كريچر در همون حالي كه از پله ها داره ميره بالا پاش گير ميكنه به لبه لنگش ( كريچر داشت تغيير شمل مي داد و از حالت زاخي خارج ميشد ) و ميخوره زمين ..يه ليست از تاي لاي لنگش ميوفته بيرون و كريچر به اون خيره ميشه ..يادش ميوفته كه مازا يك ليست داده بود بهش و گفته بود بره بقيه رو پيدا كنه ..كريچر بلند ميشه و به ليست بلند بالايي كه مازا داده بود دستش نگاه ميكنه ، يكي يكي اسمها رو از مد نظر ميگذرونه و بعد از كمي تفكر ( البته اگر موجودي كريچ نام اين توانايي رو داشته باشه
) روي يكي از اسمها دقيق ميشه و اونو چند بار پيش خودش تكرار ميكنه چون كمي براش آشنا ميزنه ، كريچ بعد از سوزوندن مقداري فسفر يادش مياد كه اين ساحره كي بوده و راهي جايي ميشه كه اونو زودتر پيدا كنه و از ليست سياهش حذف كنه ، در آخرين لحظات قبل از رسيدن به دفتر ققي كريچر خودش رو غيب ميكنه و ميره به دنبال ساحره ها
قرارگاه مرگخواران
مكاني نامعلوم
كوچه اي تاريك ،فضايي سياه و در اين ميان موجودي كوچك ، درمانده و خاكستري رنگ ، كريچر با ترس و لرز به اطرافش نگاه ميكنه و دوباره به ليست هم نگاه ميكنه ، آيا يك جوراب از پاي مازمول ارزش اين رو داشت كه بره به قرارگاه مرگخوارها؟ زير سايه علامت شوم ؟ بالاخره كريچر بعد از كمي بررسي اوضاع به اين نتيجه ميرسه كه اينجا از قرارگاه محفل كه عمري رو اونجا در كنار دامبل و سيريش سپري كرده بهتره و در ضمن جوراب بهترين هديه براي اونه ، هديه آرماني او و اون به خاطرش حاضره هر كاري بكنه ، جلو ميره و زنگ در رو ميزنه ..كريچر گوش ميده ولي صدائي نمياد ، دوباره گوش ميده ولي بازم صدائي نمياد ،اين بار گوشش رو ميذاره روي زمين و سعي ميكنه از زير در چيزي بشنوه كه يك طلسم شوم از بالاي سرش پرواز ميكنه و باعث ميشه ديوار روبرو بريزه پايين ..كريچ همينجوري اونجا ميمونه و از جاش تكون نميخوره ، بعد از سپري شدن مدتي در باز ميشه و پاهاي يك نفر جلوي چشم كريچ نمايان ميشه ، كريچر كه به همون حالت خشك شده بود دوباره از جاش تكون نمي خوره ولي در همون لحظه يك لگدي به كمرش وارد ميشه كه در اثر شتاب حاصله اونو از پله ها شوت ميكنه پايين
- : كريچر، تو اينجا چيكار ميكني؟جاسوسي؟ براي اون دامبل بوقي؟
- :نه ارباب ، نه ..يعني من بايد شما رو ببرم مقر آداس
ساحره كه حالا معلوم شده همون ليلي هستش : آداس؟ چه خبر شده ؟ زودباش بگو
و به اين ترتيب جلو مياد و كريچر رو ميكشه و ميبره تو ..كريچر چاره اي جز اطاعت و ورود نداشت
__________________
هووومك من اين پستو قبل از ديدن نوشته بليز نوشته بودم كه بعد مجبور شدم يك تغييراتي در اولش بدم ، بليز جان شرمنده چون برداشت بنده از آخر پست كريچر اين بود كه كريچر ميره به دنبال بقيه ساحره ها و بازم به نظر من بهتره ماجراهاي حذب و كريچر به آداس كشيده نشه ،هدف برگردوندن ساحره هاست پس معذرت كه تو ادامه نوشتت يك چرخش 1000 درجه اي دادم