یک محفلی مجهول النام روزی که نوبت پیاز خورد کردنش بود رفت تو خونشون طبقه سوم راهروی سوم اتاق سوم و کمد سوم رو باز کرد و کنسولش رو برداشت و بعد با ولدیمیر پوتین نشستن فورتینایت و باباجی بازی کردن
به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید: الف)اصالتتون ب)خوشبینی تون ج)هوش و ذکاوتتون ✔ د)مهربانیتون
۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید: الف)سنگ زندگانی ب)شنل نامرئی ج)ابرچوبدستی د)دانش پس از مرگ✔
۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید: الف)کلید طلایی ب)بطری زیبا و خالی ج)کتاب نقره ای✔ د)شمیشر جواهر نشان
۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید: الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی ب)پاسخ به معمای غول برای عبور ج)داوطلب شدن برای مبارزه✔ د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست
۵.از جادو برای چه استفاده میکنید: الف)به دست آوردن قدرت ب)در راه پیشرفت ج)راحتی و آسایش د)محبت و کمک به دیگران✔
۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید: الف)جهالت ب)خواری✔ ج)گرسنگی د)تنهایی
۷.از چهار جام کدام را مینوشید: الف)جام پر از مایع خونی رنگ ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ✔ د)جام پر از مایع طلایی رنگ
۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید: الف)غول ب)سانتور ج)دیوانه ساز✔ د)انسان
ریموس لوپین طلسمی کشف کرده که به وسیله اون، با لمس هر شخصی می تونه شبیه اون بشه. تصمیم میگیره از این طلسم برای نفوذ به ارتش سیاه استفاده بکنه. درحال حاضر ریموس به شکل فنریر در اومده و سعی داره کلمه رمز رو برای ورود به جلسه مهم مرگخوار ها پیدا کنه و سعی داره این رمز رو از زیر زبون اسنیپ بیرون بکشه
ریموس کاملا گیج شده بود و این حسش داشت تبدیل به ترس می شد. او از اینکه بمیرد ترسی نداشت، می ترسید نتواند به موقع از نقشه آن ها باخبر شود. چندی پیش از زبان چند مرگخوار چیز هایی درباره نقشه ای بزرگ شنیده بود که آن ها خودشان را برای ان آماده کرده بودند. ریموس با نا امیدی در حال پرسه زدن در راهرو های زندان بود تا بتواند اسنیپ را پیدا کند. زمان به ضرر ریموس درحال سپری شدن بود و هر لحظه که می گذشت او به شکست نزدیک می شد. ریموس هم برای اینکه توجه دیگران را جلب نکند سعی می کرد به دیگران نزدیک نشود. در همین حین ریموس از گوشه چشمم فردی را دید که در انتهای راه رو به سمت چپ پیچید. ریموس قدم هایش را تند تر کرد تا هرچه سریع تر به آن شخص برسد. خوشبختانه وقتی به پشت فردی که دنبالش بود رسید لبخند رضایت امیزی زد. ریموس هیچ وقت فکر نمی کرد با دیدن موهای اسنیپ آن هم از پشت اینقدر خوشحال شود. ریموس گلویش را صاف کرد و بعد گفت: - هی چطوری اسنیپ؟
فردی که روبه رویش بود به سمت ریموس چرخید - ای بابا فنریر، دیگه درسته از مغزت استفاده نمیکنی ولی منو که دیگه نباید با اسنیپ اشتباه بگیری
ریموس با دیدن سیریوس بلک در مقابل خودش بیش از پیش خوشحال شد لبخندی به پهنای صورتش زد ولی ناگهان فکری ذهنش را آشفته کرد، در نقش فنریر بودن باعث شده بود واقعا کند ذهن شود. سوالی که ذهن ریموس را آشفته کرده بود این بود که در این لحظه و این زمان حساس، کسی مانند سیریوس بلک در این زندان چه می کند و اگر او نفوذی بود چرا در تمام این مدت با کسی در میان نگذاشته بود؟
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.