در حال دیدن این عنوان:
1 کاربر مهمان
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
کاربران عضو
اخه مگه مجبور بودید همش رو بخورید؟ که چاق بشین فردا نتونین برین خاستگاری؟
میفرستادین شهرستانا واسه ما این عکس هایی که اسلی گذاشته بود دلمون رو اب کرد !
فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ... Only Raven
هیچ چیز غیر ممکن نیست
جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
خب من میخواستم بالاخره تعدادی از برو بچ رو ببینم که فرصتش پیش اومد.
به نظر من که خوب بود فقط کیکش در مقایسه با تعداد ما خیلی خیلی زیاد بود که البته من کم نیاوردم!
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
منم تبریک میگم نهمین سالروز تاسیس سایت را چه قدر زود میگذرد زمان ،9 سال خیلی زیاد است، فکر میکنم همین دیروز بود که داشتیم به ریش مرلین، بعدش سرژ و پرای ققنوس، خاله بازی گریفندوری ها میخندیدیم دوران بسیار خوبی بود
همیشه شاد باشید
از دوستداران جادوگران
لوسیوس مالفوی 14 دی 1391
جادوگران
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
نه بابا ناحقی چیه. فکر کردی پسری که زنده ماند چگونه رییس اداره کارآگاهان شده و الان با کت اورجینال گاباردین در عنفوان جوانی در مراسم حضور به هم رسانده؟ فکر کردی چگونه مرگخوار روزیه پول کیک را پرداخته؟ فکر کردی آن سه هزار میلیارد گالیون به کجا رفته؟ بگم؟ بگم؟
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
دوستان پس عکس چی؟
من که شدیدا منتظر عکسم.
چون من توی شیراز زندگی میکنم و اومدنم مشکل بود نشد دیگه.
ولی شدیدا منتظر عکسم.
راستی انتونین جان، خداییش این توصیفات شما از کادر مدیریت ناحقیه.
پرنس جان شماهم زیاده روی کردیا.
ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي
only Gryff
ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت
مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.
اما...
بر می گردم؛
پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه
عضو شده از:
۹:۵۵ یکشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۸ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵
از من گذشته
گروه:
کاربران عضو
هی..
خوش گذشت.. واقعا خوش گذشت..
گرچه تعدادمون از 10 نفر تجاوز نکرد..
گرچه نصف پول کیکو مهدی مجبور شد از جیب بده..
گرچه علی خیلی زود رفت..
ولی خیلی خوش گذشت..
خیلی..
جای همه تون خالی..
همه ی دوستای عزیزم.. از لینی گرفته تا دوست چندیدنو چند سالَم آنتونین..
جاتون واقعا خالی بود..
rest in peace dear Alan Rickman
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
ما که رفتیم تولد
بچه ها رو هم دیدیم
به قول بایرام لودر عکس یادگاری رو هم گرفتیم.
اون دسته از دوستانی که بهشون حتی زنگ زدیم و نیومدند هم جاشون خیلی خالی بود.
" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
من متوجه نمیشم! فکر کنم دالاهوفو با اون دامبلدور کذایی اشتباه گرفتید! دالاهوف مرگخوار خونخوار آدمکش قراره چه جوری باشه که الان نیست؟ در هر صورت پسری که زنده ماند هم به جشنتون اومده گویا. ما که سر کاریم و مشغول آدمکشی. جامون خالی میزدیم یه بار برا همیشه میکشتیمش راحت میشدیم! اینجوری فضا هم خیلی عوض میشد!!
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
منم به خاطر اینکه عله تنها نباشه سه و نیم اینا اونجام که موشکل و دوشواری پیش نیاد .
ایشالا امروز می بینمتون دیگه . . .
آنتونین : از تو انتظار زدن این حرفا رو نداشتم . . .
" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز
شما می توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوانها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.