هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (.پانسی.پارکینسون)



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۳۴ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۰
#1
نام: پانسی پارکینسون

گروه: اسلیترین

ملیت: بریتانیایی

رتبه خون: اصیل زاده

جنسیت: مونث، ساحره

جبهه: سیاه (مرگخوار)

پاترونوس: ببر

حیوان خانگی: خرگوشی سفید به نام "اِما"

توانایی های ویژه: یک توانایی خاص او که همه را متعجب ساخته، این است که او می تواند دروغ را تشخیص دهد(اگر کسی دروغ بگوید، با کمک انرژی های ارسال شده از ذهن او، متوجه می شود که دروغ می گوید یا خیر)

چوبدستی: چوب گردو، ۳۰ سانت، مغزی موی پریزاد و پوسته ی تخم اژدها

جارو: نیمبوس ۲۰۰۱

مشخصات ظاهری: داری مو های متوسط که تا روی شانه های او ادامه دارد و همیشه فرق وسط است، پوستی سفید و چشم هایی سیاه

مشخصات اخلاقی: باهوش و بسیار زیرک، رفتاری تند با همه به غیر از دوستانش دارد، بسیار جدی ست، معمولا دختری ساکت و آرام است،اما اگر به او یا دوستانش توهین شود، نمی تواند ساکت بنشیند، معمولا خیلی توی ذوق بقیه می زند

علایق: جادوی سیاه، ضد حال زدن به بقیه
رنگ های تیره را ترجیح می دهد

----
در لندن، در خانواده ای ثروتمند متولد شد و در یازده سالگی به هاگوارتز رفت و در اسلیترین افتاد.
بعد از آن عضو انجمن اصیل زادگان شد.
در سال هشتم، به نفع ولدمورت، گفت که هری را به لرد تحویل دهند و این باعث شد بسیاری از جادو آموزان روی او چوبدستی بکشند و کل گروه اسلیترین به سیاه چال فرستاده شود.
که بعد پانسی و بقیه اسلیترینی ها در نبرد هاگوارتز به دست دریکو،بلیز و گویل از سیاه چال نجات پیدا کردند.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۶ ۹:۳۱:۰۳

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#2
چیکار؟
می رقصیدن!


تام جاگسن ملقب به سکوئی مزدور در زمان تاسیس هاگوارتز تو شیون آوارگان با سالازار اسلیترین می رقصیدن!


اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#3
سلام کلاه پیر💚.
من یه دختر قدرت طلبم و همیشه دلم می خواد اول باشم.
بهترین باشم.
من خودم رو برتر میدونم و معتقدم که آینده ی درخشانی خواهم داشت.
من علاقه ی زیادی به اسلیترین دارم.
ترسو نیستم ولی شجاع هم نیستم.
باهوشم‌.
کتاب خوندن رو دوست دارم.
بازم تکرار میکنم من علاقه ی زیادی به اسلیترین دارم و شخصیت انتخابیم هم پانسی پارکینسون هم پس خواهش میکنم من روی توی اسلیترین بزار‌.

اولویت
۱-اسلیترین، با احترام به بقیه ی گروه ها


سلام فرزندم. ممنونم از توضیحات کاملی که دادی. با توجه به اینکه ظرفیت گروه اسلیترین رو به پایانه می‌خواستم دوباره ازت بخوام که اولویت‌هات رو بهم بگی، اما مشخصه که انتخابت رو کردی. پس برو به...
اسلیترین!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۵ ۲۰:۰۱:۳۵

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#4
تصویر شماره ۵

گروهبندی...
هر کسی می داند که این مراسم استرس های خاص خودش را دارد؛ اما نه برای کسی که از خودش و ذاتش مطمئن است.
من از خود مطمئن بودم، مطمئن بودم که یک اصیل زاده ام، یک اصیل زاده دارای خون خالص جادویی، من یک پارکینسون هستم، مطمئنا در اسلیترین خواهم بود، من آینده ای روشن خواهم داشت.
با این تفکرات در قایقی کوچک که قرار بود از روی آب های سرد رد شود نشستم و به قلعه ی باشکوه رو به رویم خیره شدم.
شکوهش غیر قابل انکار بود.
که ناگهان صدایی مرا از جا پراند.
- سلام من دریکو مالفوی هستم، اصیل زاده ای دیگه از خانواده بلک و مالفوی.
- من پانسی هستم. پانسی پارکینسون، اصیل زاده ای دیگه از خانواده ی پارکینسون.
و پوز خندی روی لبان هر دوی ما نشست.
ما میدانستیم به کجا تعلق داریم.
قایق به آنطرف رود رسید، نگهبان که هاگرید نام داشت جلو آمد و ما را به سمت قلعه هدایت کرد.
وارد قلعه که شدیم، قبل از ورود به سرسرا،پروفسور مک‌گوناگل،گروه های چهار گانه را معرفی کرد.
وقتی اسم اسلیترین را اورد ناخودآگاه پوزخندی روی لبانم نشست، فکر کنم دریکو هم همینطور بود.
وارد سرسرا شدیم، سقف سرسرا هم مانند قلعه شکوهی غیر قابل انکار داشت، زیبا بود، دارای جادویی قوی.
گروهبندی هیجان انگیزی بود با وجود هری پاتر، اما من برخلاف دریکو اهمیتی به او و دوستانش نمی دادم. به نظرم واقعا لایق اهمیت نبودند.
و این عادلانه نبود که هری پاتر بخواهد به خاطر پدر و مادرش نه خودش، مشهور باشد.
اما من کاری می کنم که تاریخ مرا به عنوان خودم بشناسد فقط خودم.
با صدای پروفسور از افکاراتم بیرون کشیده شدم.
-پانسی پارکینسون.
جادو آموزان طوری به من نگاه می‌کردند که انگار درباره ی من مطمئن بودند.
کلاه به محض تماس با سرم فریاد زد:
-اسلیترین!
و من آینده ی خود را روشن می دیدم.



----------------------------------------------------
سلام به سایت فوق‌‌العاده جادوگران.
امیدوارم مورد قبول باشه.


سلام، خوش اومدید به سایت جادوگران!
داستان قشنگی بود. اگر احیانا قبلا توی سایت بودید و شناسه‌ای داشتید لطفا بهم بگید که دیگه لازم نباشه مرحله‌ی گروهبندی رو انجام بدید.


تایید شد!
مرحله‌ی بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۵ ۱۷:۴۱:۲۴

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.