هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۴
#1
در این حال دبی از راه می رسه

دبی: سلام

ایوانا: تو کجا بودی؟

دبی: کار داشتم یعنی اینکه ممکنه دیگه من زیاد اینجا نیام از اشنا یی با همتون خوشحال شدم به امید دیدار
**************************************
دلم براتون تنگ می شه دوستان البته گاهی به سایت سر می زنم بای تا بهار یا تابستون سال دیگه بای


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۴
#2
در این وقت دبی از راه می رسه

دبی:سلام

همه:چه عجب؟!

دبی:عذر می خوام مادام جان ممکنه من زیاد اینجا نیام پس من دیگه تو فروشگاه کا ر نمی کنم از دوستی با همتون خوشحال شدم دوباره بهتون یه سری می زنم بای


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: آينده ي سايت جادوگران(سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)؟؟
پیام زده شده در: ۹:۵۷ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۴
#3
دقیقا.اما وظیفمون نیست


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
#4
دراین وقت دبی میاد تو:سلام

همه:سلام

دبی:ببخشید من زیاد به اینجا سر نمی زنم اخه این چند روزه خیلی کار داشتم ممکنه تا یه چند روز به موقع نیام ایوانا عیبی که نداره؟

ایوانا:باشه عیبی نداره فقط تا چند روز

دبی:ممنون

ادامه دارد


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۴
#5
در این حال دبی از راه می رسه

دبی:سلام به همگی

همه:سلام

رزمرتا:چه عجب ماتورو دیدیم!

دبی:خوب دیگه کار داشتم راستی مغازت مبارک فهمیدم هم یاد میدی هم کارمند می پزیری

رزمرتا:اره درست فهمیدی راستی می خوای اینجا اموزش ببینی؟

دبی:هم می خوام یاد بگیرم هم اگه اجازه بدی پیشت کار کنم

رزمرتا:حالا باید راجبش فکر کنم بعدا بهت می گم


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: "موزه جادو و تاریخ جادوگری"
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
#6
فردای اون روز در نمایشگاه
*****************

دبی:سلام بچه ها

هیچ صدایی به گوش نمی رسه!

دبی:کسی اینجا نیست؟بابامنم دبی.

بازم صدایی نمیاد!

دبی خیلی اروم چوبدستیشو رو به روی صورتش می گیره و به سوی جلو پیش می ره.

ناگهان یه نفر رو روی زمین می بینه بله اون شونه

دبی:شون شون خوابی بیدار شو صبح شده. عجب خوابش سنگینه

ناگهان صدایی از پشت سر به گوش می رسه

-واقعا نمی فهمی بیهوش شده. از تو دیگه انتظار نداشتم!؟

ناگهان دبی صورتش رو به سمت صدا بر می گردونه

دبی:اوه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴
#7
در این وقت دبی با قیا فه ای افسرده از راه می رسه

ایوانا:سلام چطوری؟

دبی:سلام خوبم اصلا عالیم

ایوانا:معلومه

دبی:تو دیگه با من کلکل نکن

ایوانا:حالا چرا کلاسو ول کردی به امان خدا

دبی:به قول بعضیا دیگه دیگه

ایوانا:راستی با این حالت بازم می خوای تو اینجا کار کنی؟

دبی:اره مگه من چمه

ایوانا:هیچی!


هنوزم ادامه داره


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۴
#8
دبی که در حال قدم زدن بودوارد فروشگاه می شه

دبی:سلام کسی اینجا هست؟

ایوانا:بله یه لحظه

وناگهان ایوانا از پشت کلی کارتون پاره ظاهر می شه

ایوانا:سلام دبی چطوری؟

دبی:خوبم نه بابا انگار توهم فروشگاه زدی؟

ایوانا:اره. خوبه؟

دبی: بدک نیست . راستی اگه کمک خواستی منم هستم.

ایوانا:حتما.

دبی من دیگه رفتم اخه باید به کلاس رقص برسم بای

ایوانا:بای دوباره سر بزن

ادامه دارد


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: "موزه جادو و تاریخ جادوگری"
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
#9
در همین موقع دبی همراه کوچولو هاش از راه می رسه

دبی:چی شده؟

استیو:دبی کمک....

دبی شروع می کنه به جیغ زدن

دبی: کوچو لوها کمک کـــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــک!

و اژدهاها می یفتن به جون استیو

استیو:کمـــــــــــــــــــــــــک

دبی:وای اون هیولا رو بکشینش

لارا: چی کار می کنی دبی؟



((ادامه بدین دوستان))


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید


Re: "موزه جادو و تاریخ جادوگری"
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
#10
در همون لحظه دبی از راه می رسه.

دبی: اینجا چه خبره؟وای سلام بچه ها انگار جمعتون جمععه.

لارا:یکی بیاد کمک شون غش کرده.

دبی: وای چقدر به من توجه می کنید!

زاخی: فکر کنم مرده.

لارا:نه نه شون نمیر

یارو: من رفتم خلاص مالیات یادتون نره!

دبی: باشه یادمون هست!

شون تازه داشت به هوش می یومد که دبی بهش می گه: راستی شون اگه بخوای می تونم کوچولوهام (اژدهاها) رو بیارم اینجا اخه دلشون برات تنگ شده!

شون میگه: (واااااااااااااااااااای) و دوباره غش می کنه!

لارا: تو اخرش اینو می کشی!

دبی: مگه من چی گفتم!

زاخی : خیلی چیزا!


((ادامه دارد!!))


دنیا دبی هملاک!
با وارد شدن به تاپیک رقص جادوگران از لحظات خود لذت ببرید






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.