هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ سه شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۴

برتا جورکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۴ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵
از بوشهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
بوی لاله بوی لاله
دوست هری شده یه دختر به اسم ژاله
چو و جینی از حرص داره
می کنه موهاشو
دختره داره
شماره هری رو
باباش نمیزاره
زنگ بزنه
بوی انبر بوی انبر
دختره ی گلپر
بیا بریم بندر
عشق و صفا
هری هم میاد
با ما تویه راه

رعایت وزن در این شعر یکی از نکات تاثیر گذاره ! و جای تحسین داره !


[img al


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
نام شعر:بحث و جدل
نام شاعر: اما ایوانز
توضیحات: این شعر نیست بیش تر شبیه قطعه است که نبرد بین هری و ولدمورت را توصیف می کند


ولدمورت به هری می گوید: بیا جلو ببینم می خوام جانت بگیرم
هری به ولدمورت جواب می دهد: دیوانه ام مگر من بیام جلو می میرم

ولدمورت با تمسخر می گوید:
تا کی می خواهی بمانی؟
کردیم برات تبانی

هری می گوید:
اشکال نداره ولدی
کوچولو آره تو بردی

ولدمورت با عصبانیت می گوید:
آهای به من می گی کوچولو؟
می کنم در دهانت یک هلو

هری با شوق می گوید:
اا من هلو دوست دارم
زود باش بده بخورم

ولدمورت جواب می دهد:
کوفتت شود آن هلو
می ترسانمت چو لو لو

هری با بی خیالی می گوید:
ولم کن بابا بی کاری!
می رم تا هاگوارتز با گاری

ولدمورت با غرور می گوید:
دیگر هاگوارتزی نیستش
آلبوس و بازی نیستش

هری با حرص می گوید:
من هم تو را خواهم کشت
تا نباشد ولدمورت

ولدمورت با خنده می گوید:
تو گفتی و من مردم
هر جا که گفتی بردم

هری با تکبر می گوید:
آره باید بمیری
بدون من خمیری

برقی شیطانی از چشمان هری می گذرد سپس می گوید:
دستات بالا عزیزم
می خوام روت خاک بریزم

ولدمورت در حالی که دستش می لرزید چوب دستی اش را پایین آورد و روی زمین گذاشت سپس با ترس و لرز گفت:
تسلیم شدم ای هری
من را نکش ای پری

هری که می فهمد پیروز شده پوزخندی می زند و می گوید:
دیدی ولدی ترسیدی؟
تو رو می کشم فهمیدی؟

سپس هری با خشونت وردی را ادا می کند و بعد اتفاقی رخ می دهد که همه سال ها منتظرش بودند بله ولدمورت مرده بود آن هم با چه حقارتی!!!


ویرایش شده توسط اما ایوانز در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۴:۵۵:۲۴


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

شاهزاده خالص


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۵۲ سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۵۷:۵۶ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 460
آفلاین
بيايد به نام نميد پهلوان
چو(1) از سيمِ سِرور بيابد امان
هري بارِ اوّل چنان زد وِِِ(2) را
كه قهر كرد و رفتش به سوي مامان
گهي سنگ و چوب است و سيم سرور است
گهي توپ و خمپاره و تيركمان
هري چون بيد اندر دل هاگِوارتز
زند هركسي راكتك او نهان
صفات هري گر بگويي بسي
نيابي تو در هيچ كجا مهربان
فرار مي كند هركسي از برش
حتي(3)آن كله(4) اژدري ناودان
===================
1) مخفف چون
2)/ve/"و" كسره دارد: او
3)/hata/"ت" تشديد ندارد
4)/kale/"ك" تشديد ندارد


تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۰:۵۰ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

ابرکسس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۱ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۳ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
گفتی که مرا دوست بدارد سیریوس گله ای نیست
بین من و عشق پدر خوانده ام هیچ فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن من تو را I love your
گفتی که نه باید بروم،زبَرت حوصله ای نیست

گفتم که دگر باره بس است فکر خودم باش و جینی
اما بر این باور شدم جر فکر بلک در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو روحت شاد و زِ جانت آزاد
بگزار که بسوزم ز غم سیریوس مسعله ای نیست


به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴

مارکوس فلینتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ جمعه ۱۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۵ دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 328
آفلاین
ای جادوگر ناب ای هری
ای چهره ی تو شکل پری
ای صاعقه روی پیشونی
شده واسه همه یه نشونی

اگر براتون مقدور هست قالب شعر رو هم ذکر کنید !


ویرایش شده توسط هرپوی كثيف در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۴:۰۹:۰۸

عضو اتحاد اسلایترین


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
نام شعر: عشق من
شاعر: اما ایوانز
توضیحات: این شعری است که جینی برای هری می نویسد

عشق من تنها تو هستی ای هری
آهای جوابم را بده مگر کری؟

ولدمورت منتظر توست با او بجنگ
روبرویش بایست همانند پلنگ

هر چند که می دانم در آینده ای دور
ولدمورت تو ر ا خواهد شد همچو مور

حداقل با او بجنگ ای حقیر
صورتش را سیاه کن با یک قیر

من را فراموش مکن تا ابد
می گذارم برات یک تخم مرغ توی سبد


ویرایش شده توسط اما ایوانز در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۱۵:۱۷:۳۷


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
نام شعر: خالی بند
شاعر: اما ایوانز
توضیحات: این شعری است که هری در جواب ولدمورت می نویسد

خالی بند تر از تو آدم ندیدم
رذلی و پستی را با هم ندیدم

جادوگر با رذلی و پستی
ندیدم درون جهان هستی

یقه ام را ول کن ببینم
من هریم فقط همینم

بدان که من تو را خواهم کشت
می زنم در دهانت یک مشت



Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۰:۴۴ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴

ابرکسس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۱ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۳ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
بدرود

*ستاره ای می چکد
در سقف سرسرا
از شکوفۀ کدوهای هاگرید

*لحظه ای درنگ می کند
چوب جادو
در برابر جادوی سیاه

*روی برج بزرگ هاگوارتز
چیزی غنوده
نگاه کن،ققنوسی

*رئیس مرگ خواران(ای ولدمورت بی ناموس)
ترانه ای سر داده
در قبرستان

*انگشت خونین فرودو
دست پیتر پتی گرو
گلهای پرفسور اسپاروت

*در باره دامبلی دور
شعری می نویسم و می گریم
در کنار دریاچه هاگوارتز

*وقت کلاس پیش گویی
تریلانی در کف من چه دیده
که چنین شگفت زده در ان می نگرد

*داکسی ها
دیدار با سیریوس
هاگوارتز چه عزیز است

*کلاه گروه بندی
در همان نقطه از سرسرا
انگار همین دیروز بود

*سرتاسر این سالها طولانی
در انتظار شاهزاده دو رگه
و اکنون پایانی غم انگیز


به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۴

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
نشستن ویلیام ادوارد بر مقام کرام و تشبیه کردن بکارهای کرام و فرق ظاهر میان هر دو و سر انجام رفتن ویلیام از سایت !

ویلیام ادوارد گر خود را وبمستر نام کرد
آستکبار برد و فروم ها رام کرد !
صورت کار ویکی* را دیده بود
صورت اندر سر ویلی می نمود !!

ارزشی ها گفتند این ویکی کرام بی صفاست !
از ویلیام تا کرام فلک و ملک فرقهاست!!
او چو بیداریست این همچون وسن
همچنانک آن حسن با این حسن !

ویلیام میگفتی حق من و هاست و بس
صورتی ارزشی با یوزر و پس

ویلیام از مکر این می گفت لیک
می نمود این پست در دلهای نیک

پست یک خط و ایلیش و فینگلیش
می نمود در این تاپیک و اون توپیک

روزی از روزها با خود و خویش فکر بکرد!
با خود عهدی بست چون با لا خره خوب شود
برود جادوگران را بدرود ، پیش کند

او برفت و چیزی از غم در نماند
خلوتی ساختگی در سایت بر جای بماند!

*ویکی : جناب وبمستر !! ( ویکتور کرام )


شک نکن!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
نام شعر: انتقام
شاعر: Emma Evans
توضیحات: این شعری است که ولدمورت برای هری می نویسد

نمی دانی هری بی تو کبابم
برای کشتنت همچو شهابم

نداری تو ز من هیچ گونه باکی
می روم روی یخ دل باز حاکی

پر و بالم شده تک تک شکسته
قلب من از دوریت بسته و خسته

می فرستم به سویت وردی خونین
جا خالی نده تا بمیری ننگین








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.