هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (پادما.پتيل)



پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
#1
من سال 84 تو جادوگران عضو شدم یادش بخیر اون روزا نوجوونی ای که با هری پاتر میگذشت ... حتی کامنتم توی این پست هست ، الان خوندم و دلتنگ شدم ، میخوام بازم همون حرف رو تکرار کنم !
هری پاتر یه تیکه از نوجوونی منه و فکر میکنم خیلیا ! کتابا تموم شد ، فیلما ، سایتا بسته شد ، آدما رفتن ... اما من به شخصه هر چند سال یکبار مثل الان کتاب رو از سر میگیرم و پرت میشم به دنیایی که همیشه برام قشنگه ! یه دنیایی که همیشگیه ...
واقعا باورم نمیشه چه هدیه خوبی بود این کتاب به اون سن و سال ما ! من واقعا شکر گذارم به خاطر وجودآدما و ذهن های زیبایی مثل رولینگ که این دنیا و زشتیاش رو هزار بار قشنگتر میکنه !
هری پاتر هیچوقت به پایان نمیرسه چون تو قلبمون زنده است ! چون جادو نمیمیره !


Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: نظر کلی تون درباره ی هری پاتر؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
#2
هری پاتر رو نمیشه دوست نداشت ، چه کتاب ، چه شخصیتش ...

من خودم از 9-10 سالگی تا 18 سالگی با هری بزرگ شدم ، بازم میگم ، نمیشد دوستش نداشت ، هری از همه لحاظ وجود مثبتی داشت ، چه فداکاریاش واسه دوستاش و چه شجاعتش ... روحیه ی جنگجویانه ای که داشت و واسه دوستاش همه کاری میکرد ، هری به تنهایی نمیتونست هری باشه ، هری رو دوستاش کامل میکردن ، و بالعکس ، به هری تو طول زندگیش زیاد ظلم شده بود ، اما هیچوقت مظلوم واقع نشد ، هری هیچ پشتیبانی نداشت ، هیچ حمایتی نداشت جز تو 2 سال از زندگیش که به زودی هم از دستش داد ، خودم وقتی کتاب رو میخوندم حسم این بود که هرچی من بیشتر میخونم ، هری وجودمو بیشتر پر میکنه ... فک میکنم برای خیلی از ما هری یکی از بهترین دوستای نوجوونیمون بود ...

کتاب هم حرفای زیادی داره ، من خودم به شخصه دنبال کتاب تخیلی نبودم وقتی هری رو شرو کردم به خوندن . اما هری پاتر یه دنیای شرتی پرتی نبود ، درسته که جادو وسیله اصلی برای گذروندن زندگی بود ، اما همه چیز بر پایه و اصول خاص خودش بود ، همه چی باید نباید داشت ، یه جوری که خواننده باور کنه و یا باور هم نخوایم بگیم ، یه طوری بود که جادو در پس زمینه قرار میگرفت و بیشتر روابط بین آدما و اتفاقای تو کتاب مهم میشد ... هری بینظیر بوده و هست ... بهترین کتابی که به عمرم خوندم :ایکس


Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#3
1- این ورد دائمی است یا کوتاه مدت؟اگر دائمی است چگونه و با چه وردی اثر آن از بین میرود؟

این ورد دائمی است و برای از بین بردن آن باید طلسمـ هاید تسترالیوس رو بکار ببریمـ

2-یک تسترال نصفه نیمه ظاهر کنید و خصوصیات ظاهری اش را شرح دهید.

خوب من بعد از اینکه با تسترال ارتباط برقرار کردمـ و تونستمـ نیمه ظاهرش کنمـ در واقع چزی که رو به روی من بود حاله ای از شبح تسترال بود . و به این صورت که من فک میکردمـ باید تکه تکه معلومـ باشه و نباشه نبود . تسترال رو میدیدی اما به صورت حاله ای از شبحش

3-یک رول درباره ی یک تسترال نصفه نیمه و ترسناک بنویسید.

در همین حین که توی جنگل راه میرفتمـ . صدای چیزی رو شنیدمـ که انگار داشت چیزی رو میجوید و چمن ها زیر پاش لگد میشدن حدس زدمـ که باید یه تسترال باشه . همین که اومدمـ طلسمـ ظاهر کردنو روش اجرا کنمـ یهو پامـ سر خورد به پشت افتادمـ توی گودالی که پشتمـ بود اما بخاطر حرکت کوچیک چوبدستیمـ اون نیمه ظاهر شده بود چشماش از دور برق عجیبی میزد و کمی همـ خسته بنظر میرسید . صدامـ رو شنیده بود. به طرفمـ اومد و بالاش و باز کرد فک کردمـ که الانه که بهمـ حمله کنه اما اون برخلاف انتظار من لباسمو با دندوناش کشید تا بلندمـ کنه این خاطره ای بود که واقعا منو ترسوند ...

4-عکس یا نقاشی از یک تسترال ارائه دهید.

بلد نبودمـ عکس بذارمـ
http://www.myup.ir/viewer.php?file=33025752192755206590.jpg



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#4
1-جواب سوالی که در طول تدریس مطرح شد را بیان کنید (اگر مایل بودید به صورت رول نمایش دهید اگر هم مایل نبودید به صورت جواب عادی پاسخ دهید ) (10امتیاز)

امکان اینکه بازیکنا توی فضای بسته بازی کنن به چند دلیل امکان پذیر نیست :
1 -در این صورت پیدا کردن گوی ذرین خیلی آسون میشه ، چون ما میدونیمـ از یه فضایی بسته ای خارج نمیشه
2- امکان برخورد بازیکنا به همدیگه وجود داره .
3- امکان داره توب بازدارنده تو سر و کله اینو اون بخوره
کلا همه ی کارها به نحوی محدود میشن چون پایه ی این بازی بر اساس پروازه و تو فضای باز صورت میگیره .

2-انواع خطاها را در کوییدیچ نام ببرید (10 امتیاز)

اینکه زبانمـ لال یکی از بازیکنا یه چیزایی خورده باشه شنگول بشه
دس و پا و لباس و یا جاروی بازیکن دیگه گرفته بشه و مانع سرعت گرفتن یا حرکت اون شدن
توهین به داور یا دیگر بازیکنا
طلسم کردن توپ ، دروازه یا دیگر بازیکنا

3-در چه سالی در طول برگزاری جام جهانی هفتصد خطا صورت گرفت ؟(5 امتیاز)

در سال 1473

4-خطاهای ماگلی چیست ؟ نام ببرید (5امتیاز) (از خودتون بسازید)

خطاهای ماگلی به خطاهایی اتلاق میشه که در اون جادو صورت نگیره . مث این که جارو یا پیراهن بازیکن حریف رو بکشیمـ یا بدون چوبدستی به اون آسیب جسمی وارد کنیم . یا از حقه هایی استفاده کنیم که جادو در اون صورت نداره مث ترسوندن طرف و ...



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۱
#5
ببخشید هنوز توی ایفای نقش من نوشته بدون ایفای نقش است . میشه درسش کنید ؟


Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱
#6
ببخشید من نمیتونمـ نام واقعی رو تغییر بدمـ همون اسم خودم یعنی تارا مونده !!! میخوام به اسم کاربریم یعنی پادما پتیل تغییرش بدم


Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱
#7
پادما کاغذ پوستی های حاوی تکالیفش را در دست گرفت و دوان دوان خودش رو به در دفتر پرفسور ویزلی رساند نفسی تازه کرد در زد .

- بیا تو عزیزم
- سلام پرفسور ! خیلی متاسفم که کمی دیر شد . اما اینا تکالیفمه !!!
- فقط یکم ؟
- شما که امتیازا رو روی برد نزدین !!! زدین ؟
- استثناء ان ایندفعه رو شانس آوردی چون هنوز امتیازا رو وارد نکردم . اما از جلسه بعد زودتر تحویل بده اینو به دوستای ریونیتمـ بگو .
- حتماً پرفسور

تکالیف خود را روی میز کار پرفسور گذاشت و با ادای احترام از در خارج شد .

تکالیف حاوی مطالب زیر بود :

*********************

1.‏ از نحوه تدریس استاد راضی هستید؟ ‏۳نمره

بشدت !!! پرفسور باید اغراق کنمـ که اگرچه در رقصیدن دستی ندارید و توی یول بال اونجوری منو پیش پسرای دور مشترانگ ضایع کردین اما الحق و الانصاف که تاریخ جادوگری رو باید پیش شما آموخت و این تدریس های ماهرانه شماست که منو این همه مجذوب این درس کرده !!!

۲‏.فردی که در اول کلاس سوال پرسید که بود؟ ‏۲‏ نمره
سوال سختیه اما قطعا اون فرد کسیه که زیاد رول مینویسه و از رول نویسی خسته شده باشه !!! حدسم اینه که شاید لینی باشه {شایدم بانو ویولت}!!! چون همیشه حداقل یه بار اسمش توی رول پلینگ هست !{منظورم این بغله }

۳‏ هرچه در مورد مرلین و کارها و افتخارات وی میدانید بنویسید.‏ ‏۱۸‏ نمره.

مرلین برخلاف اونچه که همه فکر میکنن بنیان گذار جادو و جادوگری نیست چون همونطور که میدونیم جادو یک استعداد ذاتیه که در انسان ها پدیدار میشه . بلکه اون مشهورترین جادوگر در اساطیر انگلیسی است. در افسانه‌ها او هم‌عصر پادشاه آرتور بوده‌ و عبارت " شمشیر در سنگ " نیز در ارتباط با همین موضوع است. قبل از اینکه شاه ارتور به عنوان بزرگ ترین شاه آن سرزمین شناخته شود مرلین جادوگر شمشیری جادویی را درون سنگ قرار میدهد که تنها ارتور باید ان را از سنگ بیرون کشد وسپس این اتفاق می افتد .

مرلین یکی از مدبر ترین و خردمند ترین جادوگران تمام اعصار محسوب می شود. او جادوگری بسیار ماهر بود و گفته میشود مشاور وورتیگرن اوتر پندارگون و آرتور بوده است که همگی آنان شاهان بریتانیای کبیر بوده اند.

به احتمال زیاد مرلین مبتنی بر شخصیت جادو گری واقعی باشد اما کاملا مشخص است که مرلینی که ما میشناسیم حاصل مبالغه های بیش از اندازه از مرلین اصلی است درست مانند شخصیت رستم دستانکه یکی از فرماندهان ورزیده ایران باستان بوده اما آشکار است که توانایی گذراندن تیری از تنه درخت سالخورده ای را ندارد.{البته پرفسور شما اینا رو باور نکنید این حرفا ساخته و پرداخته ی ذهن مشنگ هاست و دلیل این نوشته هامـ چیزی جز حسادت نمیتونه باشه ویلا همه ی ما به قدرت جادوی مرلین کبیر ایمان داریم }

به عنوان مثال عده ای معتقدند سنگهای بزرگی که در استون هینج وجود دارند را مرلین به آن ترتیب در آن مکان چیدهاست.عده ای دیگر معتقدند او از توانایی پیشگویی بر خوردار بوده است زیرابه سوی گذشته می زیسته است و به همین دلیل آینده را می دانست.

مرلین بیش از هر چیز دیگر به این دلیل مشهور است که معلم شاه آرتور بوده است.او آرتور را در دوران نوزادی مخفی نمود. شاعری به نام آلفرد تنیسون در شعری به نام چکامه پادشاه آن بخش ازداستان را به این ترتیب حکایت می کند :

آرتور متولد شد و به محض ورود به این جهان/در نزدیکی دری مخفی شد/به مرلین سپرده شد تا او را در مکانی دور دستنگه دارد/تا زمان مناسب آن برسد/زیرا فرمانروایان آن روز گاران سبع و وحشی/چونان فرمانروایان این دوران / خشن بودند و ددمنش و به یقین آن کودک راهم می دریدند / اگر کودک را می دیدند مثله اش می کردند / هر یک از فرمانروایان حکومت خود را می طلبید / بسیاری از آنان از اوتر نفرت داشتند/ پس مرلین کودک را با خود برد / او را به سر آنتون که شوالیه ای پیر بود سپرد / سر آنتون دوست قدیمی اوتر و همسرش / در کنار فرزند خود آرتور را پرورش دادند / احدی از اینموضوع مطلع نشد و از آن پس / فرمانروایان همچون حیوانات وحشی با هم جنگیده اند / جنگهایی که ویرانی این سرزمین را سبب گشته است !

سپس مرلین خود معلم و مشاور آرتور شد. او از هوش سرشار و نیز جادو های بیشمار خود استفاده کرد تا به پادشاه جوان درجنگ با دشمنان بریتانیا کمک کند.

آن گونه که در داستانها روایت شده است مرلین به بانوی دریاچه علاقه زیادی داشت اما بانوی در یاچه او را فریب دادتا ستونی جادویی از هوا ایجاد کند و سپس او از همین ستون هوا استفاده کردتا مرلین را برای همیشه در آن محبوس سازد.

۴‏ مرلین در راه رسیدن به آرزوهایش چه چیزی را از دست داد؟ ‏۳‏ نمره
زندگی مادی اش رو از دست داد و روحش برای همیشه در آن ستون جاویدان ماند . یعنی در واقع روح مرلین در این دنیا وجود داره و جسمش پس از سالها زندگی مث بقیه انسان ها فانی شد . همینطور میگن در جنگ هایی که در جبهه ی شاه آرتور با دشمنان بریتانیا میجنگیده جراحات قابل توجهی دیده و همونطور که می دونیم زخم گوشه ی چشمش همـ در اثر یکی از این جنگ ها بوجود اومده .

۵.‏ در حد یک پاراگراف،‏ احساستون رو در صورت مواجه شدن با مرلین بنویسید .۴‏ نمره.
با عرض پوزش از ریش هاش آویزان شده و مقداری از اون رو کنده و برای خودمـ نگه می دارم چون میگند که اجزای بدن مرلین مقدس بوده و به همین دلیل همـ هست که به آن قسمـ میخورند . بعد کمی با ایشون صحبت میکنمـ راز موفقیتشون رو میپرسمـ . و در مورد عصر حاضر دنیای جادو از ایشون سوال میکنم که ببینم با توجه به آینده بینیشون چه آینده ای رو برای جوونای ساحره و جادوگر این مملکت پیش بینی میکنن .


ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۵ ۱۸:۲۷:۳۴
ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۵ ۱۸:۳۷:۲۸

Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱
#8
من وقتی که سیریوس افتاد پشت پرده تا 1 ساعت کتابو بسته بودمو باور نمیکردمـ بعدش 1 ساعت همـ گریه کردم . واقعا از ته دل . احساس کردم هری دوباره بی کس شده ... تنها حامیش رو تو دنیای جادویی از دست داده .
برای دامبلدور هم گریه کردم اما نه خیلی همون موقع خوندن کتاب .
مرگ دابی هم واقعا دردناک بود بخصوص آخرین جملش که به هری گفت جیگرمو سوزوند ...
فرد هم همینطور کلا همشون ...


Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱
#9
نام : پادما پتیل ( در سانسکریت به معنی «نیلوفر آبی» )
سن: متولد 1980 تا الان اگه بخوایمـ حساب کنیمـ 32 سالمـ میشه
جنس: بانو
تحصیلات : 7 سال تحصیلمـ رو در هاگوارتز سپری کردمـ و الان در وزارت سحر و جادو مشغول به کار هسـتم
رنگ چشم: میشی
گروه : ریونکلا
مو : خرمایی و بلند
ظاهر کلی : در کل همونطور که از اسممـ بر میاد قیافه ی شرقی دارم
کوییدیچ :سال آخر بازدارنده بودمـ در ریونکلا
چوب جادو : دارای پر ققنوس ، 12.5 اینچ ، سخت و انعطاف پذیری ندارد
دسته جارو : یه ستاره دنباله دار
علاقه ها: دفاع در برابر جادوی سیاه ، پرفسور فلیت ویک
توانمندیها : معجون سازی ، دفاع در برابر جادوی سیاه
اطلاعات اضافی : در سال پنجم تحصیلم در هاگوارتز در گروه ارتش دامبلدور (AD) به رهبری هری پاتر تمرین دفاع در برابر جادوی سیاه داشتیمـ و یه خواهر دوقلو به اسمـ پروتی دارم که در گروه گریفندوره ، حیوان خانگی امـ هم یک توپک مینیاتوری هست!!!




توی لیست نقش های گرفته شده که البته بنظرم آپدیت نبود دیدم پادما گرفته نشده بود !!!


تایید شد. به ایفا خوش آمدین!


ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۳ ۱۰:۲۰:۰۵
ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۳ ۱۳:۰۳:۰۸
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۴ ۱۹:۰۴:۳۵

Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۱
#10
نیمه شب یکی از شب های سرد کریسمس ، در حالی که بیرون از خانه برف سنگینی در حال بارش بود اعضای خانواده ویزلی به مناسبت بازگشت فرزندانشان از مدرسه جشن کوچکی براه انداخته بودند .صدای ترق تروق جرقه های آتش و حرارت مطبوع آن صمیمیت فضای خانه را دوچندان ساخته بود و گویی همه چیز بر وفق مراد بچه ها پیش میرفت . از خوراکی های روی میز گرفته و تزئینات درخت کریسمس و دکوری که جینی با وسواس خاصی هفته ی قبل در نبود بچه ها چیده بود همگی طلایی و قرمز طراحی شده بودند که نشان از این بود که رز و آلبوس همـ امسال در تقسیمـ بندی کلاه گروهبندی به گریفندور راه پیدا کرده بودند و این مسئله چیزی بود که رون را بیش از پیش سرحال و شاداب میساخت .
لیلی که روی پای پدرش نشسته بود . در حالی که یکی از دانه های برتی بات با طمع همه چیز را درون دهانش میگذاشت گفت : اینکه آلبوس و رز همـ توی گریفندور افتادن یعنی این یه چیز موروثی تو خانواده ماست ؟
رون جواب داد : آره عمویی تا به حال که سابقه نداشته کسی خون ویزلی تو رگاش باشه و جای دیگه ای بیفته . شجاعت ویژگی معروف ویزلی هاست . و در حالی که باد به غبغب مینداخت یک جام دیگر برای خودش نوشیدنی کره ای ریخت .
هرمیون : چقدرم که تو شجاعی واقعا !!!
هری گفت : نه بابا ، فکر نمیکنم ، همه چیز به خود آدم بستگی داره
لیلی : کاش منم زودتر به هاگوارتز میرفتم
جیمز در حالیکه سعی میکرد لبخند خود راپنهان کند گفت :" اتفاقا یه بار که از کلاس پرفسور پتیل برمیگشتم منو نگه داشت و با صدایی که انگار مال خودش نبود بهم گفت مراقب کوچیک ترین عضو خونواده تون باشین . اتفاقی نحس در انتظار اونه که ممکنه هیچوقت نتونه پاشو به مدرسه بذاره "
لیلی با صدایی که تحت تاثیر قرار گرفته بود شیشکی نثار جیمز کرد و گفت " دروغگو" و با نگاهی نگران رو به سمت هری برگرداند . هری گفت : اذیتش نکن جیمز " و به دخترش گفت :" برادرت باهات شوخی میکنه ، تعداد پیشگوهای واقعی در سراسر دنیا انگشت شماره " و صداش رو کمی پایین تر آورد جوری که به گوش جینی نرسد و ادامه داد "تازه من تنها چیزی مثبتی که در پروتی دیدم رقص ماهرانه اش تو سال چهارم تحصیلم بود اون موقع حواسم پی چو بود نفهمیدم چه موقعیتی رو از دست دادم ، حیـف !!!" و در حالی که هنوز صحبتش تمام نشده بود صدای جینی را شنید که میگفت " پس خواهشا سعی کن الانم این موقعیت های ارزشمند زندگیت رو از دست ندی و ریخت و پاش هارو جمع کنی که همه میخوایم بریم بخوابیم و چوبدستی هری را به دستش داد "


امیدوارمـ تایید بشه :)

تایید شد‏!‏


ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۲ ۱۶:۲۶:۲۹

Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.