تدی رو مبل مخصوص خودش ولو شده بود. مشت محکمی روی دسته ی مبل ارغوانی رنگش زد. کتابخانه بزرگ مقابلش کنار رفت و مانیتور بنای شفاف LCD و تخت به اندازه 400 اینچ در مقابل دیدگان تدی نمایان شد که با ذوق دست در زیر مبل کرد و کنترلی را بیرون کشید که از چهار جهت با چسب نواری باندپیچی شده بود.
ملت:
با خوشحالی کنترل را نشون اعضای گروه داد که مشغول نوشتن نظراتشون روی برگه هایی که جیمز داده بود، بودند.
- کنترل رو ببینید...جای گازهای منه ها...
و با شادمانی کنترل را مقابل مانیتور گرفت و جادوگر T.V را انتخاب کرد. جیمز جیغ کوتاهی کشید و به میان اعضای گروه آمد و گفت:
- منظور تدی این بود که اگه نظراتتون رو درست نگین، مثه کنترل گاز گرفته میشین؟! روشنه ؟!
صدای اعتراض اعضای گروه به جهت خشونت و اجبار گرگینه صورتی بلند شد. بلاتریکس بی هدف به در و دیوار سرسرای خانه کروشیو می فرستاد( در این بین تعداد زیادی مگس در هوا شکنجه و شهید شدند.
) . گلگومات نعره می کشید و رقیب می طلبید. دایی مونتی هشت مار را به دور گردن خود می پیچد و اقدام به خودکشی و خفه کردن خود می کرد. مورگانا به زبان سواهیلی (قبیله ای | احتمالا متعلق به آوالان) فریاد میزد. پیتر پتی گرو هم در تله موش گیر کرده بود و زوزه می کشید.
جیمز: ساکـــت ! جیـــــــــــغ
با جیغ گوشخراش جیمز سکوت بر سرسرا حاکم شد و جیغ گوشخراش جیمز همچنان طنین می انداخت. تدی در حالیکه حرف جیغ جیمز را تایید می کرد، کنترل را بالا آورد و صدای T.V را بلند تر کرد. رویش را به سمت جیمز کرد و گفت:
- بنویس ! ارزش پولاست !
اسامی و شماره هایی روی صفحه مانیتور نقش می بستند و جیمز به مناسب هر یک کلمه نوشتن با قلم پر روی دیوار جیغ کوتاهی می کشید. بلاخره تدی لبخند پیروزمندانه ای زد و جیمز با تکه جیغی تایید کرد. تدی از روی مبل بلند شد و با هدایت چوبدستی اش مبل را به درون صفحه مانیتور پرتاب کرد. تکه های خرد شده ی شیشه ی مانیتور مانند رحمت الهی نازل می شدند و مجسمه های پیرامون سرسرا را سیراب می کردند.
بلاتریکس: ملت سر گنج نشستن ؟! یه کم بدین به من، فک کنم هر روز یکی می ترکونی و خرد میکنی؟! به منم بده، پول ندارم واسه عروسی برم آرایشگاه !
تدی در حالیکه به دیواری نزدیک می شد که جیمز روی آن یاداشت می کرد لبخندی به بلا زد و گفت:
- عقل رو به کار بندازین ! نظرات خوب بدین تا پول بیشتر از سرقت گیرتون بیاد ! خب توجه ! توجه ! پولامون رو به چی Change کنیم ؟! دلار: 2 گالیون . یورو: 1.5 گالیون . پوند: 0.5 گالیون. ریال: 3.5 گالیون ؟! ریال خوبه ؟!
دایی مونتی گلوی یکی از مارهایش را گرفت و محکم فشار داد. همراه با مارش نعره ای کشید. زهر مار در مقابل تدی روی زمین می ریخت. با خشم گفت:
- اصلا پولی داریم که تبدیلش کنیم؟! هر وقت گیرمون اومد بعدش !
تدی: آخه جهان در حال تحوله ! پرزیدنت Ahmadinejad رفته سازمان ملل ! میمون با این حرکتش گرون شده! قیمت پولا دائما تغییر میکنه !
جیمز جیغ کوتاهی کشید و شروع به جمع آوری برگه ها کرد و در حالیکه برگه را از هر کسی می گرفت، با جیغی در دم گوش، وی را روانه خانه اش می ساخت. چشمان جیمز و تدی از حدقه بیرون زده بودند و به نوشته های روی برگه پیشنهاد خیره مانده بودند. کلمات خودنمایی می کردند:
وسایل مورد نیاز: نیم کیلو پنیر برای پیتر – مترجم برای مورگانا( خواهشا جناب چلنگر مسلط به زبان قبایل آوالان)- یونجه و شبدر برای گلگومات – چوبدستی اضافی جهت کروشیوهای بیشتر برای بلاتریکس. مرلینگاه سیار برای همه !
جیمز: بودجه بده تدی ! من پولمو دادم واسه کلکسیون یویوهام ! گفته باشم !
و به سمت دیاگون گام برداشتند و اقدام به خریداری وسایل مورد نیاز می کردند. خورشید غروب می کرد و به همین مناسبت جیمز جیغ می کشید. سایر اعضا خود را تا یکشنبه شب آماده می کردند و در مسجد جامع دیاگون مشغول راز و نیاز و دعا بودند.
یکشنبه شب - ساعت 9 درب خانه به هفت- هشت مشت پشت سر هم به صدا در آمد...