Sen to Chihiro no kamikakushi نام انگلیسی: Spirited Away
نام فارسی: شهر اشباح (یا درستترش: غیبشدنِ سن و چیهیرو)
سال ساخت: ۲۰۰۱
محصول کشور ژاپن
خلاصهی داستان: ﺩﺧﺘﺮﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭼﯿﻬﯿﺮﻭ، ﺑﺎ ﻭﺍﻟﺪﯾﻨﺶ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻧﻘﻞ ﻣﮑﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﺁﻥﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪی ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺗﻮﻧﻠﯽ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ، ﺁﻥﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﮔﺮﻣﺎﺑﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺘﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺩﯾﻦ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺷﯿﻨﺘﻮ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ، ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﯿﻬﯿﺮﻭ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. در این بین، ﭼﯿﻬﯿﺮﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺗﺎ ﺳﺮﮐﯽ ﺑﮑﺸﺪ که ناگهان...
میدونم که انیمیشن ژاپنی (یا همون انیمه) توی فرهنگ ایرانیا خوب جا نیفتاده و چیز خیلی عامهپسندی نیس و طرفدارای خاص خودش رو داره و یا فوق فوقش تنها ذهنیت ملت از انیمه، فوتبالیستها و میتیکومان و ایناس.
اما چه انیمهپسند باشین و چه نباشین، شدیداً توصیه میکنم که "شهر اشباح" رو ببینین. هر ساله انیمیشنهای غربی (بدون استثناء) اُسکار میبرن ولی جالبه بدونین این شهر اشباح بود که اُسکار سال ۲۰۰۲ رو برد و جالبتر از اون، اولین انیمیشنِ دستسازی بود که اُسکار گرفت!
شهر اشباح، محصول استودیو جیبلی هستش. استودیویی که همهی محصولاتش دستساز هستن و اکثرشون رو هایائو میازاکی کارگردانی کرده و معرف حضور همهس. هنرمند خلاقی که میدونه چطوری روح و روان بیننده رو قلقلک بده و با ترکیب عناصری مثل تخیل و طبیعت، آثار نابی رو خلق میکنه. اگرچه "میکنه" رو باید به "میکرد" تبدیل کنم، چون میازاکی چند سالیه که از شغلش خداحافظی کرده.
بگذریم...
در مورد فیلم بگم که از همون اول شما رو میخکوب میکنه. اصلاً همون عنوان "شهر اشباح" و کاور تاریک و مرموزش کافیه که سراغش رو بگیرین.
فیلم از لحاظ افکت و طراحی و رنگبندی، واقعاً آرامش و نشاط خاصی به بیننده میده.
توصیه میکنم که فیلم رو با زبان ژاپنی ببینین. حتی دوبلهی انگلیسی رو هم پیشنهاد میکنم بیخیال بشین. دوبلهی فارسی هم... همین بس که بگم از بس صدای کاراکترها و موسیقی پسزمینه توی دوبلهی فارسی بیکیفیته که انگار از هواکش میاد.
پس حتماً با زبان ژاپنی و زیرنویس فارسی ببینین. موسیقیهای پسزمینهش عالیه. تیتراژ پایانیش اونقد به دلم نشست که از اون روز تا الآن، هر روز بهش گوش میدم.
کاراکترهای فیلم واقعاً در نوع خودشون جالبن. شخصیت اصلی، چیهیرو، دختری بسیار معمولیه و همین معمولی و ناآگاه بودنش باعث میشه که بیننده توی این دنیای تخیلی گم بشه و باهاش همراه بشه تا ببینه که چه خبره.
چیهیرو به مرور زمان با شخصیتهای دیگهای هم آشنا میشه. هاکو، پسری که به دلایلی طلسم شده و وقتی که کنترل خودش رو از دست میده، تبدیل به یه اژدها میشه. کاماجی، پیرمردی با شیش دست! و جالبتر از بقیه، یه شبح با نام No-Face که حرف نمیزنه و فقط آه و اوه و اَه رو به زبون میاره. شخصاً بگم که این شخصیت واقعاً منو تحتتاثیر قرار داد. اون احساسی که در طول فیلم نسبت بهش داشتم، مدام تغییر میکرد. اولش ازش ترسیدم، بعدش خوشم اومد، بعدش واقعاً ترسیدم، بعدش ازش متنفرم شدم، بعدش خوشم اومد دوباره و... هی احساسم عوض میشد.
در کل، دنیای عجیب غریبی داره این فیلم. سطح تخیلش در حد همین رماتیسم مغزی خودمونه.
از اون فیلماس که دوس دارم چند بار دیگه هم ببینمش.
و دوباره توصیه میکنم که اگه میخواین نهایت لذت رو از شهر اشباح ببرین، حتماً با زبان ژاپنی ببینینش. با دوبلهی انگلیسی و فارسی، لذتش نصف میشه.