هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۹:۲۶ شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۳
#39

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
اول از همه باید از همه ی کسانی که بانی و مسبب این تولد بودند تشکر کنم؛ از سوروس عزیز هم به خاطر کیک خوش مزه ای که تهیه کرده بودند تشکر میکنم.

از ساعت دوازده و نیم در صادقیه قدم میزدم و با یکی از دوستانم در حال گشتن مغازه ها بودیم که بجز چند کتاب، چیز بدرد بخور دیگری در آنجا نیافتیم. حدود ساعت 1:40 مرلین پیام داد که پشت ساختمان مذکور در حال مذاکره با چند حوری به سر میبرد؛ من نیز تسترال وار در عرض 15 دقیقه، خود را از فلکه ی صادقیه، به مکان مورد نظر رساندم!

وقتی به آنجا رسیدم، با مرلین تماس گرفتم که با همراهانش روبه روی بوف بیاید؛ از ساعت 1:55 جلوی در بوف داشتم نگهبانی میدادم که حدود ساعت 2:05 دقیقه مردی بیسیم به دست، برای اولین بار به من گیر داد؛ از ساختمون خارج شدم.

حدود ساعت 2:15 مرلین به همراه هگرید و آرسینوس جیگر وارد ساختمان شدند و من از ته دل بر مرلین لعنت فرستادم! (آخه هگرید رو چه به حوری؟! )

با امید به برتری تعدادیمان، دوباره جلوی بوف بساط کرده و مرد بیسیم به دست یاد شده را به مبارزه طلبیدیم؛ در این مبارزه، تلاشهای گلرت گریندلوالد و مرلین، قدرت بدنی(؟!) هگرید و جیگر بودن آرسینوس، نتوانستند تغییری در نتیجه ی مبارزه به وجود آورند؛ پس اتحاد گلرت و تیم مرلینگاه سازی برادران ظفرپور به جز توحید (مرلین، آرسینوس جیگر و روبیوس هگرید)، با شکست رو به رو شد!

در این نبرد نابرابر، هگرید حجم زیادی از چربی ها و عضلات خود را از دست داده و تنها حدود بیست کیلو گرم از آن هیبت، از دستان مرد بیسیم به دست، در امان ماند!

ما که متوجه شده بودیم که اگر همه ی بچه های جادوگران هم دور هم جمع بشویم، نمیتوانیم کاری از پیش ببریم، ساعت 2:25 دمُهایمان را بر دوش گرفته و به داخل بوف نقل مکان کردیم.

در داخل رستوران، مجمع المیز نچندان طویلی متشکل از چهار میز که بین دو ستون محبوس شده بودند، دیدیم و مشغول نظریه پردازی در مورد چگونگی جا دادن آن همه عضو بر سر این چهار میز بودیم که هوش ریونکلاوی ناظر ریونکلاو، راهی را پیش پایمان قرار داد؛ آرایش 'بعلاوه' !!!

حدود پنج دقیقه گذشته بود و کم کم ضعف های آرایش 'بعلاوه' در حال نمایان شدن بودند که یکی از کارکنان رستوران به سمت ما آمده و از ما درخواست اسم شب نمود! جادوگران، مشکوک (مورد شوک قرار گرفته ) به یکدیگر مینگریستند و صندلی هگرید از حجم استرس، شروع به لرزیدن کرد!

در این هنگام با هوش ریونی خود مشغول مذاکره با رستورانی (کارگر رستوران) شده و به او یادآور شدم که هنوز ظهر است و نیازی به اسم شب نیست! کارگر رستوران که گویی با مفهوم 'شب' بیگانه بود، در سوال خود اصرار ورزیده و ما پس از چند حدس اشتباه اعم از "برتی باتز؟! قورباغه ی شکلاتی؟! و..." با گفتن "جادوگران" از شر ‘Wrong Password’ راحت شده و ‘Password Accepted’ به رنگ سبز را بر روی صفحه ی نمایش مشاهده نمودیم.

پس از برداشته شدن رمز، کم کم سروکله ی بقیه ی جادوگران پیدا شد ولی جلسه تا ساعت چهار و ربع، زمان ورود عله، به خود شکلی نگرفته بود. پس از ورود عله، به شکل شگفت انگیزناکی کیک و سفارشات ناهار را با هم آوردند که این خود باعث تشویش اذهان عمومی شد!

کیک یک لایه ی حدوداً یک یا دو سانتی متری از شکلات را بر بالای خود داشته و اگر اشتباه نکنم، خود کیک مزه ی نسکافه یا چیزی شبیه به آن را داشت که بسیار خوشمزه بود!

در آخر، مامورانِ پرنس جان، راه را بر جادوگران نگون بخت بستند و از ایشان مالیات کیک را طلب کردند! شایع شده که پول مالیات میان مستمندان و کسانی که با لباس مادرشان به هاگوارتز میرفته اند تقسیم شده ولی هنوز شواهدی دال بر این قضیه ارائه نشده است.

پس از اتمام خراج گیری، جادوگران با پای پیاده به سمت خانه هاشان به راه افتادند و گلرت گریندل والد، تنها، با آدرسی که از سوروس اسنیپ گرفته بود، پس از ساعتها پیاده روی به مقصدش رسید! برخی منابع آگاه بیان کرده اند که زاغی، کلاغ سوروس اسنیپ، در میانه ی راه گم شده و هنوز که هنوز است، به خانه اش نرسیده!

از سوروس اسنیپ به خاطر کیک خوشمزه ای که تدارک دیدند، و همین طور به خاطر آدرس سرراستی که دادند، تشکر میکنم!


جیم،
من به شخصه فقط نگاهم به کیک و سفارشم بود؛ اگه مادرم هم سفارشم رو میاورد، باز هم نمیشناختمش!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۰:۴۰ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
#38

جیم موریارتی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۷ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴
از کمی دور٬ کمی نزدیک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
بسمه تعالی.

جا داره از نقش خودم یادی بکنم و بگم کارد بخوره تو شیکمتون :| کیکا رو پخش کردم بینتون . غذای همه رو پخش کردم دریغ از یک تشکر :| ملت چه بی‌وفا شدن. :|

پرنس هم که هر چی دوست و فک‌وفامیل داشت برداشته بود با خودش آورده بود. :-" (خوبه گفته بودن حداکثر یک نفر :-" )

من باب گزارش هم که باید بگم به طور کل خوش گذشت.

+ از دوستان عزیز خواهشمندیم بعضی عکسا رو سانسور کنن ما آبرو داریم :|

همین دیه :/


تصویر کوچک شده


پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۰:۲۴ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
#37

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
اهم...
رودولف وارد میشود!
البته نمیخواد فرار کنید...اومدم گزارش جشن رو بدم...

گزارش یک جشن

خب...چیه؟!
رفتیم جشن دیر رسیدیم...کلی معذرت خواهی و اینها هم کردیم بعد دیدیم الکی بود!نصف ملت دیر رسیدن...نصف دیگه هم بعد من رسیده بودن...
هیچی دیگه نشستیم شروع کردیم به معرفی کردن خودمون...نوبت به من رسید سکوت همه جا رو فرا گرفت...خب ترس داره دیگه؟! اگه توی صحبت من کسی حرف میزد،قمه بود که به سمتش روونه میشد...

بعد هم پرنس یه عده رو گلچین کرد(اونایی که سابقه اعتیاد داشتن یا قیافه شون به معتادها میخورد)برد بیرون که البته من از این آزمون سخت سربلند بیرون اومدم...

بعد دوباره رفتیم،سفارش ها گرفتن و اینا...رخ کیک رو هم برای بار اول دیدم!
آها...مورگانا،دانگ و راک وود هم میخواستن که به صورت مجازی حضور داشته باشن که متاسفانه این امر میسر نشد که همینجا من دوباره ازشون عذر میخوام.

هیچی دیگه...کیک و ناهار و اینا رو خوردیم و خلاص...فقط در این بین ویلبرت که به دلایلی اصلا حرفی برای گفتن نداشت،مفل محفل میکرد که من قمه رو بردم بالا و فرو کردم تو...تو...تو....چشمش!تو کجا میخواستیفرو کنم؟!

آره بعد هم بیرونمون کردن اینا و با ملت حرکت کردیم به سمت یه وسله ماگلی به نام مترو...البته پرنس و بعضی از دیگر دوستان در بین راه یادشون اومد که یادشون رفته!آلزایمره دیگه...برگشتن...ما هم بی مرام و خسته...ولشون کردیم و به راهمون ادامه دادیم...جیم در بین راه از ما جدا شد که روحش شاد و یادش گرامی باد!
ویلبرت هم جدا شد بعدا که برای ایشون هم تقاضای مرحمت از مرلین رو داریم...
من موندم پرسیوال دامبلدور...چیه؟!چرا اینطوری نگاه میکنید؟!گفتم پرسیوال...نه آلبوس...فرق میکنن با هم...اتفاقا پرسیوال ادم خوبیه...تمایلات زد مشنگی هم داره...فقط یکمی تو تربیت فرزند قاصر بوده...

به هر حال...کیک خوردیم...دوستان رو دیدم...خداحافظی کردیم...و ارزو برای اینکه بتونیم سال دیگه تولد 12سالگی جادوگران رو جشن بگیریم...

این بود انشا ما!

پ.ن:هرگونه عکس من در جشن تولد یهویی بود!به جون شما!!!

ویرایش برای چند چیز که جا موند و نگفتم و الان میگم!

کیک...مدتها بود کیکی نخورده بودم که اینقدر به بهم بچسبه...خیلی خوب بود...شکلات بالاش...وای...عالی بود...یک دونه گردو هم نداشت که این نور علی نور بود!واقعا باید از سیو تشکر کرد...

آها...یه چیز که روحمون رو جلا داد،قضیه منفی دو بود!که یه سری از دوستان در جریان هستن.

تنها هافلی اونجا من بودم...دانگ که نیومد...آنتونین،وینکی،رز،مادام هوچ و دورا هم نیومدن...ولی نمیدونم الادورا چرا نیومد!ولی خوب من به تنهایی پرچم هافل رو بالا نگه داشته بودم!

قمه...قمه رو نمیدونم کجا گذاشته بودم...ولی کاتر با خودم برده بودم خدا رو شکر...همون کارم رو راه انداخت!

دیگه؟!دیگه همینا...

در ضمن...ارباب که نبودن اصلا جشن معنایی نداشت...وقتی ارباب نباشن بیشتر عزا است تا جشن...ولی خوب عزایی که کیک دادن،خوش گذشت،لذت بردیم و خیلی خوب بود!

در آخر باید از پرنس عزیز خیلی خیلی تشکر کنم...از همینجا میگم دمت گرم...کارت درسته...
همچنین از تمامی کسانی که ما رو در این امر خطیر(کدوم امر خطیر؟!)همراهی کردن،سپاس و قددانی کنم...

پایان!


ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۱:۱۷:۲۹



پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۰:۱۳ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
#36

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۳ شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۰:۱۹ جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵
از خونه بابام
گروه:
کاربران عضو
پیام: 251
آفلاین
سلام.یازدهمین سالگرد تاسیس سایت یا همون جشن تولد سایت را به همگی تبریک میگم.
خب این طورکه بوش میاد مثل این که در کل خوش گذشته.حالا بگین ببینم شما هم بانظرسیوروس موافق هستین و جای من و بقیه ی دوستان غایب را خالی کردین یا نه؟راستی کیک خوش مزه بود یا نه؟


ویرایش شده توسط tinatorki در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۰:۱۹:۴۹


پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#35

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
از اعضایی که اومده بودن تشکر میکنم و خیلی خوش گذشت دور همی. کیک رو هم من بریدم ، به مدیران به احترام منوی مدیریت تیکه های بزرگتری دادم ، مشخصا به هاگرید چند تیکه داده شد ، به ناظر ها به صورت متوسط کیک داده شد و به اعضای عادی یا کیکی داده نشد یا تیکه های کوچیک داده شد.

از سوروس تشکر میکنم که کیک رو خورد و آورد تا اونجا و جلوی خودش رو گرفت تا نصفش رو نخوره. مطمئنا من نمیتونستم جلوی خودم رو به اون نحو بگیرم.

کلا خیلی خوب بود ، با پسرم تا شناسش عوض نشده چند تا عکس با کیک انداختیم تا خاطره بشه واسه بعدا. یه لیلی جدید واسه سایت پیدا کردیم که کلی بی ناموسی انجام بدیم.

همینا دیگه ، ناراحت شدم لرد نیومد. بقیه اعضا هم کاش میومدن.

اولین عکس میتینگ :
از چپ : هری پاتر ، پرنس ، جیمز پاتر ، لیلی پاتر (جدید) ، آمبریج ، گریندل والد
عکاس: سوروس اسنیپ


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ ۲۳:۵۷:۲۴
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ ۲۳:۵۸:۰۲
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۰:۰۴:۴۴



پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#34

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
اهم اهم...بانوی آبی سایت، پیام سابق و جیغ جیغو وارد می شود!برید کنار می خوام میتینگو تعریف کنم!

اهم...حضورم به عرضتون که با کلی عجله و هماهنگ کردن یه عالمه جلسه کاری و غیر کاری، خیلیم شیک ساعت یه ربع به چهار رسیدیم به محل برگزاری جلسه!
رفتیم دیدیم که بعله!همه نشستن و طبق معمول من دیر کردم!

ملت کمی تا قسمتی خودشونو معرفی کردن، اما من عملا تا ساعت چهار و ربع چیزی از جلسه نفهمیدم!چشمم به در بود تا پریزاد مادر، بانو دلاکور از راه برسن!

ایشون که از راه رسیدن تازه حس های مختلفی از جمله گرسنگی به سوی ما هجوم آورد! تا اومدن کیک سرمونو به نون بیار کباب ببر و گل یا پوچ گرم کردیم(بچه هم خودتی!)

بعد از اومدن جناب عله خان، دیگه مجلس واقعا شکل تولد شد!یه کیک خفنی آوردن و بریدنش و تقسیم کردن(با توجه به شواهد، مث اینکه تقسیم عادلانه نبوده! )مام جمع کردیم اومدیم!این کلیات قضیه بود اما خب جای یه سری افراد خیلی خالی بود!بانو مورگانا با آقاشون نیومده بودن، یکی از وزرا هم نبود!جای خالی این دونفر بدجور تو چشم می زد!

اما خب با افراد تازه ای هم آشنا شدم.به لطف حافظه خوبم اسم هیچکدومم یادم نیس
اما یادمه وقتی سوار ماشین شدم، اولین جمله ای که به بابام گفتم این بود:
-چه اعضای گولاخی داره جادوگران!



هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!
Only Raven



I only wanted to have fun
learning to fly, learning to run :)


تصویر کوچک شده

{ بعد از هزاران سال.. حالا جاش روی سر صاحب اصلیش امنه.. }


پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#33

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
لازم دیدم من هم به نوبه خودم از برگزاری جشن و پذیرایی تشکر کنم و خسته نباشید بگم و به دوستایی که نیومدن بگم جاشون واقعا خالی بود و در طول مراسم به یادشون بودیم.

کیک هم بله بسیار کیک خوشمزه ای بود و خودمون می دانیم!اگر مثل من به ضرب کروشیو بالا سر پزنده ش ایستاده بودین به همین خوشمزگی میشد قطعا تا حدیکه پزنده ش به طور تلویحی بنده رو دیوانه خطاب کرد و باعث شد یه سکتو هم دریافت کنه.
البته با اینکه در طول مسیر خونه تا محل تجمع کیک فقط یه ضربه کوچیک دیده بود در فاصله ده قدم از پیشخوان تا میز مشخص شد مورد حملات متعدد انگشتان دست های بیگانه واقع شده و این امر از سوراخ ها و حفره هایی که روی خامه کیک ایجاد شده بود کاملا هویدا بود!

افسوس که ساعت شنیای امتیازات در مراسم حضور نداشتن تا اونجا موفق به کسر امتیاز شده در راه تربیت دانش آموزان بکوشیم. اما الان که به ساعات شنی دسترسی هست از تمام کسانیکه حضور داشتن نفری ده امتیاز کسر شده و مجموعش به اسلیترین اضافه خواهد شد و کساییکه اعتراض دارن بلاک میشن!

نکته دیگه اینکه تصور میشد به نقش هری پاتر چوب حراج خورده درحالیکه امروز سر و مر وگنده در مراسم حضور یافت و با افتخار جای زخمشو مثل همیشه به نمایش عموم گذاشت و به ملت فخر فروخت و اکسپلیارموس ها خواند و باعث شد تا پدرش کلی به دردونه کله زخمیش افتخار کنه و قربون صدقه ش بره و باهاش عکس یادگاری بندازه و چاقو دستش بده تا کیکو ببره و باعث بشه همین الان 50 امتیاز از گریفندور کم بشه!

مرگخواران که در نبود لرد کنج عزلت گزیده بودن و کیک از گلوی هیچکدومشون پائین نرفت ظاهرا.در نتیجه هاگرید با کمال میل سهم همه رو خورد و خیلی جای تعجب نداشت وقتی سرمو برگردوندم با ظرف خالی کیک رو به رو شدم!

در کل جا داره باز هم تشکر کنم از عزیزان و دیگه تشکر نمی کنم چون زیادیشون میشه و این زیادی با کسر امتیاز فقط قابل جبرانه در اون صورت.

تولدت مبارک جادوگران!









پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#32

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
با سلام خدمت بروبکس محترم سایت!
یازدهمین سالگرد تاسیس سایت هم اومد و رفت. ما هم تک تک لحظاتشو با چشم هامون دیدیم و می بینیم و ایشالا خواهیم دید.
اول درباره ی نحوه بدشانسی من در رسیدن به بوف یه توضیحی بدم! عاقا! ما گفتیم مثل پارساله. یعنی ساعت چهار. بنابراین دقت نکردیم به تایم برگزاری مراسم و فقط به فکر مکان بودیم که ببینیم همون جای قبلیه یا نه. ساعت دو رفتم سایتو چک کردم و دیدم بعله.. بدبخت شدم رفت!
تند تند لباسا رو پوشیدیمو رفتیم به ایستگاه مترو و سوار شدیمو پیاده شدیم و رفتیم پایانه اتوبوسا و اینبار هم منِ گیج.. رفتم سوار خط المپیک شدم و هی ساعتو نگاه می کردم که چرا نرسیدم!
یک دفعه دیدم این داره فلکه دومو می پیچه! رفتم گفتم مگه بالا نمیرین؟ طرف هم خیلی شیک گفت نه! :|
و منم پیاده شدم و دوان دوان سربالایی این اشرفی رو رفتم ولی نمیرسیدم که. ولی بعد از ربع ساعت های طولانی دویدن... بالاخره رسیدم و دیدم ساعت 3 و نیمه! گفتم الانه که پرنس عزیز منو درسته قورت بده.
ترسا و لرزان رفتیم داخل و دیدیم که جلسه شروع شده و همه دارن با بغل دستی پچ پچ می کنن.

از این حرفا که بگذریم، چهره های جدید و قدمی و آشنا و غیر آشنا زیاد دیدم. از آشناها بگم که در بالای مجلس، پرنس بودن، بعد شاهین جان، بعدش سوروس اسنیپ، هکتور، روونا، فلور، جیم، رودولف و مرلین بودن. چندنفری رو هم بنده نمیشناختم که آشنا شدیم، مثل جیگر عزیز ( ) هاگرید، گلرت، پرسیوال و چند تا از اساتید محترم!
از بچه هایی که در فضای مجازی دورادور میشناختم هم بودن مثل ارهان، سعید و علیرضا ( جیم ) و بچه های دیگه. بیشتر جمع دوستانه بود و همه هم دیگه رو میشناختن. مثل همیشه هم با معرفی اعضا شروع شد و دست ها و بازو های متعدد پرنس عزیز مشخص شدن و اینکه منو ارهان فهمیدیم که پرنس اصن موجودی ناشناخته هستش که چند صد هزازان بازو و دست و از این قبیل داره!
بعدش هم که اصن نفهمیدیم چی شد هر کی با بغلی و جلویی و اینا حرف میزد از بی حوصلگی و... گشنگی! این رودولف هم که یا هی می رفت طبقه منفی دو ( ) یا اینکه هر دو سه دقیقه یه بار میگفت این چاقوی من کو؟
در حرکتی مثل سال پیش، عله هم اومد و پایه گذار این سایت هم به جمع ما پیوست. شاهین هم که زحمت گرفتن سفارش ها رو کشید. از عکاس هم متشکریم که همکاری لازم رو با منو رودولف کرد و یک صحنه ی خفنی رو عکس برداری کرد که نگو و نپرس! ایشالا عکسا بعدا آپ میشه و همه مشاهده می کنن. در ضمن، خیلی ها دوست داشتن بیان و نیومدن! مثل دست کج خودمون و بانو مورگانا که جاشون واقعا خالی بود. البته جو اونجا جوری بود که نشد تماس رو از طریق اسکایپ برقرار کنیم و از حضورشون نهایت استفاده رو ببریم. بعضی ها جاشون واقعا خالی بود، مثل آلبوس و سیریوس بلک و تام ریدل عزیز!
در آخر هم کیک عزیز تشریف آوردن با هزاران ناز و کرشمه و این حرفا! اصن کیک نبود که... برای خودش یه پا شکلات بود!
جدای از شوخی، کیک خوشمزه ای بود و خیلی هم عالی! از پرنس عزیز تشکر می کنم که باز هم ما رو دور هم جمع کرد و جماعت فانتزی دوست رو با هم دیگه آشنا کرد.
پ.ن1: مدیونین فکر کنید که جیغ جیغو رو من گذاشتم به عنوان لقب! یعنی هرکی همچین فکری کرد میدم سناتور ها ببرنش یه جای خوب!

پ.ن2: مدیونین فکر کنید که منو ارهان و سعید و رودولف و جیم هی جو رو بهم میریختیم و پرنس بالا سر ما مبسر (!) گذاشت! اصن ماها یه پا عجوبه بودیم اون ته مجلس! بچه هایی به اون ساکتی رو من ندیده بودم والا!

با آرزو های بی پایان
ویلبرت اسلین کرد شبستری!


ویرایش شده توسط ویلبرت اسلینکرد در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ ۲۱:۴۲:۰۸
دلیل ویرایش: اسم خودمو اشتباه نوشتم! :|



پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#31

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
خوب ما (جیگر و من و مرلین و گریندل والد)
از ساعت 2:15 توی محوطه مکان مذکور پرسه می زدیم که ناگهان یه آقای بیسیم به دست اومد متواریمون کرد .ما هم وارد رستوران شدیم.
نشسته بودیم و جیغ و داد و دست و هورا میکشیدیم که ناگهان یک عدد پروفسور که کلاه وزارت بر سر داشت وارد شد.(پروفسور اسنیپ) همه ساکت شده و به کیک بزرگی که تا لحظاتی بعد چیزی ازش باقی نمیموند نگاه کردیم.
خلاصه پرنس آخر همه اومد.
اما مگه کیک رو میدادن؟
نه نمیدادن
خلاصه پس از ساعت ها رایزنی یک عدد کیک اوردن و ما شروع به درندگی کردیم.
از همینجا اعتراف میکنم اونی که کیکا رو تیکه می کرد اشتباهی 2 تیکه تو ظرف من ریخت.و از همینجا هم ازش تشکر می کنم.


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: .:: جشن تولد 11 سالگی سایت جادوگران ::.
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
#30

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
هر چه سریعتر گزارش مراسم بدین به اضافه فیلم و عکس!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.