فقط به دامبلدور فکر میکنم
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
اگه برای یه قرار ملاقات با رولینگ دعوت می شدین چیکار میکردین؟
گریف : ازش به خاطر کتاب ارزشمندش تشکر میکردم
اسلی: با تهدید به آواداکداورا مجبورش میکردم جای هری و دراکو رو عوض کنه و همه خون لجنی ها رو آخر داستان بکشه
ریون:بهش یکی دوتا ایده میدادم برای کتاب های بعدیش
هافل: رولینگ کیه؟؟؟؟
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
سپر مدافع من قبلا یه تک شاخ بود ولی الان تغییر شکل داده و شکل یه ققنوس شده دلیلش رو هم میدونم به خاطر عشق بی حدی که نسبت به آلبوس دارم این اتفاق افتاد
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
سلام
من برای بازی در تیم هدنور در پست دروازه بان اعلام آمادگی میکنم
در صورتی که کاپیتان تیم هدنور شما رو تائید کنه ، عضو این تیم میشید ! اگر تونستی یه پیام شخصی براش بفرست
ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۲۹ ۱۴:۱۴:۱۱
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
هی هی هنوزم طرفدار مثل خودم پیدا نمیشه
من از وقتی با هری آشنا شدم هرشب با خوندنش خوابم می بره
هر شب یعنی میشه گفت که هر کتاب رو بیش از خیلی خیلی بار خوندم و هنوزم این عادت ترک نشده حتی وقتی که مجموعه هری تموم شد هنوزم کتابها رو هر شب از کتاب اول شروع میکنم به خوندن وقتی تموم شد کتاب هفت رو خوندم حس میکنم کتاب یک بازم برام تازگی داره و دوباره شروع میکنم به خوندنش
کف کردین نه؟ عین من تاحالا دیوونه کتاب دیده بودین؟؟
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
سلام خدمت همه دوستان گرامی
من الینا هستم یه نیمه خون آشام با توانایی های زیاد در پست دروازه بان آمادگی خودم را برای عضویت در هر تیمی اعلام میکنم
بدو بدو تا دیر نشده و تیمهای اروپایی منو نخریدن
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
شناسه : الینا
درس مورد علاقه : علوم مشنگها
پیشنهاد : فعلا که ندارم
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
واقعا منو ببخشید من نمیتونم با هیچ کدوم از شخصیت های گرفته نشده ارتباط برقرار کنم لطفا منو راهنمایی کنید نمیشه مثلا فک و فامیل یکی از شخصیت های کتاب باشم؟ به عنوان مثال خواهر همین سنگویینی که نارسیسا جون گفت؟ البته به عنوان مثال گفتم میشه یه کمکی بکنید؟؟ چنینن شخصیتی رو خودم میتونم پرورش بدم .
ببخشید که اینجا اینا رو نوشتم بعدش که جوابمو دادین پاک کنید شلوغ پلوغ نشه
با عرض تشکرات قبلی و قلبی
آنیتا جان با اجازه شما ایشون رو با همین شخصیت تایید کردم ولی به این شرط که فعالیت خوبی داشته باشن. موفق باشید
ویرایش شده توسط الینا در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۸ ۴:۰۱:۲۰
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۸ ۱۲:۱۲:۵۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۸ ۱۲:۱۷:۰۱
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
آنیتا جونم به خدا اگه رولینگ وقت میکرد خودش این شخصیت رو می آورد توی داستان با من در موردش زیاد حرف زده بود من قبلا هم با همین عضو ایفای نقش بودم کاملا میشناسمش
اگه جاداره تاییدش کن باهاش طوفان به پا میکنم
قول خون آشامی میدم
الينا جان، واقعا شرمنده. برو توي ليست شخصيت ها، شايد خون اشامي باشه. واقعا نميشه.
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۷ ۲۰:۱۸:۰۴
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند
نام : الینا
درجه اصالت:( نیمه خون آشام ) پدر جادوگر مادر خون آشام
گروه: گریفیندور
سن : به نسبت سن خون آشامها هنوز در کودکی به سر میبرم
رنگ چشم : آبی به همراه سایه ای قرمز رنگ ( البته نه مثل مال تام ) و فقط در هنگام عصبانت شدید
رنگ مو: مشکی و بسیار بلند
چوب دستی: چوب زالزالک . هسته داخلی : موی مادرم
محل زندگی: جنگل ممنوع
سپر مدافع : گرگ
ویژگی خاص : توانایی پرواز بدون دسته جارو البته گاهی وقتها هم ازش استفاده میکنم توانایی دید فوق العاده در شب و روز توانایی راه رفتن بسیار آهسته وقتی رو برگهای خشک راه می روم صدا از سوسک شنیده می شود از من نه
معرفی کوتاه : من یه جادوگر دورگه ام و در واقع در هاگوارتز همدوره تام ریدل بودم و از نظر درسی یک رقیب سرسخت برایش محسوب میشدم تام بعد از مدتی به راز خانواده ام پی برد و در یک کریسمس شکارچیان خون آَشام رو به دنبال من و خانواده ام فرستاد پدر و مادرم کشته شدند و فقط من زنده ماندم از آن موقع در جنگل ممنوع زندگی میکنم و نقشه انتقام را در سر می پرورانم.
يه شخصيت از ليست شخصيت هاي گرفته نشده بردار... تاييد نشد دوست من
ویرایش شده توسط الینا در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۴ ۳:۵۱:۰۳
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۵ ۱۶:۰۲:۲۴
بادها چون به خروش آيند ابرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند يادها شادي فردايند