صدای در مياد: آقای کرام!
کرام سرش پايينه: بفرماييد تو!
- سلام عليکم! (با ع از ته گلو)
کرام به خيال اينکه حاجی داکيه پاميشه وايميسه
- راحت باشيد نيازی به اين کارها نيست
کرام: تو خطرناکی. واندتو تحويل دادی؟
- بله. بيرون خدمت جناب وزيره.
ک: بيا بشين اينجا ببينم.
- آقای کرام يه عرضی داشتم.
ک: بله؟
- يک نامه ای هست که فرستاده شده ...
ک: استغفر الله روابط؟
- اما اين نامه نامه جناب لرده.
کرام می افته تو شک : اينو قبول کنم؟ يا از جونم بگذرم؟
ک: من بايد کمی فکر کنم.
- حالا شما تست رو بگير بعدا شايد نخوای فکر کنی.
ک: آره اينم خوبه. خب نام: اريک
شهرت: شبح اپرا
ک: شبح؟
- نه زندم بابا نمی بينی مگه؟
ک: خب سابقه بازيگری؟
- بيشتر نمايشنامه های جناب لرد رو خوندم!
کرام نا نوک خودکار کله شو می خارونه : اينم گرفته منو ها! اما نامه هه رو چی کار کنم؟
ک: خودت چی سابقه نداری؟
- سابقه نه اما يه کمی سو سابقه دارم!
ک: خب تعريف کن.
- شرمنده قضيه ناموسی ه اينجا نميشه گفت.
کرام داره شاکی ميشه.
ک: اصلا بگو ببينم تخصصت تو چيه؟
- هوووم ... تخصص من در بی ربط گويی در اوج با ربط گويی! دعوای شديد در اوج صلح و دوستی در اوج دعوا! دوستی بلافاصله در عين دشمنی و دشمنی بلافاصله در عين دوستی.
کرام اساسی گيج شده: حالت خوبه؟
من پا ميشم يقه کرام رو می گيرم:
- مرتيکه .... با فرزند لرد درست صحبت کن. بزنم چک و چار تا نوشابه بيارين با ويکتور عزيز بزنيم بابا!
کرام در حالی که يقشو از دست من می کشه بيرون ميگه: اوج هنرت همين بود ديگه نه؟
- نه؟
ک: پس چی؟
- می تونم با افسون ها دريبل رونالدينيويی بزنم!
کرام داره شاخ در مياره: جان؟
- نگاه کن.
واند رو ميارم می گيرم رو به صورت. اوادا کداورا! بيچاره از ترس خشک شده. اما همين که داره می رسه بهش می دوم جلو و با يه افسون مسير اون رو عوض می کنم.
- خوب بود؟
زبون کرام بند اومده!
- چطور بود؟
هيچ حرکتی نداره!
- آهان فهميدم. به يک شوک نياز داری. بذار يه دريبل ديگه ...
کرام يه دفه را ميفته: آقا جون شما قبولی. فقط جون هرکی دوست داری ديگه اين ورا نيا. سر فيلم که شد خبرت می کنم.
من: گفته بودم نامه سفارش نمی خوادا!
از اتاق ميرم بيرون.
کرام زير لب چيزی تند تند ميگه (عينهون بامشو!). من بر می گردم تو اتاق و هر دو با هم دهنمونو می گيريم: هههههههههههه !