آغاز
فیلم در یک خانه شروع می شود. روی یک
مگه نگفتم این هارو حذف کنید؟
خوب داستان در یک دشت بزرگ شروع می شود. رون و هرمیون دست در دست هم در دشت راه می روند.
ناگهان هرمون:
رون:هرمیون چی شده؟
هرمیون همچنان:
رون:تو داری به چی نگاه می کنی؟
ناگهان لوپین از راه رسید و
یکهو اسنیپ از اون دور می دوه تاببینه چی شده؟اون می پره و
ملت که تازه اومده بودند یکهو یک صدایی می شنوند:هاهاهاهاااا
سرشون رو که برمی گردونند می بینند هری داره میاد
ملت که همه خوش حال شده اند
هورا می کشند.
تق بجزگیری بوکش
ملت: بیچاره هری
هری: فقط یک درخت بود ما که این جوری نمی میریم!
هری میره که ببینه بقیه برا چی این جوری شدند؟
که ولدمو،لرد سیاه رو می بینه
هری
...:هری نترس تو باید اونارو نجات بدی
هری: باشه
لرد سیاهک
هری:
لردسیاه:
ناگهان هری
کی کانال رو عوض کرد؟
ملت:
ناگهان هری حمله ور میشه و شق
هری:به من سیلی می زنی؟
آواداکدالوموشیو دارم قلقلیه سرخ و
ملت:
لرد:
...:هری!
ناگهان هری به خودش می یاد و بامشت می زنه تو صورت لرد و
لرد که عصبانیه چوبش رو در می آره و هری رو می کشه.
ملت:
ناگهان مرگ خورها:
دامبلدور که سر رسیده:
ولدمورت: که از این کار دامبی عصبانی شده خود کشی می کنه.
و دامبی هم برای جبران کار او رئیس مرگ خوار ها میشه!
و همه ی مرگ خوار ها که از دامبی نفرت داشتند به محفل ققنوس می پیوندند.
ملت که چیزی از فیلم نفهمیدند
پایان