هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
#1
سلام درخواست مجدد گروهبنیمو دارم. گفتین دوباره درخواست بدم. فقط تو گریفندور یا هافلپاف نباشم.
ممنون!


همونطور که خودتون هم گفتید شناسه‌ی شما جینی ویزلی هست.
اول صحت حرفتون چک می‌شه و اگه درست بود با توجه به اخطارهای قبلی‌ تصمیم گرفته می‌شه که باید با شما چیکار کنیم.


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۴ ۱۳:۲۵:۳۵
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۴ ۱۳:۳۰:۵۵
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۴ ۱۳:۳۹:۵۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
#2
شناسه ی قبلی: جینی ویزلی

نام:ریتا
خانوادگی:اسکیتر
سن:حدودا 30
شغل:خبرنگار پیام امروز
چوب جادو:پوست درخت گردو . موی تک شاخ . 26 سانت . خشک
محل زندگی:لندن
قد:1/72
وزن:حدودا 65
گروه : به دلیل نداشتن هیچ گونه استعدادی و همچنین طبع به اصطلاح لطیفش هافلپاف
علاقه مندی ها:فوضولی . ابروبری
جنسیت:زن
شکل ظاهری:دائما در حال تغییر است به طوری که خودش هم گیج شده
ریتا اسکیتر از سن 17 سالگی در نشریه ی پیام امروز استخدام شد و خیلی زود توانست برای خود جایگاه قابل ارزشی بیابد . این زن با تباه کردن زندگی یه عالم بنده خدا جای خودش رو در روزنامه پیام امروز محکم نمود . او برای سرکشی بهتر به زندگی مردم بدبخت تبدیل به یه جانور نمای ثبت نشده شد(سوسک)توجه: مواظب سوسکها باشید بهترین پیشنهاد ما استفاده از گچ سوسکهای خانم مارولو است
سرانجام دست او توسط یکی از شارگردان مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز رو شد نام این دانش اموز در پرده ی ابهام است و یکی از موضوعات خیلی مهم در تالار اسرار به حساب میاد
از کسانی که او با انها رابطه ی چندان خوبی ندارد میتوان البوس دامبلدور و هرمیون گرنجر را نام برد
ریتا اسکیتر زمانی با رئیس وزارت سحر و جادو قرار ازدواج داشت که بعدها به دلایلی منتفی شد(وزیر از ریتا خیلی میترسید)
این شیر زن هم اکنون روی پای خود ایستاده و قصد دارد همیشه مجرد باقی بماند.
وی علاقه ی زیادی به جادوی سیاه دارد و انتظار می رود جز گروه از پیروان ولدمورت که به خود لقب مرگخوار را داده اند باشد.! هرچند که هرگز این را نشان نداده است.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط Harre_pater در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۳ ۰:۲۹:۲۷
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ ۱۸:۴۵:۲۵


پاسخ به: ولدمورت چی نداره ؟
پیام زده شده در: ۱۴:۵۷ شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
#3
فقط قدرت داره
به جز این هیچی نداره
مخصوصا عشق
روح
مو
چشم انسان



پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
#4
خب زندگی بدون روحم زجر ابدیه



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
#5
نام:پروفسور کوییرل
سن:40سال
تاریخ تولد:1965
تحصیلات:استاد دفاع در برابر جادوی سیاه
رنگ چشم:آبی
رنگ مو :قهوای
چوب جادو:پر ققنوس+موی تک شاخ
گروه: راونکلاو
ظاهر کلی:لاغر اندام
توانمندیها:بسیار ترسو
اولین استادِ دفاع در برابر جادوی سیاهِ هری، جادوگری جوان و باهوش است، که قبل از پذیرفتن سِمَت تدریس خود در هاگوارتز، به یک "سفرِ بزرگ" دور تا دور جهان رفت. اولین باری که هری کوییرل را می‌بیند، او به شکل روزمره عمامه‌ای بر سر می‌پیچاند. مشکل اعصاب او، که لکنتش آن را به خوبی نشان داده است، به قدری آشکار است، که شایعه می شد عمامه‌اش پر از سیر است تا خون آشام ها را دفع کند.
وییرل تعمداً در تلاش بود تا آنچه را که از ولدمورت باقی مانده بود، پیدا کند. بخشی از آن به دلیل کنجکاوی و بخشی از آن اشتیاق ناخودآگاهش برای اهمیت پیدا کردن. کوییرل خیال می‌کرد حداقل می‌تواند کسی باشد که ولدمورت را دستگیر می‌کند، و در بهترین حالت ممکن بود مهارت هایی را از ولدمورت بیاموزد و اطمینان حاصل کند که دیگران هرگز به او نمی خندند.

اگرچه هاگرید درست می‌گفت که کوییرل "ذهنِ درخشان"ـی دارد؛ اما این استاد هاگوارتز ساده و مغرور بود که فکر می‌کرد از پس رویارویی با ولدمورت، حتی زمانی که ضعیف شده است، بر خواهد آمد. زمانی که ولدمورت فهمید مردِ جوان مقامی در هاگوارتز دارد، فوراً کنترل او را، که توانایی مقاومت نداشت، در دست گرفت.

گرچه کوییرل روح خود را از دست نداد، اما کاملاً تحت کنترل ولدمورت درآمد، که باعث تغییر ترسناکی در بدن کوییرل شد: اکنون ولدمورت در پشت سر کوییرل دیده میشد، حرکات او را هدایت میکرد و حتی وی را مجبور می‌کرد که دست به قتل بزند. کوییرل سعی می کرد گه گاهی مقاومت ضعیفی نشان دهد، اما ولدمورت بسیار بسیار قدرتمند تر بود.

کوییرل در واقع توسط ولدمورت به یک جان‌پیج موقتی تبدیل شده بود. او به‌واسطه فشار جسمی مبارزه با روح بسیار قدرتمند و شیطانی درونش، بسیار ضعیف شده بود. بدن کوییرل به دلیل قدرت محافظتی که مادر هری هنگام مرگ برای هری در پوست خود باقی گذاشت، در طی درگیری با هری دچار سوختگی و تاول شد.
هنگامی که بدن مشترک ولدمورت و کوییرل به دلیل تماس با هری به طرز وحشتناکی می سوخت، ولدمورت برای نجات خود فرار کرد و اجازه داد تا کوییرلِ آسیب دیده، بسیار ضعیف شده و در نهایت بمیرد.


گروه شما هافلپاف مشخص شده در حالی که این شخصیت برای ریونکلاوه. پس لطفا شخصیتی انتخاب کنین که گروهش تو کتاب مشخص نشده باشه، یا هافلپافی باشه.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۵ ۱۵:۲۵:۴۷


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
#6
.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون&
د)مهربانیتون


۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی &
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ



۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان&



۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور &

ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست


۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت✅
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران



۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری ✅
ج)گرسنگی
د)تنهایی



۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ✅
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگ




۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول&
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز
د)انسان



۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید&
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد



۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان&



اینا همه سوالات گروهبندی سایت پاترمور بودن



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
#7
سلام کلاه مهربان
من فوق العاده باهوشم
به نظر من بهترین گتجینه هوش و عقله.
من بیشتر شبیبه هرمیونم.
راستش دوست دارم برم تو ریونکلا . ولی اگه چیز دیگه ای شد اشکال نداره.
الویت هام
ریونکلا
اسلیترین
هافلپاف
گریفندور


هوش شرشار بزرگ ترین گنجینه ی ماست


-----

هافلپاف!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۵ ۱۵:۲۳:۰۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۵ ۱۵:۲۳:۵۸


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
#8
از زبان هری پاتر
اتفاقاتی که افتاد خیلی عجیب بود امیدوارم که یک رویا نباشد.
هاگرید: هری به چی فکر می کنی پسر
هری: به اتفاقاتی که افتاد خیلی عجیب و هیجان انگیزه و مهم تر از اون فوق العاده است.
یعنی پدر مادر من جادوگر بودن!
یعنی من جادوگر هستم؟
هاگرید: درسته هری تو جادوگر هستی یه جادوگر خیلی خیلی بزرگ و مشهور وقتی به هاگوارتز بری متوجه میشی که همه تورو میشناسند هری من ایمان دارم که تو یکی از بهترین و شجاع ترین جادوگران قرن خواهی شد.


حرف های هاگرید خیلی عجیب بود یعنی واقعا من بین جادوگران، مشهور هستم؟
گیج شدم یعنی اون هری که هر صبح برای دادلی و خانواده اش صبحانه درست می کرد از این به بعد وارد یه جایی خوب میشه؟ امیدوارم.
هری: راستی هاگرید از این وسایلی که اینجا نوشته من هیچکدوم رو ندارم باید چیکار کنم.
هاگرید: الان به کوچه دیاگون میریم تا این وسایل رو تهیه کنیم
دیگه چیزی نگفتم تا برسیم به همین جایی که هاگرید می گفت
هاگرید: خب رسیدیم
هری: وایییی اینجا چقدر قشنگه همه بچه ها هم سن و سال خودم بودند و داشتن خرید می کردند یه دست بچه ها جغد،وزغ و گربه دیده میشد.
حس خیلی خوبی بود برای رفتن به هاگوارتز روز شماری می کردم
خیلی خیلی زیاد خوشحالم!!
فکر کنم بالاخره دوره خوشبختی من هم فرا رسیده ولی کاش پدر و مادرم زنده بودن و من تا این سن پیش خاله ام زندگی نمی‌کردم که اینقدر عذاب بکشم
هاگرید: هری از کجا شروع کنیم؟
هری: اول بریم چوب دستی بخریم
هاگرید: نه چوب دستی رو می‌زاریم برای آخر کار الان باید بریم یه حیوان خانگی بخریم
هری: باشه بریم

داشتیم به سمت مغازه حیوان خانگی می‌رفتیم به جلوی مغازه رسیدیم که یک جغد خوشگل و سفید اونجا تویه قفس بود.
خدای من خیلی خوشگله!!
هری:هاگرید اینو ببین چه خوشگله
هاگرید:آره خیلی قشنگه بیا بریم بخریمش

با هاگرید به سمت فروشنده رفتیم.
گفتگوی هاگرید و فروشنده
هاگرید_ فروشنده+
_ببخشید آقا این جغد که اون بالاس رو می خواستم میشه لطفاً بدین
+این جغد گرون ترین حیوون خونگیه یعنی از بقیه جغد ها ۵ سکه گرون تره
_باشه مشکلی نیست لطفا بدین بهم

از زبان نویسنده:

فروشنده جغد رو به هاگرید داد هاگرید هم پول رو حساب کرد و با هری به سمت خرید بقیه وسایل حرکت کردند...


سلام.
من تازه عضو شدم. قبلا اصلا عضو نمی شدم. اخه نامه برام نمیومد. لطفا پیگیری کنید. خلاصه خیلی رو داستانم کار کردم.
امیدوارم خوشتون بیاد.



سلام. خوش اومدین به کارگاه داستان نویسی.

داستانتون روون و ساده‌ست، اما مشخصا لازم نیست شبیه کتاب و طبق کتاب بنویسید یا اول هر بند بنویسید از زبان هری یا از زبان نویسنده. باید یک لحن و زاویه‌ی دید رو انتخاب کنید و تا پایان با اون پیش برید.
علائم نگارشی پستتون هم ناقص و برای این‌که یک پست خوانا بنویسید، بهتره بعد از تموم شدن چک کنید تا علائمش کامل باشه و غلط تایپی و املایی نداشته باشه.

اما به هر حال، می‌تونید این فرصت رو داشته باشید که با ورود به ایفای نقش و فعالیت و نقد گرفتن، پیشرفت کنید و بهتر و بهتر بشید.

پس...

تایید شد!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۴ ۱۹:۱۰:۱۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.