هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: 'گفتگو با ناظران تالار اصلی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۴
#1
می بخشید . قصد من زدن تاپیک نیست ، اما مشکلی داشتم.
مدتی ست که در قسمت پیام شخصی من عدد 1 ثابت باقی مونده در حالی که پیام های شخصی من خالی است ( پیام هایی رو هم که قبلا نگه داشته بودم پاک شده ند. ) می خواستم بدونم که علت چیه ؟

این موضوع رو این جا مطرح کردم چون فکر می کردم که ممکنه ناظرین بتونن بهم علت رو بگن . خلاصه اینکه اگه این جا جای این سوال نیست معذرت می خوام .


دوست عزیز
این مشکلی نیست که بخوای در موردش سوال بکنی
این مشکل برای بعضی ها اتفاق افتاده که علتش هم قهرمان بودن زوپس هستش
در ضمن مشکلاتی از این قبیل رو در تاپیک گفتگو با مدیران مطرح کنید
آخرین باری هم هست که من به سوال های نامربوط جواب میدم
لطفا تکرار نشه چون پست نامربوط پاکیده میشه

سیریوس ناظر انجمن


ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۱۲ ۲۲:۵۸:۴۷

Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: معرفی کتاب در هر زمينه اي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
#2
در تایید دوستمون shan potter میگم که حتما کتاب قصر افسون شده رو بخونید که تخیلی دوست داشتنی داره .

در تکمیل پیشنهاد اریکا هم بگم که نویسنده ی سری ده گانه ی تالار وحشت ( یا به عبارتی اتاق کابوس ) آر .ال. استاین هستش.

در ضمن اگه می خواین به معنی واقعی کلمه ، خوندن یک قلم متفاوت رو تجربه کنید کتاب ( جان شیفته) اثر رومن رولان رو بخونید. البته این کتاب دو جلدی نسبت به هری پاتر حجم فوق العاده زیادی داره ، و نویسنده ی این کتاب به خاطر توصیف های بی نظیر (همراه با جزییات خیلی ظریف و البته بسیار طولانی ) مشهور هست. این نویسنده واقعا قلمی عجیب و پیچیده داره ، به طوری که وقتی برای بار اول کتابش رو به دست گرفتم ناچار بودم هر جمله رو 3 یا 4 بار بخونم تا اون رو درک کنم . اما کمی بعد اونقدر به قلمش عادت کرده بودم که دیگه به کتاب های عادی عادت نداشتم و نمی تونستم بخونمشون


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴
#3
من هم اومدن خودم رو با یک همراه به جشن اعلام می کنم.
:pint: :yclown: :banana: :fan:


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۹ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
#4
هري : خوبه.پرفوسور يعني الان همه ميان اينجا؟
دامبولدور: البته که نه. تعداد ما اینجا کافیه و اونها با مرگ خورها مبارزه ميكنن.
اين ما هستيم كه باید والدمورتو نابود کنیم. البته من و تو . فرد و چارلي هم بايد از هم جدا شیم. فرد و چارلی باید برن به ديگر اعضا كمك كنن. بيا هري.
دامبولدور: فرد و چارلی. برید به هاگزمید و به اعضا كمك كنيد.
هري بريم.
هري با فرد و چارلي خداحافظي كرد و به دنبال هم راه افتادند.
هري گفت: پرو فسور حالا كجا بريم؟
دامبلدور :الان ميريم. یه کم صبر کن. منتظر علامت فاکس هستم.
هری: پروفوسور يعني فاكس بايد راه نشونمون بده؟
دامبولدور: نه هری. اون باید جای والدمورت رو بهمون نشون بده. هري نگاه كن .ايناهاش.
صدای گرم ققنوس تاریکی شب را شکست و امید رو در دل هري پاشيد . فاكس با آواز گرمش روح امید رو زنده می کرد و ترس در دل مرگ خواران می انداخت.
هری: پروفسور صداي ققنوس مياد .
يعني الان ولد مورت كجاست؟
دامبلدور : اون الان ضعیف شده ، برای همین هم فرار كرده به خونه پدريش.
هري: اوه نه . يعني بايد بريم اونجا؟
دامبلدور : ميدونم برات سخته كه دوباره خاطرات گذشتتو به ياد بياري ولي چاره ای نیست!
هری سرش را به نشانه ی قبوله، تکان داد.
ان دو در تاريكي به راه خود ادامه می دادند که ناگهان صدای مهیب از نزدیکی آن ها به گوش رسید .هری پشت سرش را نگاه کرد و ناگهان ...


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: اعضا سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
#5
من ساحل هستم . 17 ساله و اهل تهران ( درروس)
سال سوم هنرستان رشته گرافیک
سال اول راهنمایی بودم که کسی کتاب هری پاتر رو بهم هدیه داد ( هرگز نفهمیدم که هدیه ی چه کسی بود ، کادوش اسم نداشت) و از اون به بعد با هری پاتر زندگی می کنم. همراه با خانواده م زیاد سفر می کنم و در همه ی سفر هام با خودم کتاب هری پاتر یا کتاب های دیگه ای برای خوندن می برم.

خانواده م اهل هنر هستند و طبیعتا من هم از قبل از دبستان به هنر علاقه مند شدم . از وقتی که یاد میاد نقاشی می کنم و چند بار در مسابقات نقاشی مدارس ، و یک بار در مسابقه نقاشی روی دیوار اول شدم . از پیانو زدن لذت می برم ( البته دوستانم خیلی بهتر از من می زنن چون من کلاس نرفتم و از راه گوش دادن یاد می گیرم .)
از دوم راهنمایی که بودم خبرنگار افتخاری روزنامه دوچرخه ( ضمیمه همشهری - 5 شنبه ها ) شدم و حدود 3 -4 سال خبرنگاری کردم و مطالبم چند وقت یک بار چاپ می شد . اما بعد دیگه با زیاد شدن درس ها خسته شدم و الان چند ماهی می شه که دیگه برای روزنامه کار نمی کنم .
یاد گیری زبان های مختلف یکی از سرگرمی های مورد علاقه منه.
برای همین حدود یک سال و نیم - دو سال به مدرسه ی آلمانی زبان رفتم ، اما بی اندازه سخت بود و دیگه ادامه ندادم ( الان بلدم معنی حرف ها رو تر جمه کنم اما بلد نیستم حرف بزنم . )
رقصیدن رو خیلی دوست دارم ، اما نه از این خز بازی ها که تکنو می زنن ( من دبستان بودم تکنو میزدم . الان دیگه خزه) رقص عربی رو به صورت حرفه ای می دونم و یک بار در مسابقه ی رقص عربی که در تر کیه انجام شد ( دو سال پیش در شهر kemer) از بین هفت شرکت کننده از کشور های فرانسه (1نفر) ، مقدونیه (1نفر) ، لهستان (2 نفر) و روسیه (2نفر ) ، از طرف ایران برنده شدم.
در حال حاظر هم به عنوان یکی از هشت نماینده ی ایران در سازمان یونسکو ( برای انجام یک پروژه ی هنری برای مبارزه با بیماری ایدز ) فعالیت می کنم .
---------------------------------------------------------------------------
یادم رفت بگم . موسیقی مورد علا قه من ریتم ها ی آروم و ملام هستش . و گروه ها و خواننده های مورد علا قه من عبارتند از :
Buddha bar - Lorena - Portis head - Era - و ...
ضمنا در هیچ ورزشی کوچک ترین استعدادی ندارم.

ويرايش شد!(پست پشت سر هم ممنوعه كاربر عزيز!)


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲۰ ۲۱:۱۳:۴۵
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲۰ ۲۱:۲۲:۱۵
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲۰ ۲۱:۲۷:۱۵

Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


بستگی به خود شخص داره...
پیام زده شده در: ۰:۳۶ شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۴
#6
به نظر من این که هر شخص چه چیزی یاد بگیره به مایه ی خود شخص بستگی داره. این که مثلا یک نفر از کتاب یک خصوصیت خوب رو یاد می گیره ، نشانه ی اینه که شخص هم به اون خصوصیت علاقه منده ، و حالا این علاقه در راستای آموزش قرار گرفته. مثلا اگه من آدم صبوری هستم ، با خوندن کتاب باز هم صبر رو می آموزم و به این نتیجه می رسم که باید صبر رو جزیی از زندگیم کنم وبردباری بیش تری به خرج بدم ، حتی اگه در ظاهر بهم توهین بشه .( رفتار هری رو که در مقابل متلک های اسلیترینی ها به یاد دارید.)
همیشه می گن کرم از خود درخته (!) اگه کسی ذاتا شر باشه ( حالا نه خیلی جدی و در حد همین چیزهای روزمره) نا خوداگاه به دنبال چیزای شر می ره و اون ها رو زود تر یاد می گیره .
( تا حالا دیدین کسایی رو که 24 ساعته درس می خونن که مثلا انگلیسی یاد بگیرن اما هیچی یادشون نمی مونه . اما تا کسی یه کلمه یا حرف زشت بهشون یاد بده ، دیگه اون کلمه رو تا آخر عمر فراموش نمی کنن! )
همین مساله در مورد خواننده های کتاب هم صدق می کنه . اگه من آدم خودخواه و جاه طلبی باشم ، به جای اینکه بیام مثلا از هری یاد بگیرم که از دوستانم دفاع کنم و اون ها رو تنها نذارم حتی اگه به ضرر خودم باشه ، میام { پرسی } رو الگوی خودم قرار می دم و با خودم می گم : " آها ، اگه آدم خانواده ش رو ول کنه یا لوشون بده به مقام های بالا می رسه...! " یا در مورد پیشنهاد اسکریمجر به هری ، به جای اینکه به این فکر کنم که هری (چون دروغ گفتن به مردم رو دوست نداره حاظر نیست با وزارت خونه همکاری کنه ) با خودم می گم : " عجب احمقی هری! پیشنهادش رو قبول کن ! هر روز برو وزارت خونه! کلی برات دولا راست می شن و بهت احترام می ذارن ...! "
از این بگذریم ، در کل کتاب نکات ریزی در رفتار روز مره ی شخصیت های کتاب هست که می شه از تک تکش چیز یاد گرفت ، فقط کمی دقت و توجه می خواد . و لبته واقع بینی رو نباید فراموش کرد.
مثلا کی گفته که تمام کارهای هری درست و اخلاقیه ؟ خیلی وقت ها به عنوان خواننده کاملا متوجه می شیم که حق مثلا با هرمیونه نه هری. پس من خواننده باید در نظر داشته باشم که حتی قهرمان های داستانی هم اشتباه می کنن و من نباید صرفا چون طرفدار هری هستم رفتار اون رو ریز به ریز تقلید کنم بلکه به خودم این فرصت رو بدم تا از بقیه اشخاص هم چیزهایی یاد بگیرم .
متاسفانه در خیلی از نظرهای دوستان خوندم که اظهار کردن که چیزی یاد نگرفتن. این واقعا جای تاسف داره . خوشا به حال اون دوستانی که از لحظه به لحظه ی مطالعه شون استفاده کردن و در حین لذت خوندن کتاب زندگی رو یاد گرفتند . تمام این کلمات کتاب ، نوشته های زن تنهایی ست که سختی رو کشیده . و این ناشکریه که از این نوشته ها استفاده ی مفید رو نبریم.
بیایم کمی گسترده تر فکر کنیم ، نه اصلا بیایم کمی فکر کنیم !
نه در باره ی هری پاتر یا داستان هایی که بهشون علاقه داریم ،نه.
باید یاد بگیریم که درباره ی کتابی که وقت گذاشتیم و اون رو خوندیم فکر کنیم ، و چیز یاد بگیریم . این خود ما هستیم که باید یک متن رو حتی اگه فانتزی یا تخیلی باشه ، تجزیه و تحلیل کنیم .

مطمئن باشید که در هیچ کتابی چنین چیزی نوشته نشده :
1-مهربان باشید 2- خودخواهی نکنید 3-خیانت نکنید 4-... !!
و اگر چنین چیزی نوشته شده باشه ارزشی نداره ، چون در این صورت چیزی یاد نگرفتیم و تنها طوطی وار شعار تکرار کردیم. و در ضمن آموزش مستقیم اثری نداره و حتما باید غیر مستقیم باشه.
مثلا ، حتما همه تون در برنامه های تلویزیونی دیدید که می گن اگه می خواین در درس و تحصیل و انجام کارها موفق باشید باید برنامه ریزی کنید .خب ، من به عنوان شنونده از این حرف چیزی یاد نمی گیرم و مسلما به نظرم یه شعار یا حرف مسخره میاد.
اما در حین خوندن هری پاتر ، وقتی که مثلا در کتاب می خونیم که هری و رون تکالیفشون رو تموم نکردن اما هرمیون که درسش بیش تر از اونا ست تکالیفش تموم شده و اوغات فراغت هم داره ، نا خداگاه این به ذهنمون نفوذ می کنه که می تونیم بهتر درس بخونیم و بیش تر از وقتمون استفاده کنیم تا وقت آزاد هم داشته باشیم .
این یه مثال خیلی خیلی کوچیک از مطالعه ی درست بود . فقط کاش افراد کوته فکر که خیال می کنن نمی شه از کتاب های تخیلی چیز یاد گرفت ، یه کم به عقلشون رجوع می کردن و به خودشون زحمت می دادن که چند دقیقه در باره ش فکر کنن بلکه خودشون چیزی یاد بگیرن.

(ببخشید اگه یه کم آتیشی شدم. فقط از نظر افراد کوته فکری که ادعا می کنن طرفدار هر پاتر ن ناراحت شدم.)


ویرایش شده توسط هرپوی كثيف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۹ ۱۴:۱۷:۲۶

Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: هری پاتر چی بهت یاد داد؟
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#7
به نظر من این که هر شخص چه چیزی یاد بگیره به مایه ی خود شخص بستگی داره. این که مثلا یک نفر از کتاب یک خصوصیت خوب رو یاد می گیره ، نشانه ی اینه که شخص هم به اون خصوصیت علاقه منده ، و حالا این علاقه در راستای آموزش قرار گرفته. مثلا اگه من آدم صبوری هستم ، با خوندن کتاب باز هم صبر رو می آموزم و به این نتیجه می رسم که باید صبر رو جزیی از زندگیم کنم وبردباری بیش تری به خرج بدم ، حتی اگه در ظاهر بهم توهین بشه .( رفتار هری رو که در مقابل متلک های اسلیترینی ها به یاد دارید.)
همیشه می گن کرم از خود درخته (!) اگه کسی ذاتا شر باشه ( حالا نه خیلی جدی و در حد همین چیزهای روزمره) نا خوداگاه به دنبال چیزای شر می ره و اون ها رو زود تر یاد می گیره .
( تا حالا دیدین کسایی رو که 24 ساعته درس می خونن که مثلا انگلیسی یاد بگیرن اما هیچی یادشون نمی مونه . اما تا کسی یه کلمه یا حرف زشت بهشون یاد بده ، دیگه اون کلمه رو تا آخر عمر فراموش نمی کنن! )
همین مساله در مورد خواننده های کتاب هم صدق می کنه . اگه من آدم خودخواه و جاه طلبی باشم ، به جای اینکه بیام مثلا از هری یاد بگیرم که از دوستانم دفاع کنم و اون ها رو تنها نذارم حتی اگه به ضرر خودم باشه ، میام { پرسی } رو الگوی خودم قرار می دم و با خودم می گم : " آها ، اگه آدم خانواده ش رو ول کنه یا لوشون بده به مقام های بالا می رسه...! " یا در مورد پیشنهاد اسکریمجر به هری ، به جای اینکه به این فکر کنم که هری (چون دروغ گفتن به مردم رو دوست نداره حاظر نیست با وزارت خونه همکاری کنه ) با خودم می گم : " عجب احمقی هری! پیشنهادش رو قبول کن ! هر روز برو وزارت خونه! کلی برات دولا راست می شن و بهت احترام می ذارن ...! "
از این بگذریم ، در کل کتاب نکات ریزی در رفتار روز مره ی شخصیت های کتاب هست که می شه از تک تکش چیز یاد گرفت ، فقط کمی دقت و توجه می خواد . و لبته واقع بینی رو نباید فراموش کرد.
مثلا کی گفته که تمام کارهای هری درست و اخلاقیه ؟ خیلی وقت ها به عنوان خواننده کاملا متوجه می شیم که حق مثلا با هرمیونه نه هری. پس من خواننده باید در نظر داشته باشم که حتی قهرمان های داستانی هم اشتباه می کنن و من نباید صرفا چون طرفدار هری هستم رفتار اون رو ریز به ریز تقلید کنم بلکه به خودم این فرصت رو بدم تا از بقیه اشخاص هم چیزهایی یاد بگیرم .


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: چرا ولدمورت هيچ وقت ازدواج نكرد؟
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۴
#8
تام همیشه از ماگل ها نفرت داشت (حرفم بی ربط نیست)
چرا ؟ چون مادرش در ازدواج با یک ماگل شکست عشقی خورده بود. این چیزیه که کم تر بهش توجه می شه .
به این دلیل تام همون قدر که از ماگل ها بدش میومد ، از عشق هم نفرت داشت ( چیزی که باعث نا امیدی و مرگ مادرش شد.)
پس تام از کودکی نفرت رو در وجودش (همراه با استعدادهای خارق العاده ای که داشت) پرورش داد. نه دوست داشتن رو. و هرگز به دوست داشتن فکر نکرد مگر با نفرت.


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: اگه ميتونستي از يه ورد استفاده كني اون چي بود؟
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
#9
من از ورد کاهنده ( ایجاد انفجار) بدم نمیاد . اما اصلا نمی دونم که می خوام کجا رو منفجر کنم!
به نظر می رسه بین ما جادوگرا ورد نابخشودنی اوداکداورا هم خیلی طرفدار داره. اما من یکی که اصلا دلشو ندارم ... اگه یه آدم کارتونی هم بمیره گریه م می گیره...
ورد های بی کلام هم خیلی باحاله. فرقی نمی کنه چی باشه.چون در هر صورت همه رو غافلگیر می کنه .
ورد هایی که در کتاب های راهنمای لاکهارت اومده هم خوبه ، اگه اونا رو بلد بودم می تونستم یه فکری برای جمع و جور کردن اتاق وحشتناکم بکنم.


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد


Re: شبیه بودن 80% کتاب هری پاتر با ارباب حلقه ها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
#10
مشخصه که این دو کتاب بهم هیچ ربطی ندارن . جز این که تعداد خیلی خیلی معدودی از شخصیت های اون ویژگی های مشترک دارن ( همون طور که دوستان اشاره کردن) اما توجه کنین که این ویژگی ها خیلی محدود هستند .
برای مثال همین دامبلدور و گندالف خاکستری (که خیلی ها در بیان شباهت ها نام این دو رو بردند) فقط از بعضی جنبه ها به هم شبات دارن . مثل ظاهر پیرمرد خردمند و جادوگری که از پس هر کاری بر میاد.
اما اگه کتاب ارباب حلقه ها رو خونده باشید ، می بینید که این دو شخصیت از نظر اخلاقی چندان شباهتی باهم ندارن. گندالف خیلی شخصیت خشک تری نسبت به دامبلدور داره. وقتی هم داخل دره افتاد تنها دلیلی که باعث شد ناراحت بشم این بود که گندالف کسی بود که بهتر از هر کس دیگه ای می تونست راهنمای فرودو و دوستانش باشه و فرودو کسی رو که می تونست بهش تکیه کنه از دست داد. در واقع چندان دلم به حال گندالف نسوخت ( بیش تر برای فرودو)
اما دامبلدور فردی مهربان و با گذشته . بر عکس گندالف زبان تیزی نداره. کسیه که حتی با دشمنانش هم با ملایمت بر خورد می کنه.
می شه گفت در بسیاری از موارد کودکانه برخورد می کنه . (شرط می بندم اگه گندالف به جای آلبوس بود برای رمز عبور دفترش یکی از اون جملات باستانی به زبان الفی یا یه زبان عجیب و غریب تر از اون رو انتخاب می کرد . اما البوس همیشه اسم خوراکی ها رو انتخاب می کنه ، مثلا تافی خامه ای)

از دامبل و گندالف سفید و خاکستری که بگذریم. در مورد تقلید رولینگ:
رولینگ هرگز از تالکین تقلید نمی کنه. چه در مورد داستان ، چه در مورد شخصیت ها. حتی در بعضی قسمت های کتابش با تالکین شوخی هم می کنه. مثلا در نوشته ی تالکین گندالف توسط یک *بالروگ* به دره سقوط می کنه . اما رولینگ درین باره چی نوشت؟ یادتون میاد؟ :
نویل از لونا پرسید " خور خط دیگه چیه؟!" *بالروگ =خورخط*
لونا :" روح آتشه. موجودی که چهار نعل می تازه و همه چیز رو نابود می کنه.."
می بینید؟ رولینگ موجودی رو که تالکین به عنوان یک موضوع جدیحطرناک نشون میده ، از زبان دختری بیان می کنه که همه بهش لونی و خل و چل می گن ، به این ترتیب بالروگِ تالکین رو موضوعی احمقانه و خنده آور مطرح می کنه.
این یعنی خلاقت در نویسندگی ، نه تقلید. رولینگ اگه تقلید کار بود ، می تونست از بالروگ به عنوان یکی از موجودات خطرناک جنگل ممنوع یاد کنه . اما این کارو نکرد.
موضوع و محیط داستان دو کتاب هم کاملا باهم فرق میکنن. ارباب حلقه ها داستانی حماسی داره . محیط داستانش هم تا چشم کار می کنه جنگل هاییه که فقط طرز قرار گرفتن درخت هاش با هم فرق دارن ...همین باعث می شه با این که کتاب طرح داستانی قوی و جذابی داره ، اما خواننده زود تر زمانی که باید خسته می شه. اما رولینگ با اینکه بیش تر داستانش در محیط های تکراری و مشخص اتفاق می افته ( مدرسه ، کلاس های درس، خانه ی دورسلی ها و ویزلی ها ) اما داستان جذابیت خودش رو حفظ می کنه ، به طوری که خواننده بی اختیار به خوندن کتاب ادامه میده.
..........................................................................
* اگه ولم کنین همین طوری تا چهل صفحه بررسی دو کتاب رو ادامه می دم! فقط یه کم ضایع ست ... فعلا تا همین جا داشته باشین . در آخر این رو اضافه و تاکید کنم که این کتاب ها مثل هم نیستن اما خیلی جای بحث داره


Nur Liebe Und Die Richtigkeit!!
تنها برای عشق و عد






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.