هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۰:۳۶ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۰
#1
سلام. من اگه یه وقتی بخوام عضو محفل بشم باید چه شرایطی داشته باشم؟

حداقل دو سر مرگخوار به عنوان نمونه کار و کپی نتایج آزمون سمج.

معیار برای محفل اول سطح نوشتنه. تعداد پست‌هاتون اهمیتی ندارد اگه کیفیت بالا داشته باشن و اصول نگارشی توشون رعایت شده باشه. شخصیت پردازی خوب و توانایی پیش بردن سوژه هم دو معیار دیگه‌ست. امیدوارم خیلی زود تو آشپزخونه ببینمتون.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۸ ۱۹:۳۵:۲۸


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
#2
کتاب نهم، پرده چهارم، صحنه ی دوازده و سیزده وقتی که هری مرگ پدر و مادرش توی دره گودریک می بینه و جایی که هاگرید هری کوچک رو می بره.

مرگ خیلیا، از جمله لوپین و همسرش تانکس، فرد، دابی، دامبلدور، اسنیپ، سیریوس، هدویگ

سنت مانگو، جایی که پدر و مادر نویل رو می بینن.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۸ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۰
#3
نام: سیدنی
نام خانوادگی: پاکریج
گروه: هافلپاف
ویژگی های ظاهری: موی مشکی، چشم سبز، پوست تقریبا روشن
ویژگی های اخلاقی: دنبال کشف چیزها و جاهای عجیب و جدید، زود عصبانی نشدن، اجتماعی ولی سکوت برام لذت بخشه. یک جا بند نشدن. باهوش‌. در مواقع ضروری آرامش خودمو حفظ می کنم. خونسرد. پر انرژی از کتاب خوندن و موسیقی خوشم میاد.
چوبدستی: پر ققنوس و چوب سپیدار تقریبا انعطاف پذیر طول 2۶ سانتی متر
جارو: آذرخش(جاروی قدیمی برادر بزرگم بوده)
معرفی کوتاه: اهل بریتانیا فرزند دوم کایل پاکریج و لیزا میلر. برادرش لوکاس میلر نام دارد. اصیل زاده ولی دو نفر از اجدادم مشنگ بودند. زاده ی ۴ آوریل ۲۰۰۹



معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه لطفا بعدا حتما برگرد و تکمیلش کن.
تایید شد.




ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱۳ ۱۷:۵۵:۵۵
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱۳ ۱۷:۵۶:۲۷


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۰ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۰
#4
چی کار: لباس بچه می دوختن.

پیتر اول صبح تو هاگزهد با پرتره ی بانوی چاق لباس بچه می دوختن



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۰
#5
کلاه گروهبندی عزیز
پس بین هافلپاف و اسلیترین... خب...‌‌هافلپاف🙂😍😍😍😍
توی جادوی سیاه خوب نیستم و علاقه ای هم بهش ندارم. و اگه دقیق تر باشیم کاملا هم اصیل زاده نیستم.
فقط اولویت دوم رو احتمالا نگاه نکردین که مهم نیست 😁
ممنون


---

خوش‌حالم که به حرفام گوش کردی و این انتخابو کردی.

هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱۳ ۱۶:۴۲:۵۸


چرا دامبلدور؟
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
#6
چند وقت پیش یکی از دوستان نظر سنجی گذاشته بود که دامبلدور قوی تره یا ولدمورت. که نتایج نشون داد که اکثرا عقیده دارن جادوگر خوبمون آلبوس پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور (اسم رو حال کردین؟)قوی تره.
حالا چرا دامبلدور قوی تره؟

به خاطر هوشش؟
به خاطر شجاعتش؟
به خاطر وجدانش؟
به خاطر عقلش؟
به خاطر قدرتش؟
یا به خاطر روح و شخصیت بزرگش؟
یا همه ی اینا؟



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
#7
من عاشق کشف جاهای مخفی ام.
همیشه سعی می کنم روی مثبت چیزی رو ببینم و خود خواه نیستم و دوست دارم به کسایی که واقعا به کمک نیاز دارن کمک کنم.
اگه کسی بهم بدی بدی کنه و در حقم ظلم کنه می بخشمش ولی دیگه توی بعضی مسائل به هیچ وجه بهش اعتماد نمی کنم.
ریسک ‌‌‌‌‌پذیری بالایی دارم
ترجیح میدم بیشتر وقتم رو بیرون خونه باشم ولی نه با پدر مادرم چون میزان آزادی رو به حداقل می رسونه و اذیت میشم ولی اشتباه نکنید من عاشق خانواده ام هستم‌.
تنهایی رو دوست دارم ولی نه توی زمان طولانی.
بیشتر وقت روزم رو صرف خوندن کتاب می کنم ولی بیرون رفتن و تجربه کردن ماجراها به صورت واقعی رو خیلی بیشتر دوست دارم.
دوستام معمولا روم حساب می کنن ولی ازم حساب نمی برن.
همیشه برای هر اتفاقی آماده ام و سعی می کنم هرگز تحت هیچ شرایطی سرکوب نشم.
از دعوا نمی ترسم ولی تا حد ممکن دعوا نمی کنم مگر اینکه نیاز باشه ولی عقیده دارم هیچ چیز با جنگ حل نمیشه.




اولویت ها رو می خواین، اینم اولویت ها:

تنها اولویتم گریفیندوره که همیشه انتخاب اولم بوده و بس.
ولی شما از ما یه اولویت زاپاس (یا همون اولویت دوم) هم می خواید.
پس اولویت دومم ریونکلا 🙂


---

متاسفانه ظرفیت گروه گریفیندور پره و بعید میدونم به این زودیا خالی بشه. بنابراین بهت پیشنهاد میکنم این پست رو مطالعه کنی تا بیشتر با گروهای سایت آشنا بشی. گروهای جادوگران متفاوت با گروهای کتاب هستن و همه شون نقاط قوت خودشونو دارن. لطفا بین گروه هافلپاف و اسلیترین یکی رو انتخاب کن و تو مدتی که ظرفیت گریفیندور باز می‌شه اونجا فعالیت کن. اگه بعد از اینکه ظرفیت گریفیندور خالی شد هنوزم این گروهو میخواستی، میتونی بری به گریفیندور ولی مطمئنم چنین اتفاقی رخ نمیده و از اسلیترین یا هافلپاف خوشت خواهد اومد. این که تو این مدت گروه دیگه ای رو تجربه کنی خیلی بهتر از اینه که بدون گروه وارد ایفای نقش بشی.
منتظر جوابت هستم.
(لطفا برای جواب دادن پست جدید ارسال کن و اقدام به ویرایش این پست نکن)


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱۳ ۱۴:۰۹:۲۴


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰
#8
تصویر شماره ۶ کارگاه داستان نویسی

میرتل همه چیز را می دید.
تمام اتفاقاتی که در دستشویی طبقه سوم دختر ها رخ می داد را می دید. از جمله این یکی. دراکو مالفوی در دستشویی روی دو زانو نشسته بود و به طرز فجیعی گریه می کرد. میرتل با خود فکر کرد:« پس یکی پیدا شد که با او درد و دل کنم». و به سمت دراکو رفت و در کنار او در هوا معلق شد:« چرا داری گریه می کنی؟ تو هم مثل من مفهوم مرگ را درک کردی؟» دراکو دستش را به طرف او پرتاب کرد و با خشم و به آرامی گفت:« تنهام بزار». اما به محض اینکه دستش از میرتل رد شد، سرما را با تمام بدنش حس کرد و از کرده ی خود پشیمان شد و دیگر چیزی نگفت». میرتل دوباره و با لجبازی تمام گفت:« مگه چیز بدی گفتم؟! گفتم چرا گریه می کنی؟». دراکو جواب نداد. میرتل با خشم داد زد:« گفتم چرا داری گریه می کنی». دراکو خشمگین شد. به او پرخاش کرد وآنجا را ترک کرد. اشک هایش را با آستین هایش پاک کرد و به سمت خوابگاه به راه افتاد. در آن لحظه آرزو می کرد که ای کاش در همان لحظه می توانست مرگ را انتخاب کند و به خواب ابدی فرو رود و از تمام رویداد های آینده رها شود. امشب یا او می مرد یا دراکو.
چند لحظه با خود فکر کرد و تصمیمش را گرفت. او توانایی کشتن کسی را نداشت. نمی توانست فرار کند. زیرا هر جا می بود ارباب ولدمورت او را پیدا می کرد. او باید آنقدر صبر می کرد تا بقیه ی افراد هم برسند و او وانمود می کرد که در حال انجام کار است و اینقدر لفتش‌ می داد که بقیه، کار شخص مورد نظر را تمام کنند.
دیگر به خوابگاه رسیده بود. رمز ورود را گفت و وارد شد. روی مبل نشست و از شدت خستگی همان جا خوابش برد.



یکم زیادی کوتاه بود ولی خوب نوشته بودی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱۲ ۱۲:۱۰:۲۸


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰
#9
کجا؟
توی کمپ کار اجباری "بکن و بمیر"







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.