http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... snape-confront%5B1%5D.jpgتصویر شماره ۷
اول این داستان در هاگوارتز داخل اتاق استاد اسنیپ رخ میده
_هریییییییییی چوبدستی من کجاست
+م..من نمیدونم استاد
_منو نپیچون بچه خودم دیروز دیدم که داشتی تو کتاب راجب چوبدستی من میخوندی
+استاد اخه من داشتم راجب چوبدستی ها تحقیق میکردم
_هه الان معلوم میشه
اسنیپ یه تیکه از خاطرات هری رو با چوبدستی زاپاس خودش برداشت و گزاشت رو صفحه خاطرات
فلش بک*
هری راجب چوبدستی ها مطالعه میکرد بعدش با رون و هرماینی رفتن به تالار اصلی و باهم راجب امتحان میان ترم صحبت میکردن
هرماینی:وای دارم دیوونه میشم هنوز دوبار دیگه باید کتاب رو بخونم
رون:دختر تو حالت خوبه؟داری کتاب رو قورت میدی بسه
هری خندید:بگولش کن رون چیکارش داری بچه درس خونه
هرماینی:هه هه باز شما دوتا منو دست میندازید
هری و رون دستشون رو به حالت تسلیم بالابردن و گفتن:
×ببخشید بخشید
و بعد دوباره رفتن به کتابخونه و شروع به خوندن درس کردن
پایان فلش بک*
اسنیپ برگشت و بدون توجه به هری گفت:
_ میتونی بری
هری که دید استاد ضایع شده خنده ریزی کرد گفت:
+ استاد میخوایید دزد رو پیدا کنم
اسنیپ که بهش برخورده بود گفت:
_لازم نکرده😑
هری گفت:روز خوش استاد
از اتاق اسنیپ خارج شد و به سمت رون و هرماینی رفت
گفتن چیشد هری؟
با خنده قضیه رو تعریف کرد بعد از خندشون گفت
_بچه ها باید چوبدستی اسنیپ رو پیدا کنیم
همگی موافقت کردن
رفتن به جلوی در اتاق اسنیپ هری با استفاده از قدرت بازیابی خاطرات تونست کسی که اخرین بار وارد اتاق شده رو ببینه اون کسی نبود جز جیم ریل کسی که همیشه دردسر درست میکرد و دوباره نزدیک بود اخراج شه ولی دامبلدور پادرمیانی میکرد و نمیزاشت اخراج شه ولی این بشر باز داره خراب کاری میکنه
رون: اوه خدای من این پسر ادم بشو نیست
هرماینی: باید بریم سر وقتش
همگی رفتن سروقت جیم. اون توی تالار اصلی بود و داشت با یکی از دختر ها صحبت میکرد و به قول معروف مخ رو میزد.هرماینی دختر رو دور کرد و هر سه تایی رو به روی جیم ایستادن
هری:جیم چوبدستی رو بده
جیم اول انکار میکرد و میگفت: من برنداشتم من با چوبدستی استاد اسنیپ چیکار دارم؟!
ولی وقتی هری مدرک هارو نشون داد و
گفت: اگر خودت ندی مجبورم به استاد اسنیپ بگم و خودت میدونی که چیکارت میکنه
جیم که ترسیده بود سریع چوبدستی رو از آستینش در آورد و داد بهشون هری چوبدستی رو گرفت و برد به استاد اسنیپ داد اسنیپ اول خیلی سوال میکرد که دست کی بود ولی
هری : از رو زمین پیداش کردم
و همین طور شد که اسنیپ مثلا باور کرد و چوبدستی رو گرفت و رفت.......
--------
این دفعه خیلی بهتر شد. آفرین.
چون سریع یاد میگیری بقیه مشکلاتت هم توی ایفا حل میشه و من دیگه اینجا متوقفت نمیکنم.
تایید شد.
مرحله بعد:
گروهبندی