هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
#1
سلام
برای معرفی شخصیت ام اومدم
شناسه شخصیت قبلی:همه چیز درباره من

معرفی شخصیت =

نام و نام خانوادگی:زویی آکرینگتون

گروه:اسلایترین

ویژگی های ظاهری:موهای کوتاه قهوه ای،قد بلند،چشم های قهوه ای تیره،پوست نسبتا سفید

ویژگی های اخلاقی:باهوش،شوخ طبع،عاشق جادو،عاشق درس های ورد ها و پیشگویی،عاشق تعطیلات،شجاع

چوبدستی:چوب درخت موطلایی - درخت انگور،مغز از موی تک شاخ،اندازه 9.2 اینچ،انعطاف پذیر

پاترونوس:اژدها

حیوان خانگی:جغد مونث (اگه اشکالی نداره)

توضیحات کوتاه:اسم زویی و نام خانوادگیش آکرینگتون هستش.مادرش یعنی لوسی آکرینگتون جادوگر و پدرش یعنی فرانک آکرینگتون ماگل بوده و خودش هم ی دورگه در گروه اسلایترین حساب میشه.با پدر و مادرش زندگی خیلی راحتی رو در آپارتمان خانوادگی شون داشتن تا اینکه براش نامه اومد و تصمیم گرفت به دنیای هاگوارتز بیاد.از درس های ورد ها و پیشگویی خوشش میاد و تقریبا با همه اسلایترینی ها از نظر قدرت طلبی فرق میکنه.به پرواز و کوییدیچ علاقه داره؛اما هنوز هم به خاطر اتفاقی که در بچگی براش افتاده (از سقف ویلا پرت شده پایین) از ارتفاع کمی میترسه.

امیدوارم خوشتون اومده باشه.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۸ ۱۷:۵۴:۲۷

Z◊È AΚrÎη૬⊥◊η


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
#2
سلام
من میخوام داستان خودم رو با عنوان "قطار هاگوارتز" ارائه بدم.
داستان من درباره سال آخر ی دختر هستش به اسم الکس استرینج که دوستایی به اسم هری پاتر،رون ویزلی و هرماینی گرینجر داره که سال آخری هستند و اتفاقای عجیبی توی قطار براشون میوفته (ی مقدار با قضیه واقعی ولدمورت ارتباط داره؛ولی زیاد نه)
بفرمایید:
سال آخری بود که در هاگوارتز به سر میبرد.وارد قطار شد و داخل واگنی نشست،چمدان خود را جایی گذاشت.به بیرون خیره شد.خوشحال شد که از شر دنیای ماگل ها برای یک سال هم که شده خلاص شود.چند ثانیه بیشتر از وارد شدنش نگذشته بود که هری،رون و هرماینی وارد واگن شدند،به او سلامی کردند و نشستند.هر سه ساکت بودند؛گویا اتفاقی میانشان افتاده بود که هیچ کدام خبری از آن نداشت.
قطار به را افتاد.حدود 30 دقیقه از حرکت قطار گذشته بود و هنوز هم به بیرون خیره بود.
هوا شکل خاصی داشت،در واقع رنگ بنفش،آبی و مشکی را به خود گرفته بود.مطمئن بود اتفاقی در راه است؛و همین طور هم بود.پس از احتمالی که داده بود،هوا شروع به غرش کرد.او،رون،هری و هرماینی به بیرون خیره شدند.هوا در هم پیچید.رعد و برق های عجیب و غیر عادی ای در آسمان رو نمایی میکردند.ناگهان آسمان لرزید و قطار به طرز عجیبی متوقف شد.
بچه ها وحشت کرده بودند.هوا در حال سرد شدن بود.پنجره ها در حال یخ بستن و در واگن هر لحظه بیشتر از قبل در حال بسته شدن بود.چوب دستی های خود را آماده حمله نگه داشتند.تا چند دقیقه،اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه قطار تکانی وحشتناک خورد و چپ شد.متاسفانه قطار هم روی پل قرار داشت.
همه به سمت راست قطار پرت شدند.هری داد کشید:باید ی جوری از اینجا بیاییم بیرون.سریع!!
رون مشغول باز کردن در شد؛اما پس از چند دقیقه داد کشید:در باز نمیشه!!هرماینی گفت:چطوره از پنجره بریم بیرون؟؟
خواست پنجره را باز کند؛اما شیشه ها به طرز عجیب و فجیعی یخ زده بودند.داد زد:باز نمیشه!!هر 4 تایشان به جان شیشه افتادند و تمام سعی خود را کردند تا آن را بشکنند.هرماینی به همه هشدار داد تا از پنجره دور شوند و آنگاه،چوبدستی خود را تکان داد و زمزمه کرد:دلتریوس!! (شکستن و خرد کردن اجسام)
شیشه با صدای گوشخراشی شکست.هر چهار دوست از پنجره به بیرون پریدند.باقی بچه ها مانند نویل لانگبانم،لونا لاوگود،جینی ویزلی و... نیز در حال خارج شدن از قطار بودند.همه وحشت زده از اتفاقی که افتاده بود در گوشه و کنار ریل نشسته بودند.
دقیقا بعد از وقتی که همه از قطار خارج شدند،قطار با صدایی وحشتناک از ریل لیز خورد به پایین پرت شد.همه با ترس به پایین نگاه کردند.راننده قطار دستی به سرش کشید و گفت:فاصله زیادی تا هاگوارتز نداریم.میتونیم پیاده بریم.
همه به دنبال راننده قطار راهی هاگوارتز شدند.آخرین کسانی که به دنبال راننده به راه افتادند،او،هری،رون و هرماینی بودند.
در آخرین لحظات روی پل بودنشان،به آسمان نگاهی انداخت.حس کرد قرار است اتفاقات بیشتر و وحشتناک تری بیفتد.
_ بیا دیگه الکس!!
با این حرف هرماینی،به دنبالشان به راه افتاد.
درست بود که شاید این پیشبینی او درست از آب دربیاید؛اما اتفاقات ناگوار بیشتری قرار بود رخ دهد که از آنها خبر نداشتند.

بفرمایید.امیدوارم خوشتون بیاد



باید براساس یکی از تصاویر مشخص شده تو سایت می‌نوشتی. با این حال نمی‌خوام اینجا متوقفت کنم و برای عبور از این مرحله کافی بود.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۸ ۱۲:۵۶:۳۰

Z◊È AΚrÎη૬⊥◊η


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۵۵ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
#3
سلام کلاه گروهبندی عزیز
اسم من الکس استرینج هستش
دخترم و خصوصی زیر رو دارم:
باهوش/شوخ طبق/عاشق جادو/عاشق درس های ورد ها و پیشگویی/عاشق تعطیلات/بگی نگی شجاع
و بیشتر از همه عاشق گروه ریونکلاو هستم
ممنون

---

اسلیترین

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۸ ۱۳:۰۲:۱۷

Z◊È AΚrÎη૬⊥◊η






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.