این خاطره مربوط میشه به ترم اول کلاس های هاگوارتز...
رکسان همراه با لوسی در سرسرای بزرگ درحال خوردن شام شان بودند
پروفسور مک گوناگال برخواست
_سلام به همگی جادو آموزان
مطلبی هست که باید به اطلاع تون برسونم!
ما در هاگوارتز یک بازی خاص داریم که فکر میکنم بعضی هاتون در دنیای ماگل ها انجام داده باشید!
اسم بازی مافیا هست قوانین ش رو برای کسانی که ثبت نام کنند قبل بازی توضیح میدیم...
محدودیت سنی نداره،با هم گروهی تون بازی میکنید یعنی این که برای مثال هافلپافی ها با چندین هافلپافی دیگه بازی میکنند.تا فردا شب وقت دارید برای ثبت نام.!
رکسان که تا به حال بازی نکرده بوده هیجان داشت و میخواست هر طور که شده ثبت نام کند!
رکسان تا خود صبح چشم برهم نگذاشت از فکر بازی خواب بر چشمانش نمی نشست!
صبح شده بود رکسان که ردایش را پوشیده بود به سرسرا رفت و درحال خوردن صبحانه بود که چشمش به چهار ظرف افتاد
_سلام عزیزانم! صبحتون بخیر؛همون بازی ای که درموردش باهاتون صحبت کرده بودم.برای ثبت نام در اون کافیه اسم هاتونو رو روی یک کاغذ بنویسید و در اون ها بندازید در ضمن روی هرکدوم علامت گروه ها هست توی ظرف گروه خودتون بندازید! اگر غیر این باشه مجبور میشم محرومتون کنم
رکسان و لوسی بعد از صرف صبحانه شان با عجله نام هایشان را وارد ظرف گریفیندور کردند
و به اولین کلاس درسی شان که پیشگویی بود رفتند!
یک روز گذشت...
_رکسی، رکسی اینجا رو باش اسم ما هم هست

_وایسا ببینم وای آره درسته شماره پنج نوشته رکسان ویزلی هفت هم که تو لوسی ویزلی
پس از چند ثانیه رکسان جیغ جیغ کنان گفت:لوسی امشبه لوسی!!
لوسی که حرفی نمیزد و میخندید
شب که رسید رکسان و لوسی با هم به سالن عمومی رفتند و یک نفر که اسمش ارکوارت بود به آنها آموزش داد به نظر بازی جذابی بود!
لوسی و رکسان کنار هم نشسته بودند!
لوسی بالشتی قرمز را بغل کرده بود!
_من داوطلبم سر صحبت باشم!
رکسان مثل ادم های کاربلد حرف میزد
ان روز تمام شد و روز جدید امد!
_دیشب ناراحت کننده بود!
حمله شد دیشب به...رکسان جان!
رکسان به قدری عصبانی بود که فقط دوست میداشت روی مافیاهایی که به او حمله کرده اند یک آوراکدابرا اجرا کند!
رکسان خارج شد از بازی بله خارج شده بود!
اما تا اخر بازی پیش گاد نشست و با تاسف به همه نگاه میکرد...!
به لوسی ای که هوشش در این جهان نبود و در خواب به سر میبرد میشد گفت!
بله دوستان من این داستان اولین بازی رکسان شجاع ترین دختری بود که دیدم در هاگوارتز بود!