هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۵۹ شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰
#1
نام : مایکل کرنر
گروه : ریونکلاو
نژاد : دورگه
سن : 26 سال
چوبدستی : چوب درخت سرخدار، پرققنوس، بیست و هشت سانتیمتر، انعطاف پذیری سخت و مناسب برای دفاع در برابر جادوی سیاه و یا اجرای آن
جارو : نیمبوس 2001
پاترونوس : سنجاب
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: پوست روشن، مو های تیره و بلند، به شدت بسیار مهربان و خوش برخورد اما جدی در انجام کار ها، کینه ای نیست اما از حق خودش نمی گذره، به همه کمک میکنه و علاقه به کار گروهی داره.
زندگی خلاصه :
مایکل کرنر، از پدر معمولی و مادری جادوگر در بریتانیا متولد شده است و در سن 11 سالگی به هاگوارتز رفته و تحصلاتش را به پایان رسانده است.
مایکل در تمام دوره تحصیلی خود در رابطه با جادوی سیاه تحقیق کرده و بر آن مسلط شده بود اما هیچوقت از آن استفاده نمی کند، همچنین در دفاع در برار جادوی سیاه تبحر خاصی دارد.
مایکل نفرت خاصی نسبت به ولدمورت و گروه اسلیترین و سالازار اسلیترین دارد و همیشه احترام خاصی برای محفل ققنوس و اعضای آن قائل بود.
از ویژگی های مایکل احساس مسئولیت اوست، تمام مسئولیت ها و کار هایی که به او محول می شود را در کمترین زمان با بهترین نتیجه به اتمام می رساند. شاگرد درس خوانی نبود اما به هرچیزی که علاقه داشت می رسید و برایش تلاش میکرد.
مایکل کارگروهی را بیشتر می پسندد و همیشه برای انجام کارها کوتاه ترین راه را انتخاب می کند. مایکل علاقه زیادی به کوویدیچ داشته و همیشه بعنوان جستجوگر در این تیم برای گروه ریونکلاو بازی کرده.
مایکل فردی تنبل اما باهوش است و هیچوقت از حق خود و اطرافیانش نمی گذرد. او یک شنونده قوی و یک دوست و همدم فوق العاده است.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۲۰ ۱۳:۳۷:۲۴

AVADA KEDAVRA - IMPERIO - SECTUMSEMPRA - CRUCIO
EXPELLIARMUS - STUPEFY - EXPECTO PATRONUM
ONLY RAVENCLAW


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰
#2
امممم سلام کلاه خان
پسری هستم باسیاست قوی، زبل و باهوش، تنها چیز هایی رو که دوست دارم دنبالشون میرم، کینه ای نیستم ولی نمیذارم کسی حقمو بخوره
همیشه آسون ترین راه رو برای حل مشکل استفاده میکنم.
از کار گروهی خوشم میاد و از بزرگ تر هام مشورت میگیرم
از زورگویی بدم میاد و شده تا پای جون برای خانوادم میجنگم.
حالا بدرد چه گروهی میخورم؟؟؟



ریونکلاو

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۱۹ ۱:۳۱:۳۴

AVADA KEDAVRA - IMPERIO - SECTUMSEMPRA - CRUCIO
EXPELLIARMUS - STUPEFY - EXPECTO PATRONUM
ONLY RAVENCLAW


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰
#3
خیابان پریوت درایو - پلاک 4 - طبقه دوم - اتاق انتهای راهرو
صدای خرت و خرت از جایی به گوش می رسید، پسرکی که در گوشه اتاق خواب زیر یک پنجره چوبی بر روی تختخواب خوابیده بود یک چشمش را به آرامی باز کرد تا ببیند صدا از کجا میاد. موجودی کوتاه قد و بی مو با پارچه ای کهنه و پاره برتن درگوشه اتاق با قفس جغد پسرک بازی میکرد.
پسرک که نامش هری بود به آرامی از جایش بلند شد:
+دابی، تو اینجا چه کار میکنی
-هری پاتر، من به کمکت احتیاج دارم
هری عینکش را از روی میز برداشت و آن را بر روی چشمش گذاشت و به اطراف نگاهی کرد
+چی شده دابی، چرا به کمک من نیاز داری؟
دابی با صدای نهیف و گوش خراش با ناله جواب داد:
-مالفوی ها در به در دنبالم میگردن، میخوان دست دابی رو بسوزونن، میخوان دابی رو بزنن
+چرا؟
-چون پسر کوچیکشون به سمت من جوراب پرتاب کرد و من رو آزاد کرد
+خب ایرادش کجاست؟
-هری پاتر متوجه نیست، دابی یک جن خونگیه و نباید هیچوقت آزاد بشه
+حالا اون دراکوی احمق آزادت کرد
دابی شروع کرد سرش رو محکم به پایه قفس بکوبه و بلند بلند گریه کنه:
-دابی احمق، نباید اون جوراب رو میگرفت، دابی احمق دابی احمق
هری که متعجب بود از حرکات دابی از جایش بلند شد و دابی رو محکم گرفت و بر روی تخت انداخت و به او گفت «هرچقدر هم سرتو به در و دیوار بکوبی فایده نداره، من تا چند دقیقه دیگه به سمت هاگوارتز میرم، اونجا میبینمت با هم صحبت میکنیم.
-نههههههههههههه، هری پاتر نباید به هاگوارتز بره، مالفوی ها میدونن من پیش هری پاتر هستم
دابی سریع دستش رو بر روی دهانش گذاشت. هری که متعجب بود به دابی گفت «چه کار کردی تو؟» دابی در جواب گفت «منو ببخشید، دابی خوشحال بود و میخواست سریع این خبر رو به هری پاتر برسونه»
هری محکم به پیشونی خود ضربه ای زد و سریع شروع به جمع کردن وسایلش کرد، چمدان های سنگین را زیر پنجره بر روی تخت گذاشت و قفس جغد را روی آن ها قرار داد.
ماشینی آبی رنگ قدیمی ای به یکباره در آسمان پیدا شد و با سرعت هرچه تمام تر به سمت پنجره اتاق هری می آمد. از نوع رانندگی هری فهمید چه کسی پشت فرمون نشسته و منتظر یک گند کاری جدید ماند، ماشین به یکباره به بغل لب پنجره پارک کرد و شیشه ماشین پایین آمد:
+سلام هری
-سلام رون، تو چرا پشت فرمونی، فرد و جرج کجان؟
+اونا رفتن سمت ایستگاه، من اومدم تو رو ببرم نگران نباش بیا بالا
هری غرغر کنان شروع کرد وسایل را به داخل ماشین منتقل کند که ناگهان چیزی به پایش چسبید، دابی بود که پای هری را محکم گرفته بود و التماس کنان می گفت: «هری پاتر، بدون دابی دووم نمیاره، هری پاتر باید دابی رو با خودش ببره«  هری که بخاطر دابی به دردسر افتاده بود از دستش شاکی بود یقه او را گرفت و پرتش کرد داخل ماشین و به او اخطار داد که تا هاگوارتز نباید صحبت کند.
هری سوار ماشین شد و رون با یک حرکت آکروباتیکی از آنجا دور شد.



تایید شد!
مرحله‌ی بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۱۸ ۲۰:۰۳:۲۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.