هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
#1
سرژ همچنان پيش ميرفت و سرعتش باور نکردني بود !
مثله اينکه مورگانا اين بار نميخواست کار رو دقيقه نود تموم کنه و از دروازه دور شد و داشت باسرعت به طرف سرژ ميرفت !
سامانتا که پشت سر سرژ و رو به روي مورگانا بود با ايما و اشاره به مورگانا فهموند که تو نبايد از دروازه بيرون بياي و اين وظيفه ي ماست که جلوي سرژ رو بگيريم ولي مورگانا به اره خودش ادامه داد و همچنان جلو ميرفت !
اگه حرکت سرژ و مورگانا همين طور ادامه پيدا ميکرد تا چند ثانيه ديگه اونها با هم برخورد ميکردند .
سرژ سرعتشو کم کرد ولي مورگانا با همون سرعت داشت جلو ميرفت ! فقط چند قدم بين سرژ و مورگانا فاصله بود ، سامانتا که ازهمه به مورگانا نزديک تر بود چشماشو بست تا شاهد برخورد اون دوتا نباشه .
سرژ درحالي که کوافل رو زير بغلش گذاشته بود ارتفاعشو کم کرد و از زير پاهاي مورگانا با سرعت رد شد ، برگشت تا قيافه ي مايوس مورگانا از اينکه نتونسته بود جلوي اونو بگيره رو ببينه ولي يهو سر جاش ميخکوب شد و به اين شکل دراومد
مورگانا کوافل رو بالا برد و تو هوا چرخوند تا سرژ قشنگ اونو ببينه !
سرژ نگاهي به دستش انداخت که به شکل تقريبا دايره اي به کمرش وصل شد بود ولي اون دايره اي که دست سرژ درست کرده بود خالي بود
سرژ :
مورگانا :
گزارشگر : من فکر ميکنم دليل اينکه گزارشگر قبلي تو يکي از بازي هاي تيم فمن فوت شده رو فهميدم ! تيم فمن واقعا هيجاني عمل ميکنند من يکي که اصلا انتظار نداشتم دروازه بان فمن بتونه کوافل رو بگيره ولي همون طور که ديديد با يک حرکت زيبا همه رو مخصوصا مهاجم تيم حذم رو غافلگير کرد البته حرکت سرژ هم عالي بود .
مورگانا توپ رو براي مري فرستاد و اينبار يک حمله ي ديگه از طرف تيم فمن صورت گرفت .
حالا تقريبا يک و نيم ساعت از شروع بازي گذشته بود نتيجه 20-20 مساوي بود . اين نتيجه نميتونست براي دو تيم زياد اميدوار کننده باشه .
مينکي که چوب ضربه زنشو آماده کرده بود تا بلوجري رو که داشت به طرفش مي اومد رو به طرف بازيکنان تيم حريف بفرسته ، سرشو بالا برد و نگاهي به آيدي انداخت و با اشاره گفت : پس اين اسنيچ کو ؟!
آيدي هم با اشاره جوابشو داد :
از اول بازي تا به حال جستجوگران دو تيم از جاشون تکون نخورده بودند ، نه آيدي و نه کورممد !
البته کورممد که کور بود که دليل قانع کننده اي براي تکون نخوردنش بود ولي آيدي چرا ؟!
کوافل در دستان خانم رايس و دياناجلوتر از خانم رايس و مري جلوتر از همه ايستاده بود .
خانم رايس کوافل رو به ديانا پاس داد و ديانا هم بدون اينکه از جاش تکون بخوره اونو به مري سپرد و مري هم بدون معطلي کوافل رو وارد حلقه ي سمت راست تيم حذم تار کبود کرد !
تيم فمن به راحتي تونست براي بار سوم کوافل رو وارد دروازه تيم حريف بکنه و نتيجه رو به نفع خودش برگردونه .
گزارشگر : من مامانمو ميخوام اينا خيلي هيجاني کار ميکنن ! قلبم داره وايميسه !
بعد به حالت عادي دراومد و ادامه داد: ببخشید ! ولي واقعا هيجاني عمل ميکنند ديديد چه راحت و البته با هماهنگي به گل رسيدند ! ؟ واقعا قابل تحسينه
بازي داشت روال عادي خودش رو طي ميکرد که يهو صداي سوت داور همه رو سرجاهاشون ثابت نگه داشت ....


ویرایش شده توسط دیانا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۰ ۱۶:۲۵:۴۳
ویرایش شده توسط دیانا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱۰ ۲۱:۲۸:۳۸

تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۰:۳۹ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
#2
گزارشگر: با سلام خدمت تمامی حضار محترم . با گزارش بازی دو تیم قدرتمند فمن و حذم تارکبود درخدمت شما هستیم .
همون طور که میدونید هر کدوم از این دو تیم برنده مسابقه باشه یه پای فیناله !
حتی اگه کسی به قیافه گزارشگر توجه نکرده بود از لحن و طرز صحبت اون متوجه میشد که یه گزارشگر جدیده !
بازی فعلا آرام طی میشد و حمله ای از طرف دو تیم فعلا صورت نگرفته بود .
گزارشگر ادامه داد : بله ... من مایک جیسون هستم . گزارشگر جدید مسابقات . چون گزارشگر قبلی دار فانی رو وداع گفتن من این پست رو ادامه میدم .
دیانا که کوافل در دستانش بود با شیطنت در گوش مری گفت : هه ... مثله اینکه قبلیه مرده !!!
و منتظر جواب مری نشد و به حرکتش ادامه داد .
دیانا حمله ی خوبی رو شروع کرده بود و با کمک دیگر مهاجمین فمن این حمله داشت به ثمر میرسید که یهو ...
گزاشگر : اوه ... مثله اینکه دیانا مالفوی مثله بازی های قبل میخواد مارو غافلگیر بکنه ! این چه کاریه اون داره میکنه ؟
دیانا وسط زمین و آسمون در حالی که چند قدمی دروازه حذم قرار داشت کوافل رو ول کرد و با تعجب به دور و برش گاه میکرد !
آیدی که بالاتر از اون ها قرار داشت سر دیانا داد زد : این چه کاری بود کردی ؟! اخه اون کوافل صد در صد گل بود
دیانا ارتفاعشو بیشتر کرد و به آیدی نزدیک شد و گفت : آیدی من فکر میکنم اصلا حالم خوب نیست !
آیدی : بله ... معلومه اگه حالت خوب بود که اون طوری نمیکردی .
دیانا با بی حوصلگی جواب داد : دارم جدی باهات حرف میزنم ... ببین من چشام سیاهی میره البته شاید صورتی میره
ایدی با عصبانیت : معلومه چقدر جدی حرف میزنی ؟ چشمام صورتی میره یعنی چی ؟
دیانا که میدونست آیدی حرفشو باور نمیکنه و الان هم داره بازی رو از دست میده گفت : هیچی ... ولش کن شوخی کردم و از آیدی دور شد و به بازیش ادامه داد .
آیدی :
گزارشگر با لحنی متعجب گفت : من ... من !! هیچی فکر کنم کوررنگی گرفتم
بازی همچنان ادامه داشت و با اینکه دقایق زیادی از بازی گذشته بود هنوز گلی از طرف هیچ کدوم از دو تیم به ثمر نرسیده بود .
گزارشگر که میخواست ثابت کنه مثله مرحوم گزارشگر قبلی نیست گفت: من فکر میکنم دلیل اینکه هنو گلی به ثمر نرسیده قدرت زیاد و برابر دو تیم باشه ! با توجه به اینکه این بازی نیمه نهایی ایه ولی برای دو تیم حکم فینال رو داره !
حمله از طرف تیم حذم صورت گرفته بود .
مهاجمان تیم حذم با همکاری هم توانسته بودند 90% راه را برای رسیدن به گل طی کنند و الان فقط یک شوت عالی میتوانست که تلاش آنان را به نتیجه برساند .
اعضای فمن منتظر هنرنمایی مورگانا بودند که همیشه دروازه را در اوج ناامیدی همه نجات میداد .
آوریل با تمام قدرت کوافل را به سمت دروازه ی فمن فرستاد . کوافل با سرعت به طرف دروازه فمن میرفت و لبخندی حاکی از رضایت بر لبان آوریل نقش بست و این در حالی بود که تمام ورزشگاه مملو از طرفداران تیم حذم تار کبود بود و جو ورزشگاه کاملا به نفع آنها .
دانه های عرق پیشانی مورگانا را پوشانده بود . حس اضطراب از اینکه توپ در دستانش قرار نگیرد تمام وجودش را فرا گرفته بود ! نگاهی به تماشاگر ها انداخت لکه ی صورتی دوباره خودنمایی کرد ولی این بار برای مورگانا !
این اتفاق برای یک لحظه به مورگانا قوت قلب داد .
کوافل با سرعت بیشتری به سمت دروازه میرفت ولی مورگانا همچنان ثابت ایستاده بود و با خود گفت : حتی اگه اون لکه ی صورتی تخیل بوده باید به خاطر همین تخیل هم که شده باید توپ رو بگیرم ... باید !
مورگانا به طرف کوافل رفت و دستانش را به طرف کوافل کشید و چشمانش را بست .....


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵
#3
اين طلسم توسط ايدي مالفوي خواهر گرامي بنده حدود 10 سال پيش در لندن در قصر خودمون اختراع شد ! اون زمان وقتي که تولد ديانا بود براي جشن تولدش تزيينات يادشون رفته بود و دقايق اخر به اين فکر افتادند و ديگه نميدونستند بايد چکار کنند ناگهان ايدي فکري به سرش زد و به دراکو و ديانا گفت بريد از بيرون پروانه جمع کنيد .
اونها تا تونستند پروانه هاي کوچک و رنگي جمع کردند . ايدي که از کودکي استعداد خاصي در تبديل چيزي به چيزه ديگري داشت با چوبدستي اش طلسم پوردراريوسرا به سمت پروانه ها فرستاد و پروانه ها به شکل پورد هاي رنگين دراومدن و اين کار در طول مهماني چند بار تکرار شد که باعث شد فضاي بسيار زيبايي ايجاد شود .
__________________________________________________
اشکالي که در بيشتر وردها به وجود ميايد تلفظ نادرست انها است .
مطمئنا تدريس پروفسور هييچ ايرادي نداشته و عده اي از دانش اموزان که حواسشان سر کلاس نبوده تلفظ صحيح و دقيق ان را ياد نگرفته اند و ان را اشتباه تلفظ کرده اند .
از ديگر علل ميتوان جهت قرار گرفتن چوب دستي و تمرکز به چيزي که ميخواهند قفس را به آن تبديل کنند نام برد .
__________________________________________________
همه ميدانيم که اين ورد براي کوچک کردن اجسام به کار ميرود .
مشکلات زيادي از جمله کمبود جا و پنهان کردن بعضي اشيا در زمان دزدي و جنگ باعث شد که خانم دي زي کيد حدود 375 سال پيش به فکر اختراع وردي بيافتد که اجسام بزرگ را کوچک کند تا به راحتي بتوان آنها را جا به جا و يا پنهان کرد (البته استفاده هاي ديگري هم در مورد اشيا ميتوان از اين ورد کرد )
خانم کيد پس از چند بار آزمايش و امتحان سر انجام در ساله 376 يعني يک سال بعد از اينکه به اين فکر افتاد توانست اين ورد را ختراع کن د.
علت اينکه اختراع اين ورد طول کشيد حساسيت ان بود چون اگر اشتباه از آب درميامد ميتوانست باعث نابودي اشيا و يا بزرگتر شدن آن شود


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
#4
فکر ميکنم ساده ترين و مهم ترين افسون برايدوئل اکسپليارموس باشه که باعث ميشه حريف ما خلع صلاح بشه .
تارانتالگرا (tarantallegra): افسوني که حريف را به رقص وادار ميکنه .
استاپفي (stupefy):افسوني براي گيج کردن حريف .اين افسون بيشتر در دوئل هاي خطرناک و جدي اجرا ميشود .مخصوصا دوئل هايي که يک طرف آن مرگخوار باشد .

شيلدچارم (shieldcharm):افسون توليد هاله اي مجازي در اطراف بدن براي منحرف کردن افسون هاي حريف .افسوني که لرد ولدمورت استاد استفاده از ان است .

فورنان کالاس(furnunculus):افسون ايجاد کردن جوش ها چرکين بر روي پوست .

جلي لگز جينکس (jelly-legsjinx):افسوني براي به لرزه دراوردن پاي حريف .

انگورجيو(engorgio):افسون ايجاد تورم دربدن.

آواداکداورا(avada kedavra): اين افسون ديگه آخرشه ! افسون مرگ !!!!!!
__________________________________________________
فنيپليايوس (fenipeliayus): افسوني براي جدا شدن دست ها از بدن !که البته بعد از مدتي دست ها به جاي اول خود برميگردند !

لويوسيور ابتاما(leviosiorebtama):افسوني براي گيج کردن حريف که باعث ميشه وردها رو اشتباه تلفظ کنه .


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
#5
کلاس تعطيل شد و بچه ها در حالي که وسايلشونو جمع ميکردند يکي يکي يا دسته جمعي از کلاس خارج ميشدند .
ديانا هم با دلخوري کتاباشو جمع کرد و رفت بيرون .
در راهرو سامانتا رو ديد ! سامانتا که فهميده بود اون از چيزي ناراحته پرسيد : چي شده ؟!
ديانا هم با غرغر جواب داد : خوب ... هيچي ... يعن يبه خاطر تکليفاي کلاس طلسم ها و وردهاي جادويي اعصابم خورده !
سامانتا : اهان ... اونا که آسونن !
ديانا : اره آسونن ولي من نميدونم روي کي طلسم رو اجرا کنم که گزارششو واسه پروفسور بنويسم .
سامانتا در حالي که برق شيطنت در چشمانش معلوم بود گفت:
خوب اول از همه بگو کدوم ورد رو ميخواي اجرا کني ؟
ديانا که انگار فهميده بود سامانتا نقشه هايي تو سرش داره گفت : گانولا !
سامانتا زد زيره خنده و بعد گفت : خوب معلومه ! اول از همه بايد پسر باشه تا کلي بهش بخنديم ! بعدشم بايد گريفيندوري باشه !
خودت ميدوني که ما هميشه بايد در حال انتقام گرفتن از گريفي ها باشيم !
ديانا که تقريب حدس زده بود تو کله سامانتا چي ميگذره گفت : منظورت کيه ؟!
سامانتا : هري ...
ديانا فوري ادامه داد : پاتر
بعد دوتايي زدن زير خنده .
سامانتا : فقط بايد تا ميتوني دختراي اسلي رو جمع کني و مقابل چشم همه اونا ضايع اش کني !
تقريبا تما دختراي اسلي جمع شده بودن و پشت سره پاتر حلقه زده بودن طوري که انگار دارن در مورد چيزي بحث ميکنن ! اينجوري ديگه کسي بهشون شک نميکرد .
بعد ديانا از وسط جمعيت سرش رو بلند کرد و چوبدستيشو به طرف پاترگرفت و و زمزمه کرد " گانولا "!
هنوز ورد به پاتر نخورده بود تمام بچه ها زدن زير خنده و با دست به پاتر اشاره ميکردن .
بعد يهو پاتر بلند شد و شروع کرد به رقصيدن ! واي که چقدرمضحک شده بود !
بقيه بچه هايي هم که در حياط بودن با تعجب به اون نگاه ميکردن !
دراکو که داشت از اونجا رد ميشد گفت : بازداره خود شيريني ميکنه واسه دخترا ! اه اه چقدر بدم از اين پاتر مياد !
اما اگه ميدونست که اين کاره خواهر خودش بوده حتما همون جا از خنده غش ميکرد و بعد هم يه جايزه حسابي به خواهر کوچيکش ميداد !!!!!!!!
__________________________________________________
همون طور که ميدونيد اولين گرگينه همسر اريکا وونستو بود ! در اين مدت براي مقابله با وحشي بودن اون کارها يزيادي انجام گرفت که هيچ کدوم موثر تر از طلسم " بي دست و پايوس "نبود !
اين طلسم الان هم مورد استفاده قرار ميگره .
اين طلسم باعث ميشه که کسي که ما اين ورد رو روي اون اجرا مکنيم ديگه نتونه دست و پاشو تکون بده که اون موقع براي نگه داشتن گرگينه د ريه جا و جلوگيري از حملات اون استفاده ميشه و الان علاوه بر اين براي دستگيري مجرمان و خلاف کاران نيز استفاده ميشود !
__________________________________________________
براي اينکه از حملات گرگينه ها در امان باشند !
چون همون طور که همه ميدونن هيچ جانداري که هم نوع خود اسيب نميرسونه و با اين کار ميشه اونو ارو تر هم کرد البته فقط در اون مدت زماني که ما هم گرگينه هستيم !
و براي کسي مثله اريکا وونستو دليل ديگري داشت و ان اين بود که درکنار همسرش باشد !( تو اينقدردوسش داري چرا طلسماتو رو ي اون انجام ميدي مگه موشه ازمايشگاهيه !)يه چيز ديگه هم بگم :واي چه عشقولانه
__________________________________________________
نه ... نه ...نههههههههههههههههههههههههه !
اينها فرياد هايي است که در هنگامي که داشتم تغيير ميکردم ميزدم .
آه .. چه درد ناک بود ! انگار در داخل بدنم کوره روشن کرده بودن و خون بدنم را ميجوشاندند و بدنم قل قل ميکرد !
بعد از مدتي احساس کردم استخوان ها ي بدنم دارند از جا درميايند و موهاو ناخن ها و دندان هايم کشيده ميشوند !
ديگر تحمل اين وضع را ندارم .
کم کم ارام شدم و بعد احساس ميکردم که دوست دارم هر جاندري که جلوي چشمم هست را گاز بگيرم احساس ميکردم با اين کار ارام ميشوم بنابراين به دنبال خرگوشي افتادم ( زورم به خرگوش رسيده )
باسرعت ميدوم و از خودم بدم ميايد .
با هر قدم که بر ميدارم دنيا د رجلوي چشمانم تاريک و تاريکترميشود !
اه ... من ديگه نميتونم ادامه بدم ! حالم بهم خورد


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
#6
ديانا و ايدي روي يه نيمکت کنار هم نشسته بودن و در حالي که معجونشونو هم ميزدند با هم پچ پچ ميکردند !
ديانا : ميگم ها خوب شد بليز شده استادمون ميدوني که دوست صميميه داد اش دراکوئه ! تو کلاس هوامونو داره !
ايدي که سرش تو کارش بود گفت : اوهوم ! ميدونم
و چشمکي به ديانا زد .
ديانا نگاهي به پروفسور زابيني انداخت و ديد که يه وسيله ي مشنگي دسته شه !
با تعجب از ايدي پرسيد: ببين اون چيه دسته پروفسور هي فشارش ميده بعد هي ميخنده !؟
ايدي : يه وسيله ي موگليه اسمش مووبيل* يا يه همچين چيزيه !
ديانا : آهان ! اونوق مگه خنده داره که هي داره ميخنده ؟
ايدي : نميدونم ... بابا ول کن معجونتو درست کن .
ديانا سرشو پايين انداخت و مشغول کار شد کهيک دفعه صداي خندهي چند نفر از ته کلاس توجه اونو جلب کرد .
برگشت و ديد که پروفسور زابيني و و چند نفر ديگه از جمله آني موني اسبق اني اسي فعلي مووبيل هاشونو گرفتن جلوي همديگه هي دارن ميخندن !
برگشت و ديد که معجونش بنفش شده ولي پاي تخته نوشته سبز !
همش تقصيره اين اسومس* بازهاست ديگه !
**************************************************
مووبيل : تلفظ جادوگري موبايل!
اسومس : تلفظ جادوگري اسم ام اس !
__________________________________________________
اين معجون در تمام مسابقات و رقابت ها غير قانوني هست چون دوپينگه !!
اولين بار کسي که اين معجون رو اختراع کرد اونو روي يه موش ازمايش کرد و ديد که موشه ميتونه يه قالب پنير رو با يه دست بلند کنه پس فهميد اين معجون باعث ميشه زور حيوانات زياد بشه ولي هنوز بر روي انسان ها مطمئن نبود چه اتفاقي ميافته پس اونو روي يکي از دوستاش که اتفاقا همون روز مسابقه کوييديچ داشت ازمايش کرد و دوستش در مسابقه همش گل ميزد و هر ضربه اي که ميزد کوافل شونصد متر اونطرف تر ميرفت در حالي که تا چند روز پيش دوستش يکي از اعضاي دست و پا چلفتي بوده ! داور مسابقه متوجه شد که اون دوپينگ کرده ولي چون نميدونست که اون از چه معجوني استفاده کرده چيزي نگفت !
چند بار اين کار اتفاق افتاد و بعد از مدتي ديدن که همون دوسته معجون سازه بدنش وارفته و شل ول شده پس ديگه مطمئن شدن که اون از معجونه قدرت که تا اون زمان ديگه شناخته شده بود استفاده کرده و دلايلي که اين معجون غير قانوني شد عبارتند از :
1- تيمي که استفاده کرده باشن قوي ميشن پس تيم مقابل نميتونه مقاومت کنه پس ميشه بازي ناجوانمردانه !
2- اگر کسي يه بار استفاده کنه براي دفعات بعد هم وسوسه ميشه و به مرور زمان اعتياد اور هست !
3- ضررهاي اون از جمله شل شدن عضلات که باعث شده بسياري از بازيکنان در مسابقات مختلف ديگر نتونن به کارشون ادامه بدن !
__________________________________________________
گلوري جان چرا به چارلي بدبخت تهمت ميزني اون که تو کارخانه شکلات سازي کار ميکرد چه ربطي به معجون داره !اون شکلات دلپيچه رو درست کرده بود ! ( البته ببخشيد گلوري جان )
يکي از معجون هايي که غير قانوني هست معجونه شتاب هست که باعث ميشه شخصي که از اون استفاده کرده بتونه با سرعت حرکت کنه که باز تقريبا شبيه معجونه قدرته !و علل غير قانوني بودن اون هم مثله معجون قدرت هست به علاوه اينکه اگر به طور مداوم مصرف نشه باعث ميشه تمام پوست بدن به شدت قرمز بشه و شخص به تب شديد دچار ميشود !
پس بايد هميشه از اون استفاده کرد تا اين بلاها سره ادم نياد پس چه بهتر که اصلا ازاول استفاده نکنيم !!! ( پيام بهداشتي )


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#7
گزارشگر در حالي که کنجکاوانه از بالاي برج ،زمين را نگاه ميکرد ادامه داد:

-"داور با بازيکنان دو تيم صحبت ميکنه . همه ميدونن که چون مري و خانم رايس در نزديکي دروازه و در حال حمله بودن با اين خطاي آشکار ممکنه داور پنالتي بگيره !
کاپيتان هاي دو تيم با داور صحبت ميکنن . اوتو سعي داره داور رو منصرف کنه ولي انگار فايده اي نداره!"

داور با حرکت سر نشون ميده متاسفم نميشه و قانون بايد اجرا بشه .
آيدي به مري اشاره کرد تا جلو بياد.
آيدي با چهره اي مصمم و لحني جدي گفت:

-" ميخوام به همه نشون بدي که حتي اگه مصدوم هم باشي ميتوني گل بزني پس اين وظيفه رو به تو مي سپارم . ميدونم که ميتوني !"

و با دست روي شونه مري زد و با لبخندي رضايت بخش سرش را تکان داد.
داور نقطه پنالتي رو به مري نشان داد و سپس کوافل رو به او سپرد.
مري نفس عميقي کشيد. کمي عقب رفت و چشمهايش را به حلقه ي سمت چپ دوخت و جارويش را به سمت چپ مايل کرد. کوافل رو جلو برد و پرتاب کرد !
چلاغ ممد با تمام سرعت به سمت حلقه ي سمت چپ رفت ولي در اوج ناباوري همه، کوافل وارد حلقه ي سمت راست شد !
فرياد شادي از سوي طرفداران فمن بلند شد که با صداهاي لرزان و اميدوار فرياد ميزدند:مري ...مري!
گزارشگر در حالي که چشمانش را ميماليد، تا مطمئن بشود که بيدار است گفت :
-" من نميدونم چه جوري اين توپ به سمت حلقه ي راست رفت ؟!اين حرکت اينقدر سريع بود که دقيقا معلوم نشد مري چکار کرده!"

در وسط ورزشگاه روي تابلوي جادويي ،حرکت آهسته ي مري نشان داده شد. همه با تعجب به تابلو خيره شده بودند و داشتند به حرکت مري که چگونه کوافل را به طرف حلقه ي سمت راست ارسال کرده نگاه ميکردند.
تمام اعضاي دراگون غضب آلود به چلاغ ممد نگاه ميکردند
چلاغ ممد به ترتيب به اين اشکال در آمد :
حالا نتيجه 20-0 به نفع فمن بود .
گزارشگر :

-" حالا فشار هاي بيشتري به اعضاي دراگون وارد شده . فکر ميکنم با گرفتن اسنيچ اين فشارها از بين بره ! البته اگه اوتو بگمن اسنيچ رو بگيره
راستي خبري از اسنيچ نيست ؟ "

جستجو گران دو تيم که همان کاپيتان هاي متعصب بودند، بالاتر از محوطه ي مسابقه با نگاه هايشان به دنبال اسنيچ ميگشتند و گاهي هم به سمت آن پرواز ميکردند ولي تا آن لحظه که فايده اي نداشت و اسنيچ از انها زرنگ تر بود !
اوتو بگمن با عصبانيت با خودش زمزمه ميکرد :

-" اي اسنيچ اگه گيرت بيارم اه .. کجايي ؟! اينا هم که بلد نيستن يه گل بزنن حداقل خيالمون از نتيجه راحت بشه ... اين اسنيچم نيستش تا بگيرمش زودتر از دسته اين ساحره هاي از خود راضي و مغرور راحت بشيم !"

آيدي که درچند قدمي اوتو بود ،با نگاهي سرشار از اعتماد به نفس و اميد به پيروزي او را ورانداز کرد و پرسيد:

-"اتفاقي افتاده؟خيلي نا اميديد؟ "

اوتو :

-" ها... من ... چي ؟ نه "

آيدي با بي اعتنايي از اوتو فاصله گرفت و به سرعت خود اسنيچ دنبال آن گشت.
بازي هر لحظه خشن و خشن تر ميشد ! بازيکنان مي دانستند به اين سرعت اسنيچ پيدا نخواهد شد و هيجان بازي به همين است . براي همين اين بازيکنان بودند که به فکر امتياز بيشتر با زدن گل بودند ! شايد انقدر اعتماد به نفس داشتند که گل هاي زيادي بزنند تا اگر تيم مقابل اسنيچ را هم گرفت انها برنده باشند ! مثل بازي بلغارستان و ايرلند ...
نتيجه 30-10 به نفع فمن بود و همچنان قدرت در دستان اين تيم بنظر مي رسيد .
حمله پشت سر حمله !
گزارشگر که ديگر نفسش بند آمده بود با همان صداي گرفته گفت:

-" آه ... اين بازي مثله اينکه نميخواد تموم بشه . من که ديگه از هيجان اين بازي صدايم در نمياد ولي خوب سعي ميکنم باز هم ادامه بدم ! بازيه خيلي جالب و وحشتناکيه!
کوافل در دستان جسيکا... بله آجسيکا پاتر رو ميبينيد که سر جاي خودش ايستاده و داره به دور و برش نگاه ميکنه و چون کسي رو نميبينه با يه پاس به عقب کوافل رو ميده به فرانک لانگ باتم . فرانک ارتفاعشو کم ميکنه و ميخواد از زير پاي بازيکنان حرکت کنه که گيلدروي جلوشو ميگيره و چيزي ميگه انگار به فرانک هشدار ميده که از زير حرکت نکنه چون نميشه اگه توپ رو از زير وارد دروازه کني گل قبول نميکنن چون خطاست ! گرفتي ؟"

فرانک وسط زمين و آسمان با حالت گيجي رو به گيلدروي گفت :

-"اوهوم ! خوب حالا برو کنار تا از بالا برم" .

گيلدروي :

-" نه ديگه ... حالا که گرفتي کوافل رو بده به عموت !"

و کوافل را از دست فرانک قاپيد !
گيلدي در حالي که از فرانک دور ميشد :

-" آفرين پسر خوب "

و فرانک هاج و واج با نگاهش او را دنبال کرد.
گزارشگر سرفه اي کرد تا ته صدايي که برايش مانده بود،صاف شد و ادامه داد :

-" بازيکنان دراگون توپ رو از هم تيمي خودشون ميگيرن ! من که معني اين کارا رو نميفهمم
مثله اينکه گيلدروي ميخواد اختلاف امتياز خودشونو با فمن به حداقل برسونه . فاصله ي زيادي با دروازه نداره . ببينيم چه کار ميکنه !"


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵
#8
گزارشگر با صدايي که انگار کسي دست روي گلويش گذاشته بود،شروع به توصيف بازي کرد:

-"خب بازي با پاس ديانا به مري شروع مي شه.اوه...از همين اول با بلوجر سوسک توپ ميفته دست جسیکا! جسیکامثل يه اژدها داره جلو ميره.انگار تيم فمن غافلگير شدن.هيچکس جلو نمياد.چه خبر شده؟..."

در برابر چشمان حيرت زده طرفداران فمن،سه مهاجم تيم فمن به طرف دروازه حريف شيرجه ميروند.انگار توپ در دست هاي آنهاست.جسیکا همچنان جلو مي رفت که...
سامانتا يک بلوجر را محکم به صورت او پرتاب کرد و توپ پس از رها شدن از دست جسیکا ،در دستان ديانا قرار گرفت و...
حمله!
ديانا توپ را به طرف خانم رايس که در گوشه ي زمين حريف ايستاده،پاس داد و مري و مينکي در دوطرف او،همراهيش میکردند تا اينکه باچلاغ ممد تک به تک شد.دروازه بان درشت قامت دراگون ،انگار دروازه ها را در بغل گرفته باشد،اجازه ورود کوافل به آنها نمي داد.
خانم رايس که مستاصل شده بود،نگاهي به اطراف انداخت و...
ديانا در گوشه ديگر زمين ،چشم هاي خانم رايس را به خود جلب کرد.با يک پاس قوس دار توپ را به سمت او پرتاب کرد که ناگهان جسیکا توپ را ميان زمين و هوا قاپيد و ضد حمله ي تيم فمن مهار شد.همه طرفداران تيم فمن آهي کشيدند.
اين بار جسیکا با دو مهاجم ديگر دراگون به سرعت به طرف دروازه ي فمن مي رفتند و فمنيها هم سريع تر از آنها سعي در برگشتن به زمينشان و مهار توپ داشتند.ولي خيلي دير شده بود!
آنيتا با مورگانا تک به تک شده بود و دروازه ي سوم هم از دسترس مورگانا کاملا آزاد بود و توپ يکراست به سمت دروازه ي سوم پرتاب شد که...
مورگانا در حاليکه به نظر مي رسيد اصلا حواسش به دروازه سوم نيست،با مهارت تمام و با مشت کردن دست،دروازه را نجات داد.
فريادهاي تشويق و خوشحالي از هر طرف ،ورزشگاه را در آغوش گرفت.
گزارشگر در حاليکه نفس نفس مي زد،آب دهانش را قورت داد و گفت:

-"مورگانا کارهاش خيلي شبيه ... اوه يادم رفت اسمش چي بود ؟!اها...الی کان! مورگانادر لحظه اي که همه نااميدن،به تيم اميد مي ده.اون نابغه دروازه اس...انگار براي حفظ دروازه خلق شده!"

مورگانا با اين تمجيدات از کنار دروازه به وسط زمين اومد و در برابر تماشاگرها که برايش دست مي زدند،تعظيم کرد.
دوباره بازي با صداي گرفته گزارشگر دنبال شد:

-"يکي از سه ستاره مهاجم تيم فمن،يعني ديانا توپ به دست جلو افتاده.زن داداشش،ببخشيد،جسیکا پاتر جلوشه و سعي داره توپ رو بگيره.داور بهش اخطار ميده که وظيفه ي اون نيست که توپ رو بگيره.ديانا همچنان جلوتر از همه حرکت ميکنه.انگار خيالاتي داره. به سمت دروازه نمي ره.اين چه کاريه؟
...داره به طرف بالا ميره...و از بين ابرها زياد معلوم نيست."

قبل از اينکه گزارشگر چيزي بتواند بگويد،فريادهاي گل...گل از طرف خيل تماشاچي ها سالن را لرزاند.
گزارشگر با صداي جيغ مانندي گفت:

-"بله ديانا از همون بالا توپ رو گل ميکنه ! مثله اينکه خودشم با کوافل وارد حلقه ي مرکزي شده ! "
صفحه ی جادویی تصویر آهسته گل دیانا رو نشون میداد .
تماشاچی ها دیدند که دیانا در چند قدمی چلاغ ممد به سمت بالا اوج میگیره و از بالای سر چلاغ ممد میگذره بعد ارتفاعشو کم میکنه و در حالی که کوافل رو در دست داره پشت سر چلاغ کمی مکث میکنه ( این مکث فقط تو حرکت آهسته معلومه چون خیلی کم بوده ) و خودش و باکوافل از حلقه رد میشه !!!

ورزشگاه غرق تشويق شد....

ديانا در حالي که از کنار دروازه بان تيم دراگون رد ميشد لبخند موذيانه اي بر لب داشت و با حالت کنايه اي گفت :

-“بيخود نيست اسمتو گذاشتن چلاغ ممد”


"10-0 به نفع فمن!"


ویرایش شده توسط دیانا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۱۷:۱۰:۰۳
ویرایش شده توسط دیانا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۱۷:۱۴:۴۲

تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
#9
سوال اول
خود کلمه ترميم يعني درست کردن و برطرف کردن عيب و ايراد چيزي. رشد ترميمي يعني اگر شاخه يا برگ گياهي اسيب ببينه گياه در حالي که رشد ميکنه و به مرور زمان اون قسمت رو درست ميکنه و قسمت اسيب ديده بهبود پيدا ميکنه و اگه قسمتي از برگ يا شاخه از تنه اصلي جدا شده باشه و قسمت ديگري از ان وصل باشه اون قسمت جدا شده هم به تنه وصل ميشه و حالت گره پيدا ميکنه به طور کلي يعني پيوند خوردن دو قسمت يک گياه که از هم جدا شدن .
سوال دوم
گياه فلارين چون زادگاه اصليش پرو هست با اب و هواي گرم بهتر رشد ميکنه و بايد در محيط مرطوب قرار بگيره و چون بافت سفتو سختي داره و ميتونه اب رو در خودش ذخيره کنه نياز زياد به اب نداره همين که اطرافش گرم و مرطوب باشه براي رشدش کافيه !
سوال سوم
کاهو جادويي اون هم از نوع دريايي آن به آب خيلي نياز داره و اگر در روي خشکي باشه تمام آب اطرافش رو ميگيره و به جاش سمه توليد شده در بدنشو به اطراف ميده !
براي خشکي فايدهاي نداره !
ولي اگه در دريا باشه و يا اطرافش پراز آب باشه بعضي موجودات دريايي از اونا تغذيه ميکنند و سم اين گياه نه تنها براي اون ها ضرري نداره بلکه باعث ميشه که دشمنان از اونا به خاطر اين سم دوري کنن و سيستم دفاعي بدنشون رو تقويت ميکنه !
و ديگر اينکه همراه آب مواد اضافي آب رو هم به درون خودش ميکشه که اينم يکي از فوايد اون در داخله آبه .
البته تنها استفاده اي که در خشکي داره تصفيه آبه . به طوري که اين گياه رو در اب مورد نظر پرورش ميدن و گياه ابهاي اطراف رو به دورن خودش ميکشه به همراه مواد اضافي اب ! تقريبا نصف آب مورد نظر صرف خود گياه ميشه ولي همه ي اب تصفيه ميشه !


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#10
سوال اول
در جواب به این سوال باید بگم که من اولین ترمی هست که در کلاس های هاگوارتز ثبت نام میکنم و نمیدونم در ترم های قبلی چی گذشته و معلم ترم قبلی چی گفته ! پس باید امتیاز این سوال رو به من بدین چون سوال اشکال داره و فکر کنم طراحشم اشکال داشته ( روحی روانی جسمی مغزی مخی دوگوله ای و ....)
سوال دو
اصولا متولدین خرداد انسان هایی همچینی یه نموره یه جوری هستن !
چه جورین ؟ من باید از کجا بدونم شما که هیچی هنوز یاد ما ندادین اونوقت از ما پیش گویی میخواین ! هاااااااااااااااااااااا
ولی من خودم میدونم خردادی ها چه جوری هستن
صفات مثبت : مغرور .حرف هیچ کی رو قبول ندارن . جو گیر.فکر میکنن اخرشن ( حالا اخر چی نمیدونم)خیلی زز
صفات منفی : خرخون . یه ذره با ادب و بچه مثبت
و اتفاقی هم که در اینده برای شما می افته اینه که در اولین برخورد شما با یه نفر دماغتون میره تو چشم اون یه نفر بعد اون یه مشت میزنه تو دماغ شما و دماغ شما کج و کوله تر میشه و شما هم که پول عمل ندارین وقتی میرین خونه زنتون راهتون نمیده و میگه : من شوهر کج و کوله و جوات و .... نمیخوام ! برو گمشو
یه زبون هم درمیاره بعد درو میکوبه باز در میخوره تو دماغ شما ! دماغه دیگه هیچی ازش نمیمونه !
با ماه های خرداد و خرداد و خرداد و شهریور خوب هستین ! ولی مثه اینکه سه تا همسر اول شما اصلا با شما خوب نیستن و نبودن
این شهریوری هم که این بلا رو سرتون اورد !
(ببخشید پروفسور من قصد توهین نداشتم ! خودتون گفتین طنز بنویسین بهتره هر چند خیلی بی مزه بود اخه اصلا حسش نبود یه 5 امتیاز هم بدی قبوله !)


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.