وزارتخانه تخلیه شد !!عصر ديروز با خبر شدیم که گروه کثیری از ساحره ها و جادوگران در جلوی دفتر وزارتخانه سحر و جادوی انگلستان تجمع کرده اند .
این خیل جمعیت هر یک با همراه داشتن عکسی از کاندیدشدگان محبوب خود ، از شش سمت متفاوت خود را به وزارتخانه رساندند اما این بار خبری از اعتراض و تحریم نبود .
در ادامه این حرکت خودجوش بعد از مدتی هر یک از گروهها یک نفر را به عنوان نماینده معرفی کرد و افراد برگزیده در همان حال مشغول گفتگو و مذاکره شدند ... !
متاسفانه تا آن زمان کسی از علت این تجمع آگاه نبود تا اینکه سیسیلیا کژمن،خبرنگار باسابقه جادوگر تی وی توانست دلیل این امر را از یکی از افراد جمعیت بشود .
سلام ... دوست عزيز !! این حرکت مردمی به چه دلیل انجام شده ؟!
- والا مام درست در جريان نیستیم که چرا اومدیم اینجا ... تو راه دیدیم ملت دارن میان ؛ مام همون جوری افتادیم دنبالشون !
مرد دیگری در گوشه ای بر روی دوش جمعیت رفته بود و در حال تشويق کاندیدای محبوب خود بود و شعارهایی را سر میداد !
- عزيز جان میشه یه لحظه بیاید پایین با هم صحبت کنیم ؟!
- البته ... عباس منو بذار زمین ببینم این خانم چی میگه !
جونم آبجی !!
- میخواستم بدونم دلیل این حرکت هماهنگ از طرف شش کاندید وزارت چی هستش ؟!
- منم درست در جریان نیستم ... به من پول دادن که فرياد بزنم ! ديشب زنگ زدن که بیام اینجا داد بزنم ... من کاره ای نیستم آبجی ! برو از اون آقا بپرس ! اره قربونت ...
مردی کرواتی در گوشه ای با متانت ایستاده بود و در حالی که دستانش را در هم قفل کرده بود منتظر تمام شدن جلسه شش جانبه بود !
- سلام جناب ! شما از دلیل این تجمع خبر داريد یا شمام همین جوری اومدید اینجا !
- اوهوم ... علیکم السلام ... ما میخواستیم که بیایم این افراد وزارتخونه رو تخلیه کنیم تا وزير جدید بعد از انتخاب شدن سريعا وارد این وزارتخونه بشه !!
- هوووم ... چه جالب ! اما حالا چرا این کار رو نمیکنید ؟!
- حقیقتش موندیم تو این مساله که نماینده کدوم گروه اول وارد وزارتخونه بشه تا افراد داخلش رو بندازه بیرون ! به هر حال هر کسی دوست داره زودتر از بقیه وارد بشه و کم نیاره
- آوووو ... پس فعلا باید منتظر جواب مذاکره شش جانبه بود ! درسته ؟!
- دقیقا ... همه نظر این شش نفر را با کمال میل خواهند پذیرفت و اگرم اشتباه کنن جون خودشون رو از دست دادن ... مساله حیسیتی شده !
یک ساعت گذشت ... سه ساعت گذشت ... خورشید غروب کرد ... تمام مردم در روی زمین آهسته به خواب رفتند و کماکان شش نماینده در حال مذاکره بودند ! همه جا تاريک بود و تنها یک حلقه نور بر روی افراد برگزیده تابانده میشد تا در روشنایی به گفتگوهای دوستانه خود ادامه دهند ... زمین یک دور کامل بر خود چرخیده بود و نور الهی بر جمعیت ده هزار نفری مردم میتابید و به آهستگی آنها را بیدار میکرد !
هر شش نماینده به علامت تایید سری تکان دادند و هر یک نگاهی به گروه خود انداختند و تازه متوجه گذشت زمان شدند .
جغدی به آسمان رفت و بعد از یک ساعت سرژ و ققنوس از میان جمعیت پدیدار شدند .
- کی با ما کار داشت ؟! داشتیم نقشه های کاريمون رو میکشیدیما !! نذاشتید اخر به نتیجه برسیم که کی رو باید وزيرش کنیم !
هر شش نفر روی فرشی زمردین نشستند !
- زود باشید ما رو ببريد !
سرژ :
اینا چی میگن ققی ؟!
ققنوس : من از اولشم گفتم که وزارت ارزش این کارها رو نداره ولی گوش نکردی !
سرژ : ولی باید اون رو وزير کنیم حتما ... کار و کاسبی خودمون هم سکه میشه !
مجددا همه جمعیت مشغول تشویق کاندیدهای محبوب خود شده بودند !
سرژ و ققنوس دو سر فرش زمردین رو گرفتند و اونها رو کشون کشون به داخل وزارتخونه بردند .
تمام جمعیت از این ایده به وجد اومده بودند و با شدت بیشتری به شعار دادن مشغول شدند .!
هر شش نماینده در داخل وزارتخونه به سر میبردند اما خبری از بیرون افتادن کسی نبود ... بالاخره بعد از چند دقیقه هر شش نفر در مقابل در ظاهر شدند !
- دوستان خواهش میکنم ... خواهش میکنم ساکت باشید ! ما تمام این وزارتخونه رو گشتیم اما خبری از هیچ کس نیست ... ! گويا تمام این افراد فرار کردند !
مرد کرواتی به سمت شش نماینده رفت !
- آخه احمق ها ... من از دیروز میخوام به شما بگم اما نمیذاريد ... فقط میگید برو مردم رو جمع کن ... اینجا سه ماهه که تخلیه شده ! هیچ خبری از افراد وزير قبلی نیست که شما اومدید اینجا رو تخلیه کنید !
هر شش نماینده نگاهی به یکديگر انداختند و متوجه شدت دیوانگی خود شدند !
- خوب ... خوب .. ! هوووم ! ما ...
تمام جمعیت با سنگ و شیشه به سمت شش نماینده هجوم اوردند تا خشم خود از این حرکت ابلهانه رو نشون بدن !
و اینک وزارتخانه منتظر وزير جدید میماند تا دوباره فعالیت خود را از سر گیرد . !