هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
#1
نام و نام خانوادگی : هاروکا اندو
ملیت: ژاپنی
گروه: هافلپاف
ویژگی های ظاهری : دختری با موهای مشکی و صاف که همیشه اونا بالا بسته و جلوی مو هاش چتریع بسیار کاوایی پوست سفید داره و قدش متوسطه دماغ کوچولویی داره و عینک دایره ای شکلی میزنه .رنگ چشم اصلیشو کسی نمیدونه.خلاصه قیافش شبیه دخترای توی انیمه هاست.
سن : ۱۶
رتبه خونی : اصیل زاده
پاترونوس: عقاب
مشخصات چوب دستی : چوب شاه بلوط مغز چوب پر ققنوس حدودا۲۰ سانت، انعطاف پذیر
توانایی ها : به هر رنگی که فکر کنه چشماش همون رنگی میشه ( این ویژگی باعث شده خیلی توی هاگوارتز معروف بشه. توی درس گیاه شناسی استاد برا خودش .
زندگی: کلا خانوادگی توی گروه هاپلباف بودن دو تا برادر داره و یک خواهر و این ویژگی چشم رنگی هم از ۵ نسل قبل از خودش بهش رسیده و خلاصه که فعلا تو خانواده تکه .
البته علایقش هم متفاوته تمام خانواده اون به کوییدیچ علاقه ی شدیدی دارن ولی هاروکا بیشتر به گیاه و گیاه شناسی علاقه داره . چون اصیل زاده هست حرفش تو هاگوارتز خیلی برش داره و حتی پسرا هم گوش به فرمانشن چون پدرش واقعا نفوذ بالایی توی هاگوارتز داره.
با این حال خودش دختر عجیبه و کسی
از کارش سر در نمیاره
همش دفتر و مدادی دستش و دائما داره یه چیزی می نویسه
برادر بزرگش به زودی فارغ تحصیل میشه و خواهرش سال دیگه وارد هاگوارتز میشه .
پدرمامان و باباش با هم همکار بودن و هر دو از کاوشگر های بزرگ بودن وقتی در حال مرگ بودن به مامان و بابای هاروکا نقشه ی گنجی میدن و آن دو اون زمان با هم آشنا میشن
کلا خانواده ی اندو ثروت خیلی عظیمی دارن .
ویژگی اخلاقی: مرموز عجیب خوش خنده و شوخ ولی در موقع کار نه با کسی حرف میزنه و نه می خنده خیلی جدی میشه
به خاطر چشم عجیبش خیلیا حرف میزنن پشتش ولی خودش میدونه که اونا فقط حسودن

اریگاتوووو
امیدوارم خوب باشه


تایید شد.
راستی هافلپاف درسته.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۱ ۱۱:۵۱:۰۷
ویرایش شده توسط هاروکا اندو در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۱ ۱۲:۲۸:۵۴

همیشه خدا با ماست


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
#2
سلام
من یه دختر شجاع
قدرتمندم و علاقه ی زیادی
به کار های گروهی دارم ( همه برای یکی یکی برای همه
خیلی اوقات افراد حرف هام و متوجه نمی شوند
زیرک و با مسائل به خوبی کنار میام
عاشق هیجان و ماجراجوییم
و هیچ چیز منو متوقف نمی کنه
خواهان عدالتم و اون چیزی که منو به وجد میاره، خاص بودن بیش از حد یه چیز
کاشف حقیقتم و همیشه یه جواب برای دادن دارم
در مواقعی که باید جدی رفتار کنم جدی هستم
غیر از خدا از هیچی نمی ترسم
و نمیزاره غرورم مانع رسیدم به اهدافم بشه. تا موضوعی را اثبات نکنم ساکت نمیشینم.
و همیشه تو دردسر میوفتم ولی
توسط نیرو های الهی نجات میابم
در آخر
اسلایترین نباشه ممنون
و در آخر دوست دارم به همه کمک کنم و این لطف شامل حال همه بشه


هافلپاف!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ ۱۸:۴۱:۲۱

همیشه خدا با ماست


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
#3
رون: هری خواهش میکنم دیگه اینقدر غر نزن دیگه رانندگیم بهتر از این نمیشه:/
هری: مواظب باش الان سقوط میکنیم
رون: به درک حداقل می می رم از دست غر و این درسای سخت لعنتی راحت میشم.
هری : ببخشید رون اصلا اعصابم دست خودم نیست نمیدونم داره چه اتفاقی میوفته و ولدمورت میخواد چه کاری بکنه
رون با سرارنجش به پهلوی هری میزنه
رون: هری نگاه کن اون پروفسور مک گونگال نیس؟ این وقت شب تو ساعت خاموشی توی جنگل نقره ای چی کار میکنه
هری: رون سعی کن این ماشین قراضه را متوقفش کنی نمیخوام متوجهمون بشه
رون: هری دارم نگران میشم
هری: جان من کنترل خودتو از دست نده ماشینو کنترل کن
رون : اوففف تونستم وای دیدی چی کار کرد؟
هری: اره یه چیزی زیر زمین دفن کرد
رون : وای خدای من اون چی میتونه باشه
هری : نمیدونم اما باید بفهمیم........
رون: هری می شنوی داره یه صدایی میاد.
هری: اره شبیه یه آواز قبیلهای
رون: خدایا این چه کوفتیه...

😐😐
هری: رون برو پایین تر
رون : نمیشه میبینتمون وای خدای
جیغغغغع
هری دستشو میزاره رو دهان رون تا بیشتر از این جیغ نکشه
هری: چی شدههههههه رون ساکت باش الان میفهمه
متاسفانه صدای جیغ اونقدر بلند بود که پرفسور بشنوه و بعد از نگاه کردن به اطراف سریع ..
رون : یه عنکبوت تو ماشینه .
هری: وای پس پروفسور کجا رفت
غیب شد از دست تو
رون سرشو می ندازه پایین و میگه
ببخشید هری ولی خودم ته ماجرا را در میارم قول میدم☺️
هری خودشو جمع و جور کرد
ناگهان ماشین تکان شدیدی خود و با صدای مهیبی وسط جنگل فرود آمد.
رون: وای نههه بابام میکشتم:(
هری: روننننننننننننننن



داستان خوبی بود، ولی می‌تونست پایانش حتی با یه جمله جمع و جورتر و جالب‌تر بشه. همچنین، برای نوشتن دیالوگ باید از خط تیره استفاده کنی، مثلا:

رون گفت:
- سلام هری!


ولی در کل، لازم نیست توی این مرحله متوقف بشی.

تایید شد!



ویرایش شده توسط Saya در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۹ ۲۲:۳۹:۳۳
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ ۱۷:۴۷:۱۳

همیشه خدا با ماست






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.