کرده با تنها دختر خانواده قرار بذاره؟
-امم...خب ببین، ما اسلیترینی ها اونقدر هم بد ذات نیستیم!
-جواب منو بده!
-خب...ببین ممکنه در اون لحظه از دست...از دست اون دوتا کله پوک عصبانی بوده باشم.

صدای قدم میومد.انگار کسی داشت به سمت قفسه میومد. نکنه پرسی باشه؟اگه رون باشه چی؟وای که اگه جرج و فرد باشن! باید زودتر راهی پیدا میکرد. نگاهی به دراکو کرد، چاره ای نداشت...

-باشه ولی یه شرطی...
-چه شر...

اما دراکو حتی فرصت کامل کردن جملش رو پیدا نکرد! پرسی با قیافه ای گرفته به سمت قفسه پیچید و با اون دو روبه رو شد!

-مالفوی؟

حالا وقت عملی کردن نقشه بود!

-کمک!پرسی مرلین رو شکر اومدی...میخواست جادوم کنه.

پرسی با عصبانیت نگاهی به دراکو انداخت و بعد داد کشید:
-گم شو!...اگه یه بار دیگه دور و بر جینی یا هر ویزلی دیگه ای بچرخی خودم کاری میکنم که اخراج شی!

دراکو با قیافه ای متعجب سرش رو پایین انداخت و به سمت در خروجی رفت؛ در راه به این فکر میکرد که حداقل تونسته به نتیجه ی دلخواهش برسه.

---
پاسخ:


سلام، به کارگاه داستان‌نویسی خوش اومدی.
داستان جالبی بود... نشانه‌های نگارشی‌ت تقریبا کامله. بلدی چطور دیالوگ رو از توصیف جدا کنی. داستان هم خلاق بود و چارچوب شخصیتا قشنگ بود...

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱۵ ۲۳:۲۱:۴۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.