هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰
#1
قطعا هری و هرمیون
هری چون شجاع بود
هرمیون چون باهوش بود و مهربون


Setareh (Hermione)


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰
#2
.به سوالات زیر پاسخ دهید:
۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون✔︎

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی✔︎
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای✔︎
د)شمیشر جواهر نشا

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور✔︎
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست(کم ظرفیت)

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرف
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران✔︎

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری
ج)گرسنگی
د)تنهایی✔︎

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف✔︎
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه سا✔︎
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری✔︎
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان✔︎


Setareh (Hermione)


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰
#3
قطعا اینکه بگیم هری پاتر تموم میشه خیلی مسخرس با وجود گذشت ۲۰ سال هنوزم سرتاسر دنیا میلیون ها پاتر هد وجود داره تو اماری که وجود داره شاید۱۰ در صد انسان ها باشن که اصلا هری پاتر رو نشناسن من به شخصه تموم دنیام شده هری پاتر هنوز نتونستم کتاب هارو تهییه کنم ولی حتما زودتر تهییه میکنم چون تازه پاتر هد شدم و اینجوری دیگه مطمئنم هیچوقت هری پاتر از یاد ها نمیره🥺👌🏻


Setareh (Hermione)


پاسخ به: اگه یه روز براتون یک نامه از یک مدرسه جادوگری بیاد چی کار می کنید ؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰
#4
اول چندتا نیشگون از خودم میگیرم که خواب نباشم بعد اگر خواب نبودم فک کنم از خوشحالی بیهوش شم بعد اینکه بهوش اومدم با سرعت هرچه تمام وسایلم رو جمع میکنم که برم😆😂


Setareh (Hermione)


پاسخ به: آرایشگاه عمو آگریپا
پیام زده شده در: ۱۸:۲۷ شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰
#5
نقل قول:

کتی بل نوشته:
- این همه بدبختی محاله، محاله، محاله!

مرگخواران، شیون کننان این بیت را میخواندند و گریه شان بیشتر میشد.

- ارباب! نموندین عروسی کردنمو ببینین.
- ارباب! تابلوم تازه داشت تموم میشد! همشم در وصف شما بود!

کنار مراسم عزای لرد سیاه، مراسم عزای دیگری بود، که تابوتی دقیقا شبیه تابوت لرد سیاه داشت.
سر بلاتریکس، لحظه ای بالا آمد و پایین رفت. پس از چند ثانیه با بالا آمد و با دقت به تابوت مراسم بغلی خیره شد.

- پیست! کسی اونجاست؟ مارا از این مکان تاریک بیرون بیاورید!

بلاتریکس، گوشش را به تابوت چسباند.
- ارباب! اصلا نگران نشین. قول میدم نقشم اینبار بگیره.



خیلی جالب و کمدی بود من خوشم اومد فعلا حرفه ای نیستم بخوام ایرادی بگیرم و فک نکنم مشکلی داشته باشه😊✨


Setareh (Hermione)


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰
#6
نام شخصیت امیلی دیکنسون


ویژگی ظاهری:یک دختر با قدی متوسط پوستی سفید رنگ چشم طوسی رنگ موی طلایی و موهای بلند


ویژگی اخلاقی:شجاع، مهربون،کمی عجول،دارای ارتباط اجتماعی بالا

همسر:نداره


سن:۱۴

چوبدستی:درخت سیب و ۲۰ سانتی و موی تک شاخ


جارو:نیمبوس ۲۰۰۰


گروه خونی:اصیل زاده


مادر:اما ریوند


پدر:جک دیکنسون


بخشی از زندگی:امیلی یک دختر خاص و ماجرا جوعه که وقتی نامه هاگوارتز رو دید تقریبا میشه گفت کل خونه انگار زلزله اومده حالا بگذریم امیلی خیلی قدرت هاش رو دوست داره اون میتونه نامرئی شه و خیلی کارای دیگه که دوستاش نمیتونن پدرمادرش اول نمی‌خواستن بزارن به هاگوارتز بره ولی وقتی اصرار های امیلی رو دیدن کاری جز راهی کردنش به هاگوارتز نتونستن انجام بدن (زندگی امیلی داستان های نهفته ای داره که بعدا متوجه میشه)


{پ.ن:هرکاری میکنم نمیتونم گزینه هارو از هم فاصله بدم ببخشید}


مشکلی نیست. من هم وقتی می‌خوام پستت رو ویرایش کنم به مشکل می‌خورم و نمی‌دونم دلیلش چیه.

به هر حال... تایید شد!


علتش اینه که موقع ارسال پست گزینه‌های "انتخاب‌ها" رو دستکاری می‌کنی. بذار تیک "فعال کردن شکستن خود به خود خط‌ها" بمونه. لزومیم نداره "استفاده از تگ‌های HTML" رو تیکشو بزنی. ببین الان درست شد.


ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۷ ۱۲:۴۸:۲۷
ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۷ ۱۲:۵۰:۰۰
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۷ ۲۰:۴۵:۳۱
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۹ ۱۳:۵۹:۱۸

Setareh (Hermione)


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۰
#7
سلام کلاه عزیز من سه ماه پاتر هد شدم و واقعا کل دنیام شده هری پاتر هنوز نتونستم کتاب هارو تهییه کنم و بخونم ولی همه فیلم هاش رو دیدم من به قول دوستام خیلی شخصیت ارومی دارم کمی شجاع هستم و خیلی دوست دارم در مواقع خطرناک حضور داشته باشم و بتونم توانایی های خودم رو بسنجم من خیلی درس خون هستم صبورو به گروه گریفیندور علاقه دارم و میخوام به گروه گریفیندور برم گریفیندور! مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۶ ۲۱:۲۰:۱۸
ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۶ ۲۱:۲۱:۳۳
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۷ ۱۱:۰۶:۲۴
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۷ ۱۱:۰۷:۰۱

Setareh (Hermione)


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۵۴ سه شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰
#8
نام شخصیت هری پاتر

ویژگی ظاهری:یک پسر عینکی لاغر با پوست سفید چشمای طوسی با یک زخم طرح صاعقه روی پیشونی موهای موتاه قهوه ای مایل به طلایی

ویژگی اخلاقی:شجاع، مهربون،کمی عجول

همسر:جینی ویزلی

چوبدستی:درخت خاص و ۲۷ سانتی و موی تک شاخ

جارو:نیمبوس ۲۰۰۰

گروه خونی:اصیل زاده

مادر:لیلی اوانز

پدر:جیمز پاتر

بخشی از زندگی اش:جیمز و لیری پدر مادر هری بودند که توسط ولدمورت کشته شدند البته لیلی بخاطر هری نرد چون برای نجات هری خودش رو فدا کرد وقتی ولدرمورت میخواست به هری حمله کنه و بکشه این اتفاق نیوفتاد و در عوض یک زخم صاعقه شکل روی پیشونی هری ایجاد شد.ولدمورت وقتی دید وقت نداره هری رو همونجا رها کرد و رفت و هری توسط خاله و شوهر خاله زورگو اش بزرگ شد درسته روز های سختی داشت ولی با ورود به هاگوارتز و دوستی با رون و هرماینی روز های سخت رو فراموش کرد و در کنار دوستانش اتفاقات خوب و بدی رو رقم زدن

شخصیت هری پاتر قبلا گرفته شده. لطفا به لیست شخصیت های گرفته نشده مراجعه کن و یکی از شخصیت هایی که گرفته نشده رو انتخاب و تو همین تاپیک معرفی کن.


ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۵ ۱۱:۰۱:۰۱
ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۵ ۱۱:۰۲:۰۰
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۶ ۱۳:۰۵:۰۱

Setareh (Hermione)


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰
#9
http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... snape-confront%5B1%5D.jpg
تصویر شماره ۷
اول این داستان در هاگوارتز داخل اتاق استاد اسنیپ رخ میده
_هریییییییییی چوبدستی من کجاست
+م..من نمیدونم استاد
_منو نپیچون بچه خودم دیروز دیدم که داشتی تو کتاب راجب چوبدستی من میخوندی
+استاد اخه من داشتم راجب چوبدستی ها تحقیق میکردم
_هه الان معلوم میشه
اسنیپ یه تیکه از خاطرات هری رو با چوبدستی زاپاس خودش برداشت و گزاشت رو صفحه خاطرات
فلش بک*
هری راجب چوبدستی ها مطالعه میکرد بعدش با رون و هرماینی رفتن به تالار اصلی و باهم راجب امتحان میان ترم صحبت میکردن
هرماینی:وای دارم دیوونه میشم هنوز دوبار دیگه باید کتاب رو بخونم
رون:دختر تو حالت خوبه؟داری کتاب رو قورت میدی بسه
هری خندید:بگولش کن رون چیکارش داری بچه درس خونه
هرماینی:هه هه باز شما دوتا منو دست میندازید
هری و رون دستشون رو به حالت تسلیم بالابردن و گفتن:
×ببخشید بخشید
و بعد دوباره رفتن به کتابخونه و شروع به خوندن درس کردن
پایان فلش بک*
اسنیپ برگشت و بدون توجه به هری گفت:
_ میتونی بری
هری که دید استاد ضایع شده خنده ریزی کرد گفت:
+ استاد میخوایید دزد رو پیدا کنم
اسنیپ که بهش برخورده بود گفت:
_لازم نکرده😑
هری گفت:روز خوش استاد
از اتاق اسنیپ خارج شد و به سمت رون و هرماینی رفت
گفتن چیشد هری؟
با خنده قضیه رو تعریف کرد بعد از خندشون گفت
_بچه ها باید چوبدستی اسنیپ رو پیدا کنیم
همگی موافقت کردن
رفتن به جلوی در اتاق اسنیپ هری با استفاده از قدرت بازیابی خاطرات تونست کسی که اخرین بار وارد اتاق شده رو ببینه اون کسی نبود جز جیم ریل کسی که همیشه دردسر درست میکرد و دوباره نزدیک بود اخراج شه ولی دامبلدور پادرمیانی میکرد و نمیزاشت اخراج شه ولی این بشر باز داره خراب کاری میکنه

رون: اوه خدای من این پسر ادم بشو نیست
هرماینی: باید بریم سر وقتش
همگی رفتن سروقت جیم. اون توی تالار اصلی بود و داشت با یکی از دختر ها صحبت میکرد و به قول معروف مخ رو میزد.هرماینی دختر رو دور کرد و هر سه تایی رو به روی جیم ایستادن

هری:جیم چوبدستی رو بده

جیم اول انکار میکرد و میگفت: من برنداشتم من با چوبدستی استاد اسنیپ چیکار دارم؟!
ولی وقتی هری مدرک هارو نشون داد و

گفت: اگر خودت ندی مجبورم به استاد اسنیپ بگم و خودت میدونی که چیکارت میکنه
جیم که ترسیده بود سریع چوبدستی رو از آستینش در آورد و داد بهشون هری چوبدستی رو گرفت و برد به استاد اسنیپ داد اسنیپ اول خیلی سوال میکرد که دست کی بود ولی
هری : از رو زمین پیداش کردم
و همین طور شد که اسنیپ مثلا باور کرد و چوبدستی رو گرفت و رفت.......
--------
این دفعه خیلی بهتر شد. آفرین.
چون سریع یاد میگیری بقیه مشکلاتت هم توی ایفا حل میشه و من دیگه اینجا متوقفت نمیکنم.

تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۴ ۲۲:۵۲:۵۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۶ ۱۲:۵۲:۵۴

Setareh (Hermione)


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ یکشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۰
#10
http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... snape-confront%5B1%5D.jpg
تصویر شماره ۷
_هریییییییییی چوبدستی من کجاست
+م..من نمیدونم استاد
_منو نپیچون بچه خودم دیروز دیدم که داشتی تو متاب راجب چوبدستی من میخوندی
+استاد اخه من داشتم راجب چوبدستی ها تحقیق میکردم
_هه الان معلوم میشه
و اینطور شد که اسنیپ یه تیکه از خاطرات هری رو با چوبدستی زاپاس خودش برداشت و گزاشت رو صفحه خاطرات
فلش بک*
هری داشت راجب چوبدستی ها مطالعه میکرد بعدش با رون و هرماینی رفتن به تالا اصلی و مشغول گفت و گو شدن و بعد دوباره رفتن به کتابخونه و شروع به خوندن درس کردن
پایان فلش بک*
اسنیپ برگشت و بدون توجه به هری گفت: میتونی بری هری که دید استاد ضایع شده خنده ریزی کرد گفت: استاد میخوایید دزد رو پیدا کنم اسنیپ که بهش برخورده بود گفت:لازم نکرده😑 هری گفت:روز خوش استاد
سریع به سمت رون و هرماینی رفت گفتن چیشد هری؟با خنده قضیه رو تعریف کرد بعد از خندشون گفت بچه ها باید چوبدستی اسنیپ رو پیدا کنیم همگی موافقت کردن
رفتن به جلوی در اتاق اسنیپ هری با استفاده از قدرت بازیابی خاطرات تونست کسی که اخرین بار وارد اتاق شده رو ببینه اون کسی نبود جز جیم ریل
رون کفت اوه خدای من این پسر ادم بشو نیست هرماینی گفت باید بریم سر وقتش همگی رفتن بالاسر جیم هری گفت:جیم چوبدستی رو بده جیم اول انکار میکرد ولی وقتی هری مدرک هارو نشون داد و گفت اگر خودت ندی مجبورم به اسنیپ بگم و خودت میدونی که چیکارت میکنه جیم که ترسیده بود سریع چوبدستی رو در اورد و داد بهشون هری چوبدستی رو گرفت و برد به استاد اسنیپ داد اسنیپ اول خیلی سوال میمرد که دست کی بود ولی هری میگفت از رو زمین پیداش کردم و همین طور شد که اسنیپ مثلا باور کرد و چوبدستی رو گفت و رفت.......

اول از همه قبل از ارسال حتما پستت رو بخون تا مشکلات املایی و تایپی نداشته باشی.
لحن داستانت خیلی گزارش ماننده، بهتره که یکم بیشتر به توصیف اطراف و آدما اهمیت بدی.
دیالوگ هارو هم حتما از توضیف هات جدا کن.
نمایشنامه های دیگه رو بخون و بازم تلاش کن.
موفق میشی.

فعلا
تایید نشد!


ویرایش شده توسط setareh8686 در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۴ ۱۸:۵۴:۳۷
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۴ ۲۱:۲۰:۰۱

Setareh (Hermione)






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.