مسابقه ی راونکلاو و اسلایترینیک روز مانده به مسابقه – دوازده نیمه شب – خوابگاه دختران – خوابگاه خصوصی اسلایترین
همه جا در تاریکی و سکوت فرو رفته است . همه ی افراد خواب هستند و برخی صداهایی از خود خارج می کنند . در این میان فردی است که صدایش همه ی اصوات اطرافش را تحت سلطه گرفته و آن کسی نیست جز ........
سامانتا !
سامانتا در خواب:چی ؟! منو می زنی ؟! من تو رو لهت می کنم سیفید بی خاصیت !! من مرگخوارم !! من خفنم !! من خواخور ولدی کچلم !! من با همه مصاحبه می کنم !!! فک کردی حالا یه عنوان بهترین نویسنده ی ارتش گرفتی خبریه ؟! برا من اسمشو می ذاره وایت لیدی !!! سوسکی بابا ! بیشین بینیم باو ! دستتو بنداز !! هول نده سارا هووووی!! خانوم صفه شیر که نیست صفه کوپنه !! عمرا من بذارم یه سیفید جلوم وایسه !! بکش کنار !!
آرامینتا ملی فلوا ! :چت شده سامانتا ؟! بگیر بخواب دیگه ! چقد سروصدا می کنی !! فردا مسابقه داریم !! از فکر این سارا اونز بیا بیرون !! در ضمن قرصای ضد توهمتو هم بخور ! مسابقه ی قبلی که یادت نرفته همه رو سارا اونز می دیدی و باعث شدی داور از زمین بندازتت بیرون ؟! بخواب !!
------------------------------------------
همون شب فرداش !- رختکن کوئیدیچ راونکلاو
فنگ: خب خونسردیه خودتونو حفظ کنین ! به خودتون اطمینان داشته باشین و بدونین که اونا فقط و فقط اگه خودتون بخواین هیچی نیستن و می تونین بازیو ببرین !! مطمئن باشین ! ماها هشت نفر آماده و تازه نفس داریم !! ماها هماهنگیم !! ماها خفنیم !! ماها ...
کریچ:ا...ا...ا...ارباب کریچ احساس می کنه که باید بره دستشویی !!
فنگ:بیخود کردی !! نمیشه بری الان من دارم براتون ابراز موفقیت می کنم!
کورن:ببین منم احساس می کنم که باید برم !!
فنگ:این چه مسخره بازیه جدیدیه ؟! الان وقته لوس بازی نیست ! پاشین برین سر مسابقه تون !
الک:اما ببین منم همچین یک نمه هایی نیاز مبهمی رو به دستشویی در وجودم احساس می کنم!!
فنگ به سرعت به سوی نزدیک ترین فرد به خود یعنی چو خیز برمیدارد که خرخره اش را بجود !! اما بینز ظاهر میشود و رد شدن از میان او کافیست تا فنگ نام خود را نیز از یاد ببرد !!
بینز: دست نگه دارید !!! آیا میدانید خوردن دو بار ماهی در هفته چقدر می تواند در یاد گیری شما موثر باشد ؟ و نیز میدانید که هزینه ی سالیانه ی بنزین در سال 85 معادل ساخت بیست و چهار استخر خصوصی است ؟!
و فنگ با خشانت همه را به سوی زمین پرتاب می نماید !
ملت اسلی که از دور این صحنه ها را مشاهده می کردند :
ولدی: هوووووم ...... اینا چرا انقد سریع حرکت می کنن ؟! تازه پرواز هم می کنن !! اینا باید اختراعات جدیدی باشن که من و مرگخوارام ازشون بی خبریم !! هیومکیوس !!
بلیز:ارباب به نظرم باید خیلی خطرناک باشن ندیدین موقع فرود اومدن چه گرد و خاکی دور و برشون رو گرفت ؟!
مادام هوچ:کاپیتانها با هم دسـ... اهم ! کاپیتانا با هم دست و پنجه بدن !! حالا با صدای سوت بازی شــــــــــــــــــروع ... شد !!
و همه به هوا برمیخیزند !!
گزارشگر: ... و حالا توپ دست مهاجم اسلیترین یعنی سوروس اسنیپه که به سرعت میتازه و جلو میره !! توپ رو به ایگور پاس میده و ایگور و مارکوس فلینت در یک حرکت چرخشی جایگاهشون رو با هم تعویض می کنن و به این ترتیب به زیبایی در برابر بلاجری که توسط برودریک هست... ببخشید ! برودریک بود !! برودریک بود ؟! نه بابا !! برودریک نبود !! الکسا بود !! نه ؟ ....بله ...دوستان اشاره می کنن که برودریک بود بود . بله توسط ایشون فرستاده شد جاخالی دادن !! به این میگن حرکت تاکتیکی !! حالا سری به جستجو گرا بزنیم و ببینیم که چه می کنن !! ابتدا پنه لوپه کلیر واتر ....اون داره....داره.....خدای من دارم درست می بینم ؟! اون داره علف می خوره و در چمن ها حیوان زحمتکش غلت(!) و یا به زبانی خر غلت می زنه ! و جستجوگر تیم دیگه که با دقت داره همه جا رو به دنبال اسنیچ زیر و رو می کنه و کسی نیست جز آر...آرا....آرامـ....آرامینا؟!آرمین ؟! آرش ؟! ها؟! بیخیال آقا میخواستی اسمت انقد سخت نباشه که ما سرویس نشیم !!
قدری آن سو تر سامانتا دیده میشود که با خودش درگیری دارد !:اینا همه شون همدستای سارا اونزن !!! من میدونم !! همه شونو می کشیم !! همه شونو !موهاهاها
و با مشت به دشمنان فرضی لگد می زند (توجه کنید با مشت لگد می زنه !!! و این اوج توهم بودن وی را نشان می دهد !!)
کریچ که تا کنون با شگفتی به حرکات سامانتا می نگریست سوتی میکشد و آرامینتا را صدا می کند.(آقا جم کن خودتو مسابقه داری میدی خیر سرت !!)
کریچ:نویسنده ی خفن خانه ی ریدل !!! ببین چه احساسی بهت دست میده اگه برم به کمیته ی داوران بگم که دروازه بانتون قرص توهم زا مصرف می کنه ؟!
آرامینتا ملی فلوا !! :نه به جون تو !! این قرصاشو نخورده اینجوری شده !! به جون تو !!!!
هنگامی که کریچر می خواهد سخنی را زمزمه کند رنگش به زرد تغییر حالت میدهد !!
آرام:چیزی شده ؟!
کریچ:م...م...من باید برم دستشوییییییییییییییییی........
بلیز :ارباب این جن مفلوک رو ببین که چقدر بدبختانه به خود می پیچه !!
لرد ولدمورت: هر هر هر !!
فنگ: بچه ها من نمی دونم چرا احساس می کنم باید برم دستشویی !!
ملت ریونی:
فنگ:بینز دیشب شام چی خوردیم ؟!
ینز: هوووم.....آبگوشت به همراه آبمیوه و آبمعدنی به علاوه ی چن تا گیاه آبی و یه سوپ آبکی و همچنین یه کم آب هویج و بستنی آب شده !!!
چو:بچه ها من دیگه نمی تونم تحمل کنم....
و چون دستشویی ای در زمین وجود نداشت به همین سبب همه ی ملت ریونی منفجر شدند و علاوه بر اونها سایر افرادی که اونجا حضور داشتند به فنا رفتند به جز یک نفر !!
پنی که با شادی تمام داشت می چرید !
دوربین خبرساز به سرعت به طرف پنی می رود .
دوربین:به نظر شما چرا فقط شما جان سالم به در بردید !!؟؟ ها ها ها ؟!
پنی: صبر کنید برای شما دلایل علمی رو بیان کنم !
ببینید !! ازونجایی که من یک چرنده هستم ، و چرنده ها معده ی دو قسمتی برای چریدن دارن ، من اون مواد زائد رو در یک قسمت معده م ذخیره می کنم و به این حالت می کشم بالا تف می کنم !!(و یک جرعه از مایعی زرد و بو دار را رو به دوربین تف می نماید .)
دوربین:حـــــالم به هم خورد !! نکبت !! خب چه ربطی داره ؟! معده ت دو قسمتیه !! مثانه ت که دو قسمتی نیست که !!
و در اینجا پنی به دلیل کم آوردگی مفرط ناچار میشود اسنیچ را بگیرد و با شادی و دندانهایی سرشار از سبزه و یونجه و شبدر و طراوت زندگی (!!) به دوربین خبر ساز لبخند بزند !
پایان !