خرگوش های آنجا که در واقع خرگیوش بودند و گونه خاصی از خرگوش محسوب می شدند، خرگوش های دین دار و با ایمانی بودند. بالاخره پیشگویی چندین ساله در دنیای خرگیوش ها که خبر از آمدن خرگیوش اعظم و پادشاهی خرگیوشان بر جهان می داد در حال به ثمر نشستن بود. خرگیوش ها نمی توانستند اجازه بدهند تا یک خرگیوشی که ادعای باهوش بودن می کند برای منفعت خودش از احترام گذاشتنشان به خرگیوش اعظم جلوگیری کند.
- به جان جفت توله خرگیوشام قسم این یه حشره ست.
- ببین خرگیوش سفید ما درکت می کنیم. از دست دادن موضع قدرت برای همه خرگیوش های دنیا دردناکه، ولی باور کن با خرگیوش اعظم ما به جاهای خیلی بهتری می تونیم برسیم.
اگر در سرزمین عجایب هوا آن قدر پاکیزه نبود می شد بخار آبی که از شدت داغی سر و عصبانیت خرگیوش سفید از گیوش هایش به بیرون می زد را کاملا دید.
- بابا خرگیوش اعظم کدوم زهرماریه؟ دارم میگم حشره ست. از پروانه کوچیکتره!
- آه خرگیوش سفید... این روزها پیش بینی شده بود. پیش گویی گفته بود که خرگیوش هایی منکر وجود خرگیوش اعظم خواهند شد. فکر نمیکردیم تو یکی از اونها باشی خرگیوش سفید. حیف و صد حیف.
فکر بکری به ذهن لینی که از بالا درگیری خرگیوش ها را نگاه می کرد رسید.
او باید از ایمان خرگیوش ها به خودش استفاده می کرد.