هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۳:۵۱ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۴

تام ریدلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
"خبر فوری"

خبر ها حاکی از آن است که گروهکی موسوم به "جبهه ی تحریم" که از سه شنبه شب آغاز به کار کرده است ، در تلاش است جریان انتخابات را از حالت عادی خارج و آن را یک سره لغو نماید! اعضای این گروهک که برای جامعه ی جادویی تا این لحظه ناشناخته مانده اند عقیده دارند برای حفظ ارکان جادویی جامعه باید از هر گونه رسوم مشنگی ( که گویا مقصود ،انتخابات اخیر وزارت سحر و جادوست) پرهیز کرده و در حفظ رسوم باستانی جامعه ی جادویی کوشید! سخن گوی جبهه ی تحریم اذعان داشت :
"احترام به نوع ماگل انسانی به جای خود! اما وقتی دنیا ی ماگلی از این حربه ها نتوانسته برای زندگی بهتر استفاده کند چرا باید جامعه ی جادویی را به نمود های زندگی مدرن مشنگی آلوده کرد؟! انتخابات در جادوی کهن معنا ندارد! وزیر یا چیزی شبیه به آن باید با نظر خرد بر تر جادویی - جادو گران شناخته شده ، مثل مرلین کبیر و و و...- انتصاب شود! "
آنها همچینین اعلام می کنند در تلاش هستند تا به زودی مجوز به وجود آودرن ستاد تحریم را کسب کنند تا مانیفست خود را در دست رس همه گان بگذارند!
شایعاتی مبنی بر مذاکره ی اعضای این گروهک با یکی از کاندیدا های مقام وزارت سحر جادو در سطح جامعه ی جادویی منتشر شده که حاکی از مبادله ی نظر میان عضوی از جبهه ی تحریم با آرتیکوس دامبلدور می باشد!
آیا این بار اتخابات وزارت سحر و جادو با " چالش"(!!!!!!) مواجه خواهد شد یا ناظران بر انتخابات اجازه ی اظهار وجود به این گروهک تازه را نخواهند داد!
زمان قضاوت خواهد کرد!



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
وزارتخانه تخلیه شد !!

عصر ديروز با خبر شدیم که گروه کثیری از ساحره ها و جادوگران در جلوی دفتر وزارتخانه سحر و جادوی انگلستان تجمع کرده اند .
این خیل جمعیت هر یک با همراه داشتن عکسی از کاندیدشدگان محبوب خود ، از شش سمت متفاوت خود را به وزارتخانه رساندند اما این بار خبری از اعتراض و تحریم نبود .
در ادامه این حرکت خودجوش بعد از مدتی هر یک از گروهها یک نفر را به عنوان نماینده معرفی کرد و افراد برگزیده در همان حال مشغول گفتگو و مذاکره شدند ... !
متاسفانه تا آن زمان کسی از علت این تجمع آگاه نبود تا اینکه سیسیلیا کژمن،خبرنگار باسابقه جادوگر تی وی توانست دلیل این امر را از یکی از افراد جمعیت بشود .
سلام ... دوست عزيز !! این حرکت مردمی به چه دلیل انجام شده ؟!
- والا مام درست در جريان نیستیم که چرا اومدیم اینجا ... تو راه دیدیم ملت دارن میان ؛ مام همون جوری افتادیم دنبالشون !
مرد دیگری در گوشه ای بر روی دوش جمعیت رفته بود و در حال تشويق کاندیدای محبوب خود بود و شعارهایی را سر میداد !
- عزيز جان میشه یه لحظه بیاید پایین با هم صحبت کنیم ؟!
- البته ... عباس منو بذار زمین ببینم این خانم چی میگه ! جونم آبجی !!
- میخواستم بدونم دلیل این حرکت هماهنگ از طرف شش کاندید وزارت چی هستش ؟!
- منم درست در جریان نیستم ... به من پول دادن که فرياد بزنم ! ديشب زنگ زدن که بیام اینجا داد بزنم ... من کاره ای نیستم آبجی ! برو از اون آقا بپرس ! اره قربونت ...

مردی کرواتی در گوشه ای با متانت ایستاده بود و در حالی که دستانش را در هم قفل کرده بود منتظر تمام شدن جلسه شش جانبه بود !
- سلام جناب ! شما از دلیل این تجمع خبر داريد یا شمام همین جوری اومدید اینجا !
- اوهوم ... علیکم السلام ... ما میخواستیم که بیایم این افراد وزارتخونه رو تخلیه کنیم تا وزير جدید بعد از انتخاب شدن سريعا وارد این وزارتخونه بشه !!
- هوووم ... چه جالب ! اما حالا چرا این کار رو نمیکنید ؟!
- حقیقتش موندیم تو این مساله که نماینده کدوم گروه اول وارد وزارتخونه بشه تا افراد داخلش رو بندازه بیرون ! به هر حال هر کسی دوست داره زودتر از بقیه وارد بشه و کم نیاره
- آوووو ... پس فعلا باید منتظر جواب مذاکره شش جانبه بود ! درسته ؟!
- دقیقا ... همه نظر این شش نفر را با کمال میل خواهند پذیرفت و اگرم اشتباه کنن جون خودشون رو از دست دادن ... مساله حیسیتی شده !

یک ساعت گذشت ... سه ساعت گذشت ... خورشید غروب کرد ... تمام مردم در روی زمین آهسته به خواب رفتند و کماکان شش نماینده در حال مذاکره بودند ! همه جا تاريک بود و تنها یک حلقه نور بر روی افراد برگزیده تابانده میشد تا در روشنایی به گفتگوهای دوستانه خود ادامه دهند ... زمین یک دور کامل بر خود چرخیده بود و نور الهی بر جمعیت ده هزار نفری مردم میتابید و به آهستگی آنها را بیدار میکرد !
هر شش نماینده به علامت تایید سری تکان دادند و هر یک نگاهی به گروه خود انداختند و تازه متوجه گذشت زمان شدند .
جغدی به آسمان رفت و بعد از یک ساعت سرژ و ققنوس از میان جمعیت پدیدار شدند .

- کی با ما کار داشت ؟! داشتیم نقشه های کاريمون رو میکشیدیما !! نذاشتید اخر به نتیجه برسیم که کی رو باید وزيرش کنیم !

هر شش نفر روی فرشی زمردین نشستند !
- زود باشید ما رو ببريد !
سرژ : اینا چی میگن ققی ؟!
ققنوس : من از اولشم گفتم که وزارت ارزش این کارها رو نداره ولی گوش نکردی !
سرژ : ولی باید اون رو وزير کنیم حتما ... کار و کاسبی خودمون هم سکه میشه !
مجددا همه جمعیت مشغول تشویق کاندیدهای محبوب خود شده بودند !
سرژ و ققنوس دو سر فرش زمردین رو گرفتند و اونها رو کشون کشون به داخل وزارتخونه بردند .
تمام جمعیت از این ایده به وجد اومده بودند و با شدت بیشتری به شعار دادن مشغول شدند .!
هر شش نماینده در داخل وزارتخونه به سر میبردند اما خبری از بیرون افتادن کسی نبود ... بالاخره بعد از چند دقیقه هر شش نفر در مقابل در ظاهر شدند !
- دوستان خواهش میکنم ... خواهش میکنم ساکت باشید ! ما تمام این وزارتخونه رو گشتیم اما خبری از هیچ کس نیست ... ! گويا تمام این افراد فرار کردند !
مرد کرواتی به سمت شش نماینده رفت !
- آخه احمق ها ... من از دیروز میخوام به شما بگم اما نمیذاريد ... فقط میگید برو مردم رو جمع کن ... اینجا سه ماهه که تخلیه شده ! هیچ خبری از افراد وزير قبلی نیست که شما اومدید اینجا رو تخلیه کنید !
هر شش نماینده نگاهی به یکديگر انداختند و متوجه شدت دیوانگی خود شدند !
- خوب ... خوب .. ! هوووم ! ما ...
تمام جمعیت با سنگ و شیشه به سمت شش نماینده هجوم اوردند تا خشم خود از این حرکت ابلهانه رو نشون بدن !
و اینک وزارتخانه منتظر وزير جدید میماند تا دوباره فعالیت خود را از سر گیرد . !



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


تصادف درراه وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
برخورد باموتور یک کشته داد
================================
طی دیروز رودولف لسترنجس(شارزاس سابق) طی عملیاتی سری برای گروه اتحاد ضمن تبلیغ برای دراکو توسط موتوری نفهم برخورد پیش آمد...راننده موتور پس از برخورد دراثر برخورد نفرین مرگ یکمی مرد رودولف که بشدت عصبانی بود بعدازاینکه یک ماشین رابزور نگه داشت سوار ماشین شد وخودش رفت بیمارستان وباعصبانیت یقه سرپرستارراگرفت ومجبورش کرد زنگ بزند دکتر بیاید وی رامعاینه کند...بعدازاینکه دکتر وی را صورتش را پانسمان کرد زنگ زد مامانش که آقا بیاین این اژدهای نیمه خفته رو ببرید جان مادرتون مارو کشت!!!
والدین رودولف وی رابزور از بیمارستان خارج کردند...درحال حاضر حال او خوب است ودارد پست میزند ولی نمیتواند یکی دوروز آینده درست حسابی پست بزند چون صورتش زخم وزیلی است ودارد از درد میمیرد


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
گروگان گيري ملت به تحريك هافلپافي ها

چند ساعت بعد از بخش شدن خبر رد صلاحيت سيريوس بلك ملغب به سيريش هافلپافي ها در خيابان ها ريختند و سرژ تانكيان
كه در كنار ويكتور كرام به طرز مشكوكي قهقه شيطاني سر ميدادند گرفتند و زدند و داغون كردند...بعد از اينكه چند تار سرژ را كندند سرژ با فريادي بيان كرد
سرژ:من هيچ كارم...همش زير سر كرامه
ملت به سمت كرام شيرجه رفته باعث شدند اب دهن در گلوي كرام چسبيده و خفه شده و راهي سنت مانگو شود.
ملت در هنگام انتقال كرام به سنت مانگو روي ورق پوستي چيزي نوشته كه حكم تاييد صلاحيت سيريوس بلك بود.و انگشت كرام در حال مرگ را گرفته و در جوهر فرو كرده و بر روي ورق فشار اورده و اينچنين شد كه سيريوس بلك به طرز مشوكي تاييد شد

سرژ تانكيان در كنفرانس مطبوعاتي كه چند ساعت بعد برگذار شده بود بلند تر از فرياد خودش اعلام كرد كه همش زير سر كرام بود
ملت هم در جواب گفتند كه ما زير سر كرام را گشتيم ولي چيزي نبود...سرژ در جواب گفت:حتما از زير سرش به زير بقلش برده است...ملت فرياد براوردند كه زير بقلش هم گشتيم ولي چيزي نبود...سرژ در جواب به اين اميد كه ديگر آنجا را نميگردند فرياد زد:حتما گزاشته زير آنجايش ديگه...ملت فرياد براوردند كه ما انجايش را هم گشتيم و سرژ تانكيان همونجا در جا از حال رفت
او را به سنت مانگو قسمت اختلالات مغزي عصبي بردند



وبمستر زندانی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
وبمستر پروانه ای در زندان
همه می دانیم که خداوند وبمستر را آفرید تا نمونه ای بارز برای ارزش ها باشد ، بله ؛ خدا وبمستر را آفرید تا اعضای ارزشی بتوانند با دنبال کردن پستها و رفتارهایش، نحوه برخورد در جو سایت و رول را درک کنند. اما این بار خبرنگار ما وبمستر کرام را در زندان های نواحی کلمبیا دیده است ! پس ضمن کسب جواز رسمی از عضای لیبرادموکریت توانسته است اندکی از صحبت های وبمستر کرام را برای شما در روزنامه به چاپ رساند. ضمناا بد نیست رفتار کرام را در اولین برخورد با خبرنگار ما را از قول خود خبرنگارمان بشنوید ...
- ابتدا وارد زندان شدم تا گزارشی از یکی از زندانی ها به نام لوسیوس مالفوی کسب کنم که احساس کردم جسمی طلایی از کنار گوش من با سرعت رد شد! کمی حول شدم و سعی کردم تعادلم را حفظ کنم که ناگهان فردی را روی جارو در مقابل خودم دیدم که هر لحظه به من به نزدیک تر می شد ...
کرام : وبمستر صحبت می کنه ، همه بخوابن روی زمین !
همین جا بود که فهمیدم با وبمستر پروانه ای حال ! ویکتور کرام رو به رو هستم !
در فکر این بودم که چگونه می توانم از او گزارشی تهیه کنم که ناگهان متوجه شدم چند ارور ( در اینجا مسئولین زندان !!)به دنبال کرام در حال حرکتند تا او را به بند خود باز گردانند و کرام هم هرازگاهی بر می گردد و یکی از آنها را هدف می گیرد :
- آواداکدورا
پس تصمیم گرفتم تا در زندان گیر نکردم از آن خارج شوم ! زیرا بعد از هر ارور زوپس اندکی در سیستم داخلی سایت مشکل پیش می آید...
پس فلنگ را بستم !

فردای آن روز با یک دوربین که وسیله ای ماگلی بود و از دوست ماگلم قرض گرفته بودم راهی زندان شدم .
پس از اندکی سر در گمی یکی از ناظرین انجمن که کوییرل نام داشت به کمکم آمد !
او مرا به سوی بند وبمستر کرام راهنمایی کرد و سپس خود به کار خود که نقد پست یکی از اعضا نه ببخشید نقد عملکرد یکی از زندانی ها بود پرداخت !
وبمستر اول راضی به جواب دادن به سوالات من نشد ولی بعد از کمی پاچه خواری مجبور به پاسخ دهی شد :
او ضمن اشاره به این که همکار وبمسترش هری او را به این راه کشانده است بیان کرد !
اگر به غرب می روید ؛ سلام مرا به هرمیون برسانید !
اگر به شرق می روید ؛ سلام مرا به بیگانه برسانید !
اگر به شمال می روید ؛ سلام مرا به ننیل 5 برسانید و از قول من برای آرزوی توفیق کنید.
اگر هم به جنوب می روید ؛ سلام مرا به باشگاه های کوییدیچ اش برسانید.

سپس عینک مخصوص کوییدیچ اش را به گردنش اویخت و دست به میله های زندان ژوست ( درسته ؟) گرفت.
-هوم ؟
-خب !
-هان ؟
-خب عکس برنداز دیگه
-آهان [قریچ !]


تصویر کوچک شده

سپس فریاد زد ! :
- من معتاد نیستم ! نیستم نیستم ! هری روی من ورد معتادیوس رو اجرا کرد! هری روی من ورد معتادیوس رو اجرا کرد!
سپس از بندش خارج شد و سوار به جارو به گشت زنی پرداخت !


شک نکن!


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
هافلپافي ها در خيابان!!



گل دختر هستم خبرنگار پيام امروز ... امروز داشتم با مهتاب يكي از دوستام كه هم خيلي شيطونه هم خيلي جييگر تو خيابون قدم ميزديم كه يهو ديديم يه سري آدم خوابيدن جلوي سفارت دانمارك .... راستي داشتم راجع به مهتاب مي گفتم ... خيلي دختر خوبيه فقط يه كم شيطونه يه نمه هم سبزه اس ولي چشاش آبيه كلا تركيب صورتش ...... ( ادامه صحبت هاي گل دختر بوسيله نرم افزار aslamios beta حذف شد!)



دوربين گل دختر مي چرخه و جلوي يه 206 مي ايسته و روي اون زوم مي كنه!
گل دختر:سلام آقا ... من خبرنگار پيام امروزم .... يه سوال داشتم شما چرا اينقدر باحاليد يعني چيزه چرا اينجا خوابيديد؟ در ضمن 206 تون هم خيلي قشنگه اتفاقا مهتاب يه خواستگ .... ( edited by aslamios beta )
پسره كلش رو از 206 مياره بيرون ....
" به شما ربطي نداره خانم .... من با عضو هاي ارزشي كه چند تا شناسه همزمان دارن مصاحبه نمي كنم!! "
گل دختر:مايك خودتي چقدر عوض شدي ... مگه قرار نبود صبح بياي دنبالم ... رنگ ماشينت چرا عوض شده قبلا قرمز بود الان آبيه!!‌
"‌ خانم مگه خودت ناموس نداري ... من يه آدم بسيار متشخصم و رئيس چند تا سايت بزرگ دنيا .... اسمم هم ويليام ادوارده‌ "

دوربين دوباره يه چرخش 235 درجه اي انجام مي ده و روي يه گروه دختر ثابت ميشه ( احتمالا دوربين مجهز به سيستم ارزشي ياب بوده ! )
گل دختر:سلام عزيزاي من! ... من خبرنگار پيام امروزم .... يه سوال داشتم چرا اينجا خوابيديد؟
دختر اول:واي شما از پيام امروز اومديد .. سلام من رز هافلپافم ... يكي از اعضاي خوب سايت ... اسم واقعيم هم ...................
دختر دوم ميكروفن رو از اوليه مي گيره!
دختر دوم:سلام من هلن هافلپافم ..... خيلي به سايت علاقه دارم ... دوستتون دارم!
دختر سوم:سلام من هلگا هافلپافم! ....سردسته اينا ... به آلبوس دامبلدورم خيلي علاقه دارم!
.
.
.
.
.
.
دختر n-1 ام : سلام من ميلاد هافلپافم!!!!!!!!!
دختر n ام:خانم مصاحبه هامون كي از راديو پخش ميشه!!!!






صداي مردم در حال اعتراض....
سيريوس ارزشي حمايت مي كنيم ...





گل دختر:فعلا باي جيييگرام ... بعدا ميبينمتون !! ( ما كه نفهميديم سر چي تجمع كرده بودند شما فهميدينبه ما هم بگين!!!)


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴

پيتر پتي گرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۲۵ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۵ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
از بالاي ديوار آخري!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
اعتراضات گسترده ي هافلپافيا كشور را به اغتشاش كشانيد!

ماريا پيترسون گزارشگر ويژه ي پيام امروز خبر مي دهد.
از صبح امروز در پي اعلام اسامي تاييد شدگان براي انتخابات وزارت موج گسترده ي اعتراضات كشور را در بر گرفته.
جادوگران هافلپافي بعد از رد صلاحيت شدن كانديداي خود جناب سيريوس بلك به خيابان ها ريختند و با شعار " ديكتاتوري و آستكبار پايان پايان " مخالفت همه جانبه ي خود را اعلام كردند.
خبرنگار ما با يكي از افراد شورشي مصاحبه اي را ترتيب داده كه در ادامه شاهد آن هستيد.
- براي چي به خيابان آمديد؟
-براي اعتراض!

اعتراض به چي؟
- به رد صلاحيت شدن سيريوس بلك!

متاسفانه به علت ازدحام جميعت امكان ادامه ي گفتگو ميسر نشده!
يكي ديگر از شعار هاي اين جميعت حكايت از تحريم انتخابات در صورت تاييد نشدن جناب بلك رو داشت!
اين اعتراضات تا هنگامي كه سيريوس بلك تاييد صلاحيت نشه ادامه خواهد داشت!

با تشكر
ماريا پيترسون-گزارشگر پيام امروز


[b][size=large][color=003300][font=Georgia]و ازش پرسيدم كه:خ


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۴

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
بازگشت غول جادوگری


طبق آخرين خبرهای دريافتی مطلع شديم که لحظه موعود فرا رسیده و مرگخواران اسمشو نبر وارد مناطق مورد نظر شده اند .
ارتش جادوی سیاه که ماهها در مونترال و نیکشل مشغول اماده سازی بودند ، عصر دیروز به وسیله پرتکی اکسپرس وارد کشور انگلستان شده اند .
لرد سیاه بعد از اماده سازی ارتش در صدد است یکی از امانتهای خاندان خود رو که هم اینک در اختیار وزارت و افراد نالایق آن قرار دارد پس گرفته و به این طريق به آرزوی چندین و چند ساله خود برسد .
انتشار خبر وارد شدن جادوگران سیاه در بین مردم جامعه جادوگری اثرات بسیار متفاوتی به جای گذارده است ... عده ای از مردم این ورود رو جشن گرفته اند و امیدوار هستند که حکومت حق بر دنیای جادوگری حاکم شود و افراد نالایق از صحنه روزگار نابود گردند و عده دیگری هم به اماده سازی خود برای مقابله با انواع جادوهای سیاه هستند .

رابرت رزنیک ---- روزنامه پیام امروز



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
پس از آرم محفل اين بار شعر محفل
ديشب سيروس بلك صاحب خانه ي محفل به كمك يكي از اعضاي باوفاي محفل شعر محفل را تقديم به همه ي سفيدان كرد
ما رفتيم كه از سيروس سوال هايي در رابطه با شعر بكنيم ولي ايشون جواب ما رو ندادن ولي گفتن با سخنگوي محفل صحبت كنيد
_خب آقاي استرجس شعر درباره چي هستش؟؟؟؟؟
استرجس:ببينيد تا من جوش نياوردم سوالهاي درست و حسابي بپرسيد..... ..... خب معلومه درباره سفيداس ديگه و خود محفل
_خب خب اطاعت ميشه فقط جوش نياريد كه هيچي ديگه .........
استرجس:فقط بروبچ محفلي شعر رو بايد رد امضاهاشون قرار بدن چون دستوره ...............ديگه حرفي ندارم!!!!!!!!
_ااااااااااااااااا........پس شعر چي؟؟؟؟؟
استرجس:راست ميگيا اينم شعر:
سفيدان، محفليها،بهترين‌اند...
همه از دم ماهر‌اند، شجاع‌ترين‌اند...
نباشد بر سياهان ز آنها فراري...
نباشد بر آنها ترس از سياهي...
به وقت جنگ آنها با سياهان...
پيروزي است همواره در دستشان...
سپاهي كه دامبلدور باشد رهبرش...
هميشه غالب است بر لرد و لشكرش...
محفليها بر سياهان چيره‌اند...
به ياد خدا، شاد و فرخنده‌اند...!
فقط يادتون نره بزارينش تو امضاء.....................................
ببين من كارم تموم شد بايد يك درس درست و حسابي بهت بدم تا (..........) بشي
_نه.....آيييي......آخخخخخ......غيييژژژژژژژ.......چوب ....... نه .. . . . . . . . . . آ....... . . .ف.....ر......ا.......رررررررر

اين بود شماره جديد


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
حمايت كودكان خردسال از رهبر مجهول الحال محفل ققنوس

طي خبري كه همين چند دقيقه بعد به دست ما خواهد رسيد كودكستاني در جنوب منطقه ي زاخارستان طي سخنان زشت و ركيكي به مخالفت بر عليه لرد سياه برخواستند.اين كودكان با بيان شعار"سرور هرچي ولدي امير قلعه نوييه"باعث معطوف شدن توجه مسيوليين به اين كودكان شدند.به دليل صعب العبور بودن مناطق زاخارستان مكاتبه اي هوايي با اين كودكان برقرار كرديم.

سلام من سدريك گوگوري هستم از بخش خبرگزاري زاخارستان صحبت ميكنم.ما هم اكنون از بالاي كارخانه ريش و پشمسازي دامبلدور گذشتيم و هم اكنون به كودكستان"غنچه هاي نوشكفته ي دامبل رسيديم"به دليل مسايل فوق سري نميتونيم رو زمين پياده شيم پس يه كودك رو با خودمون مياريم تو هليكوپتر

خب همكار عزيز من لطف كرد اين كودك رو آورد هم اكنون ميپردازيم به اصل مطلب:

گوگوري:خب پسره گلم شما از كجا خط ميگيريد؟نامرد بگو تا يه آواداكدورا نصيبت نكردم؟

كودك:*زاخار زاخي زاخور زاخير(يعني من مامانمو ميخوام)

گوگوري:خب ممنونم از جوابتون خيلي چيزا رو روشن كرد.حالا بگو ببينم شما چه تدافندهايي براي مبارزه با لرد سياه تدارك ديديد؟

كودك:زاخار زورخورد زارخد زاخاريد ولدي(قراره وقتي ولدي اومد اينجا با عروسك بزنيم تو سره كچلش)

گوگوري:يعني شما هيچ گونه دفاعي از خودتون نميكنيد؟
كودك:زاخير زاخاخاخاريريري(يعني مرگ بر آمريكا)
بله خب ما به دليل كمبود سوژهه همينجا مصاحبه رو خاتمه ميديم باشد كه باشد.

بله منم تشكر ميكنم از دوست خوبم گوگوري كه منور زد هم اكنون خبري به دستمون مبني بر اينكه"ولدي دل كودكان را با يك آبنبات چوبي به دست آورد"تمام ما را خوشحال كرد,باشد كه سفري با هم به زاخارستان داشته باشيم.
_____________________________________________
*اين زبان مخصوص مردم محلي زاخارستان ميباشد.


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.