هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (مالفوی_دراکو)



پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰
#1
1.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ✅
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه@
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان✅
د)مرگ یکی از دوستانتان




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
#2


گلرت گریندل‌والد
جنسیت:
مذکر
رنگ مو:
سابقاً بلوند
رنگ چشم:
خاکستری
قدرت‌های ویژه:
قدرت جادویی بالا - آشنایی با جادوی سیاه
بازیگر فیلم‌ها:
جیمی باور "جوانی"
مایکل بایرنه "کهنسالی"
کالین فارل "با چهره کارآگاه گریوز"
جانی دپ
مدس میکلسن
اولین حضور در:
هری پاتر و یادگاران مرگ یک
زندگی :
گریندل‌والد به مدرسه‌ی جادوگری دورمسترانگ رفته، اما در سال ششم به علت آزمایش‌های خطرناک و شیطانی که منجر به مرگ چند تن از همکلاسی‌هایش می‌شود، او را از مدرسه اخراج می‌کنند. او قبل از ترک مدرسه، نشان یادگاران مرگ را بر روی یکی از دیوارهای مدرسه می‌کشد. بعد از ترک دورمشترانگ، او به دیدن عمه‌اش باتیلدا بگشات در گودریک هالو رفته و با آلبوس دامبلدور جوان دیدار می‌کند.

در هری پاتر و یادگاران مرگ، روشن می‌شود که گریندل‌والد برای بررسی قبر برادران پرول (صاحبان اولیه‌ی یادگاران مرگ) به دره‌ی گودریک رفته است، که با آلبوس دامبلدور آشنا میشود و اما بعداً برای هم نزدیکتر از برادر شدند و باهم نقشه می‌کشند تا در آینده نظامی به راه بیندازند که جادوگران به مشنگ‌ها حکومت کنند. آن‌ها همین‌طور برنامه می‌ریزند که با یکدیگر به دنبال یادگاران مرگ بگردند.

ولی آبرفورث دامبلدور، برادر آلبوس، این نقشه‌ها را به باد انتقاد گرفته و می‌گوید که جاه‌طلبی‌های آلبوس باعث تنها ماندن خواهر بیمارشان آریانا می‌شود. این بحث‌ها باعث جنگ سه طرفه‌ای میان آلبوس و آبرفورث و گریندل‌والد می‌شود که در طی این نبرد، آریانا کشته می‌شود. گریندل‌والد بعد از این ماجرا میرود و آلبوس را تنها میگذارد و از آن پس، آلبوس ارتباطش را با او قطع می‌کند.

گریندل‌والد با دزدیدن چوبدست کهن از صاحب قبلی آن گریگوروویچ، یکی از یادگاران مرگ را به دست می‌آورد. با به دست آوردن قدرت فراوان این چوبدستی کهن ، او دست به جرم و جنایت‌های بسیاری می‌زند. فعالیت‌های گریندل‌والد منجر به کشته شدن بسیاری از دانش‌آموزان دورمشترانگ و مشنگ ها و فشفشه ها (کسانی که خود بی جادو زاده شدند ولی پدر و مادرشان جادوگر هستند) می‌شود.

بعد از به قدرت رسیدن گریندل‌والد ، آلبوس دامبلدور به عنوان استاد و پرفسور مدرسه جادوگری هاگوارتز مشغول به تدریس درس دفاع در برابر خباثت ها است و بر خلاف گذشته حالا او از رویاهای حکومت بر مشنگ ها دست کشیده است و هیچ کاری به گریندل والد ندارد تا اینکه رییس اداره کل جادوگری به دیدن دامبلدور می آید و میگوید هیچ جادوگری توان مقابله با گریندل والد را ندارد و فقط دامبلدور میتواند گریندل والد را نابود کند ولی آلبوس دامبلدور قبول نمیکند و میگوید که با گریندل والد نمیجنگد . بعد ها مشخص میشود که آلبوس دامبلدور با گلرت گریندل والد پیمان خونی بسته اند که همیشه با هم مثل برادر باشند و هرگز باهم نجنگند ، تا اینکه بعد از مدتی طلسم پیمان خونی که پیش گریندل والد بود توسط نیوت اسکمندر دزدیده شد و به دست دامبلدور رسید و دامبلدور طلسم را نابود کرد و به جنگ گریندل والد رفت و عاقبت آن‌ها با یکدیگر روبرو شده و به دوئل جادویی می‌پردازند. شاهدان این دوئل گفته‌اند که هرگز چنین دوئلی دوباره اتفاق نخواهد افتاد. گریندل‌والد که در آن زمان چوبدست کهن را در اختیار داشته و قرار بوده شکست‌ناپذیر باشد بخاطر توانایی و استعداد بینظیر دامبلدور شکست می‌خورد. از آنجایی که دامبلدور گریندل‌والد را شکست داده، قدرت چوبدست کهن به او منتقل می‌شود و دامبلدور تا زمان مرگش صاحب چوبدست کهن میماند و بعد ها چوبدست کهن به ولدمورت میرسد. بعد از دستگیری گریندل‌والد، او را در زندان جادویی نورمنگارد حبس می‌کنند.


تایید شد! خوش اومدید.


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱ ۰:۵۶:۱۹


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
#3
سلام
من به پرنده علاقه دارم.
خب مطالعه رو دوست دارم ولی بیشتر دوست دارم فیلم کتاب رو ببینم.
دوست دارم رییس باشم و به بقیه دستور بدم.
به درس معجون سازی علاقه داذم ولی از درس علوم مشنگی بیزارم.
بیشتر شبیه اسلیترین ها هستم.
اگه روزی کلاه گروهبندی رو بزارم بی شک می رم اسلیترین.
اما از بقیه گروه ها هم خوشم میاد.
به ساز ویلیون علاقه دارم. در کل موسیقی بد نیست...
از بیشتر گریفندور ها بدم میاد ولی هری و رون و هرمیون باحالن.


هر گروهی برم اصلا مهم نیست.
همشون خوبن....

---

اسلیترین

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.




ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۱ ۱۹:۱۷:۳۹


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
#4
تصویر شماره 5

بازهم یک ترم جدید شروع شده و باید دانش آموز های سال اولی رو گروه بندی کنم.

واقعا خسته کننده است که بشینی روی سر دانش آموزا و هی تشخصیص بدی کدوم دانش آموز مال کدوم گروهه ، خب البته خوبی های خودشم داره، به طور مثال : وقتی یه دانش آموز شجاع و مغرور و قوی باشه واقعا انتخابش بین گروه اسلیتیرن و گریفیندور سخته و این سخت بودن هیجانات خاصی داره که به نظرم خیلی جالبه .

تو افکار مسخره ی خودم غرق بودم که فلیچ منو از اتاق بیرون برد و به سمت تالار اجتماعات حرکت کرد . به تابلو هایی که اشخاص داخلشون گاهی وقتا حرکت مسخره ای انجام میدادن ، نگاه کردم و از ته دل نداشتم تاسف خوردم .

وارد سالن اجتماعات شدیم صدای همهمه ی بچه ها کل سالن و گرفته بود .
(واقعا هدفشون از این همه حرف زدن چیه😑)
فلیچ منو دست پروفسور مگ گوناگال سپرد و اونم منو روی صندلی بالای سکو گذاشت .
پروفسور شروع به سخنرانی کرد ( بازم همون حرفای تکراری😐): تمام دانش آموزان دقت داشته باشید ، برای گروهبندی در چهار گروهای هاگوارتز تقسیم میشید و این کلاه گروه بندی است که مشخص میکند شما در کدوم گروه می روید . هر موقع اسامی رو اعلام کردم بالای سکو بیاید و روی صندلی بشینید تا کلاه رو روی سرتون بزارم و گروهتون مشخص بشه......هیلدا کلارک

یه دختر با موهای مشکی به طرف صندلی اومد ، پروفسور منو از روی صندلی بلند کرد و روی سر دختر گزاشت .

انتخاب سختی بود خصوصیاتش انتخاب رو دشوار کرده بود .
کسی خیلی راحت میتونست بد باشه یا خیلی راحت میتونست خوب باشه
مهربون بود ولی مغرور خوبی هارا با خوبی جبران میکرد و بدی هارا با بدی تلافی میکرد ، بلند پرواز بود مقدار کمی هم حسادت رو داخل ذهنش میدیدم .
بالاخره تصمیمو گرفتم و بلند گفتم : اسلیتیرین

مثل اینکه خوشحال بود .
پرفسور دانش آموز بعدی را صدا زد ولی هنوز به خصوصیات دختر مو مشکی فکر میکردم که آیا تصمیم درستی گرفتم ؟
.......
پایان

قبول می کنید؟
لطفا بگید: اره!


داستان متفاوت و قشنگی زود، پس آره!

تایید شد!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ ۱۷:۴۹:۵۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.